پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

از دفتر زمانه فتد نامش از قلم
آن ملتی که مردم صاحب قلم نداشت

طبقه بندی موضوعی

۲۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

سفر لک لک ها

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۲۷ ب.ظ

به نام خدا

 

نقد و بررسی انیمیشن "سفر لک لک ها"[1]

تولید سال 2017 میلادی

بیژن شهرامی

یتیم نوازی آموزه ارزشمندی است که در میان همه جوامع بشری محترم انگاشته می شود از جمله در ایران که اسلام و قرآن همگان را بدان فراخوانده اند.

انیمیشن ریچارد با تأکید بر این آموزه شروع می شود:

  • رابرت اسم گنجشکی است که به همراه همسرش انتظار بیرون آمدن جوجه شان را می کشند. آنها اسمش را ریچارد گذاشته اند.

  • ریچارد(شیردل)[2] نام یکی از پادشاهان قدیم انگلستان است و مجسمه ای از او که در انیمیشن دیده می شود مؤید این مطلب است.

  • کمی مانده به تولد ریچارد و در حالی که رابرت و همسرش ذوق زده از ترک برداشتن تخم درون آشیانه شان هستند یک دفعه سر و کله خرسی گرسنه پیدا می شود.

  • خرس،رابرت و همسرش را شکار می کند که البته انیمیشن آن را به تصویر نمی کشد.

  • لک لکی که به همراه دیگر همنوعانش در همان نزدیکی زندگی می کند گذرش به لانه خالی رابرت می افتد و با دیدن تخمی که زیر یک برگ مخفی شده است به ماجرا پی می برد و ریچارد را که حالا در حال بیرون آمدن از آن است به همراه خود به جمع لک لک ها می برد.

  • لک لک مادر که حالا ریچارد او را مادر خود می پندارد- جوجه گنجشک را به لانه اش که در بالای قلعه ای است می برد.او برای قانع کردن همسرش که از گنجشک ها بدش می آید- کار دشواری پیش رو دارد که البته از عهده اش برمی آید.

  • این گونه است که ریچارد در خانواده ای لک لکی رشد می کند و دوران طفولیت را در کنار مکس بچه آن خانواده که تقریباً هم سن و سالش است سپری می کند.

  • همه چیز به خوبی و خوشی ادامه پیدا می کند تا این که پاییز از راه می رسد و درخت بلوط پیر اولین برگ خود را فرو می اندازد.

  • لک لک ها که بنا بر عادت همیشگی خود این را نشانه فرا رسیدن زمان مهاجرت خود به مناطق گرمسیر قلمداد می کنند دور هم جمع می شوند تا برایش برنامه ریزی کنند و این در حالی است که ریچارد اجازه حضور در جمعشان را ندارد.

    علت این تصمیم مشخص است:ریچارد یک گنجشک است که خود را لک لک می پندارد اما این هیچ چیز را عوض نمی کند او توان پریدن تا آفریقا را ندارد و باید مثل بقیه گنجشک ها در زادگاه خود زمستان را سر کند.

  • ریچارد که از ورود به محل جلسه منع شده خود را به آنجا می رساند و برای نخستین بار از زبان لک لکی که تا به حال او را پدر خود پنداشته است می شنود که یک گنجشک است و از این به بعد باید قید زندگی لک لکی را بزند.

  • لک لک مادر که تاب دیدن این منظره را ندارد ریچارد را با خود به جایی که او را برای اولین بار یافته است می برد و ماجرای پیدا کردنش را برایش توضیح می دهد اما این چیزی نیست که بتواند ریچارد را قانع سازد.

  •  با طلوع خورشید لک لک ها پرواز می کنند و ریچارد را که خواب است در لانه شان جا می گذارند.آنها چاره ای جز این ندارند چرا که خود قادر به ماندن نیستند و ریچارد را هم که توان پرواز در ارتفاع بالا را ندارد نمی توانند با خود همراه کنند.

  • اولگ جغدی کوتوله است که ریچارد را پس از بیهوشی ناشی از تقلای بیجا برای ملحق شدن به لک لک ها می یابد.تلاش او نیز برای قانع کردن ریچارد راه به جایی نمی برد.

  • ریچارد پس از ترک اولگ در یافتن مسیر جنوب دچار مشگل می شود و این فرصت مناسبی برای خفاش ها است که درصدد شکار او  برآیند.البته او شانس می آورد و با حضور به موقع جغد کوتوله نجات می یابد.

  • ناگفته پیداست که ریچارد برای رفتن به جنوب سفر دور و دراز و پرماجرایی را در پیش خواهد داشت که بیینده را به تماشای انیمیشن ترغیب خواهد کرد.

  • این که سرانجام این تلاش چه خواهد شد مطلبی است که نیاز به تماشای کارتون مورد اشاره دارد اما ذکر چند نکته ضروری است:

  • تلاش برای ملحق کردن بچه های بدون سرپرست در خانواده های داوطلب و صلاحیت دار امری ضروری است که آثاری از قبیل سفر لک لک ها می تواند به درک درستی از آن کمک کند.

  • آیا بچه های بدون سرپرست الزاماً می بایست در جریان گذشته خود قرار بگیرند؟

    پاسخ های گوناگونی به این پرسش داده شده است همان طور که سفر لک لک ها جانب یکی از دو جواب اصلی را گرفته است.

  • انیمیشن مناظر جذاب و رنگارنگ بسیاری دارد به ویژه آن که در خیلی از سکانس ها می بایست به همراه پرندگان و از اوج آسمان پایین را نگریست.

  • دوستی جغد و گنجشک چندان عادی به نظر نمی رسد چرا که جغدها معمولاً از گنجشک ها هم تغذیه می کنند.

  • پرداخت بدیع و نگاه تازه به یک موضوع کلیشه ای از ویژگی های انیمیشن است و این نشان می دهد عرصه برای خلق آثار نو فراهم است حتی با مراجعه به موضوعات تکراری.

  • کارگردان اثر بلند کارتونی مورد اشاره تابی ژانکل[3] است و جالب آن که یک هنرمند ایرانی [4]هم به عنوان دستیار و نویسنده همراه وی بوده است.

  • و نکته آخر آن که انیمیشن حدوداً 80 دقیقه ای است و هنرمندانی از کشورهای آلمان،نروژ، فرانسه،لوکزامبورگ و ایالات متحده در ساختنش سهیم بوده اند.

     

    درج شده در ماه نامه دوست نوجوان



[1] -A Storks Journey

[2] -Richard The lion heart

[3] - Toby Genkel

[4] - رضا معماری


  • بیژن شهرامی

فرار مرغی

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۲۵ ب.ظ

به نام خداوند جان و خرد

 

نقد و بررسی انیمیشن فرار مرغی[1]

 

بیژن شهرامی

-        به کجا چنین شتابان؟

گون از نسیم پرسید.

-        دل من گرفته زین جا،هوس سفر نداری ز غبار این بیابان؟

-        همه آرزویم اما

چه کنم که بسته پایم...[2]

آزادی نعمتی خدادادی است که بی بهرگان ازآن می کوشند دوباره به دستش آورند و در این مسیر چه ایده ها که مطرح و چه نقشه ها که ترسیم نمی شود.

"فرار از زندان" ایده و دستمایه ای برای هنرمندان در ساخت آثار هنری مخصوصاً فیلم و انیمیشن بوده است که فرار مرغی به کارگردانی نیک پارک[3] و پیتر لورد [4]هم از جمله آنهاست. در این کارتون از فیلمهای فرار بزرگ، شجاع‌دل، ایدیانا جونز و جنگ ستارگان الگوبرداری شده‌است.

***

در این شماره برآنیم تا این انیمیشن جالب و جذاب را در امتداد نگاه قرار دهیم.

  • تصور این که تعداد زیادی مرغ چاق و بامزه در محلی شبیه به یک اردوگاه مخوف کار اجباری فکر فرار به سرشان بزند هم خنده دار است و هم جذاب و این صحنه ای است که انیمیشن با آن آغاز می شود:" جیجر"[5]مرغی که با حفر زمین زیر در پشت نرده های فلزی از مرغداری بیرون می آید اما درست موقعی که قصد بیرون کشاندن دیگر دوستانش را دارد با هجوم نگهبان و سگ های درنده اش رو به رو می شود.

  • مرغ ماجراجو پا به فرار می گذارد اما رو به رو شدن با خانم توییدی[6] صاحب مرغداری که متوجه سر و صداها شده است پایانی است بر ماجرا.او دستگیر می شود و به عنوان تنبیه برای چند ساعتی روانه سطل زباله می شود.

  • صاحب مزرعه بانویی بد اخلاق است که شوهرش را مثل یک کارگر ساده به کار نگهبانی از مرغ ها گمارده است و خود هر صبح ضمن صف کردن پرندگان بی چاره از آن ها سان می بیند. تخم نگذاردن هر مرغ کافی است تا روانه آشپزخانه شود و به طرز بی رحمانه ای (با تبر) سر بریده و آماده طبخ شود!

  • ادوینا مرغ شماره 282 است که طی پنج روز گذشته یک تخم هم نگذاشته است و حالا از صف بیرون کشیده می شود تا سربریده شود.

  • گفت و گوی مرغ ها و افسوس خوردن از این که برای نجات جان دوستشان از طریق دادن یکی از تخم های خود به او تعلل کرده اند از دیالوگ های جالب اثر است که آموزه اخلاقی کمک به همنوعان را به شکلی تأثیر گذار به مخاطب ارائه می دهد.

  • جیجر که مغز متفکر فرار از مرغداری است با دیدن صحنه کشته شدن ادوینا  غمگین می شود و همزمان با دیدن دسته ای از پرندگان آزاد که در آسمان مشغول کوچ هستند برای فرار مصمم تر می شود.

  • مرد نگهبان حاضر در مرغداری ریز رفتار مرغ ها را زیر نظر دارد اما گزارشات او به همسرش جدی گرفته نمی شود او عقیده دارد همسرش متوهم است و مرغ ها را موجوداتی باهوش قلمداد می کند!این دیدگاه باعث می شود که گاهی مرد نگهبان هم تلاش مرغ ها برای فرار را به تردید بنگرد.

  • شکست فرار مرغ ها از راههای مختلف آنها را به بهره گیری از راههای جدید سوق می دهد من جمله استفاده از منجنیق که آن هم به دلیل ترس مرغ ها کنار گذاشته می شود.یا کمک خواستن از موش ها که به دلیل درخواست تخم مرغ به عنوان دستمزد راه به جایی نمی برد.

  • «نرده ها فقط بر گرد مرغداری کشیده نشده اند،دور فکر و ذهن شما هم نرده کشیده شده است"

    این یکی از دیالوگ های تأثیر گذار انیمیشن است که از جیجن خطاب به دوستانش که تلاش چندانی برای فرار نمی کنند گفته می شود.او کشته شدن ادوینا را به یادشان می آورد اما پاسخی که می شنود این است:"کاش به جای تلف کردن وقت خود برای جستن راه فرار تخم می گذاشت تا کشته نشود!»

  • جیجن سرخورده از انفعال دوستانش از کلبه بیرون می زند تا مشتی بر نرده ها بکوبد و با گریه خشمش را نشان بدهد اما یک دفعه متوجه صدای خروس پرنده ای می شود که ضمن پرواز به سیم برق ها خورده و حالا در محوطه مرغداری نقش بر زمین شده است.او تکه ای از پوستری تبلیغی با خود دارد که به مرغ های گرفتار"پرواز" را یادآوری می کند.

  • آقای راکی یا همان خروس پرنده به هوش که می آید ابتدا متوجه محل و اطرافیانش می شود بعد هم برای ورانداز کردن محیط از کلبه بیرون می زند. او برای رفتن عجله دارد و مایل نیست پرواز را به کسی یاد بدهد.

  • مرغ ها در این انیمیشن دهان های گشاد و دندان های سفیدی دارند که با واقعیت جسمی پرندگان همخوانی ندارد شاید سازندگان آن را برای خنده دار تر کردن اثر مد نظر قرار داده اند.

  • "راکی" که حالا بال زخمیش اجازه پرواز را به او نمی دهد می کوشد تا از مرغداری بگریزد و اصرار جیجن برای ماندن و برپایی کلاس آموزش پرواز بی نتیجه است تا این که سر و کله ماشین یک سیرک پیدا می شود که برای یافتن خروس پرنده گران قیمتش به آن حوالی امده است.

  • ورود صاحب سیرک به مرغداری راکی را برای پنهان شدن به تکاپو می اندازد و این فرصت خوبی است تا با او وارد معامله شد:یافتن جایی امن برای مخفی شدن در ازای یاد دادن پوراز به تمامی مرغ ها.

  • آموزه جالب در این بخش از انیمیشن آن است که جیجن دغدغه رهایی تمام دوستانش را دارد و الا خیلی راحت و بی درد سر می توانست از خروس پرنده بخواهد تنها او را با خود ببرد یا آموزش دهد.

  • "سخت کوشی و پشتکار"؛این دو عنصر ،مطالبه خروس پرنده از مرغ ها برای فراگیری پرواز است.در زندگی هر یک از ما هم این دو مؤلفه حضوری مفید و مؤثر دارند.

  • طفره رفتن راکی برای یاد دادن پرواز به مرغ ها می بایست مرغ ها را به این فکر بیندازد که خروس هم مثل خودشان قادر به پرواز نیست اما آنها آن چنان به فکر فرار هستند که به این مسأله بی توجه اند.

  •  ورود دستگاهی که قرار است مرغ ها را به کیک پوشتی تبدیل کند ماجراهای مرغداری را وارد فاز تازه ای می کند.

  • گرفتار شدن قهرمان انیمیشن در دستگاه مزبور و تلاش راکی برای نجات دادن او صحنه های مهیج و جالبی را می آفریند که از نقطه های قوت اثر به حساب می آید.

  • راکی به پاس این کار از خروس پیر مرغداری مدال افتخار دریافت می کند اما او که ناتوانی خود از پرواز را پنهان کرده است مرغداری را ترک می کند و با جا گذاشتن تکه جامانده پوستر به مرغ ها می فهماند که پرواز او در آسمان با شلیک توپ سیرک بوده است نه چیزی دیگر.

  • این که مرغ ها بعد از اطلاع از این قضیه دست روی دست می گذارند تا کیک گوشتی شوند یا تدبیری می اندیشند مطلبی است که با دیدن انیمیشن بدان پی خواهید برد.

  • انیمشن کیفیت و موسیقی مناسبی دارد.

  • تماشای انیمیشن برای کودکان و نوجوانان ودر جمع خانوادگی توصیه می شود.

  • انیمیشن تصویر تاریکی از انسان ها را نشان می دهد و این قضیه اگر چه لازمه کار است اما می توانست با به داستان افزودن آدم هایی که حامی پرندگان هستند جبران شود.

  • انیمیشن تولید سال 2000 ایالات متحده است و افزون بر یک ساعت وقت فراغت کودکان و نوجوانان را پر می کند.



[1] -Chicken Run

[2] - استاد شفیعی کدکنی

[3] -Nick Park

[4] -Peter Lord

[5] -Ginger

[6] -Tweedy


  • بیژن شهرامی

جک و دزدان دریایی

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۲۴ ب.ظ

به نام خدا

 

نقد و بررسی انیمیشن«جک و دزدان دریایی،قلاب های ناخدا»[1]

 

بیژن شهرامی

مدتی یک بار در خبرها می شنویم که یک یا چند ناوگروه ارتش جمهوری اسلامی ایران در اقیانوس هند،تنگه باب المندب،دریای سرخ و...با دزدان دریایی برخورد داشته اند تا امنیت کشتی های باری و مسافری در تردد آزادانه در آب های بین المللی به خطر نیفتد.

واقعیت آن است که سیاست استعماری کشورهای قدرتمند جهان بعضی از اهالی کشورهای شاخ آفریقا مثل سومالی را برآن داشته است که به دزدی دریایی روی بیاورند.[2]

دزدی دریایی با تمام زشتی خود می تواند دستمایه ای برای ساخت انیمیشنی طنزآلود و سرگرم کننده باشد چنان که در ادامه خواهیم دید:

***

  • «دزدادی دریایی پیروز نمی شن،چون جک و دوستاش خیلی باهوشن...»

    این بخشی از عبارتی است که به صورت آهنگین خوانده شده و آغازگر انیمیشن 69 دقیقه ای قلاب های ناخدا است که با ضرب آهنگی مناسب و هیجان انگیز مخاطبان را به تماشای اثر دعوت می کند.

  • چنان که از اسم انیمیشن برمی آید در این اثر نیز شاهد تقابل خیر و شر هستیم:جک و دوستانش که فقط اسمی از دزدان دریایی را دارند-در مقابل کاپیتان هوک و دار و دسته اش که واقعاً دزد دریایی هستند.(مثل بازی دزد و پلیس که دزد فقط ادای دزدها را در می آورد.)

  • انیمیشن فاقد صحنه های خشن و بد آموز است و چهره های منفی هم شیطنت و بامزگی های خاص خودشان را دارند مخصوصاً آقای اسمیت که پیشکار کاپیتان هوک است.

  • در ابتدای انیمیشن جک گروه خود را با رمز«یوهوهو» معرفی می کند و از مخاطبان می خواهد به او و رفقایش بپیوندند.قصد آنها از این کار توفیق بیشتر در بازپس گرفتن چیزهایی است که دزدان دریایی از آنها به یغما برده اند.

  • انیمیشن در ادامه تصویری رؤیایی از یک جزیره کوچک را در برابر چشمانمان قرار می دهد با کشتی بادبانی دزدان دریایی که شب را در کنار آن می گذراند.

  • مطالعه کردن در اوقات مختلف شبانه روز از جمله پیش از خواب عادت پسندیده ای است که انیمیشن آن را مد نظر قرار داده است چنان که می بینیم کاپیتان هوک می خواهد بخوابد و بنا به عادتش باید برایش کتاب بخوانند.البته پسندیده تر بود که این مهم به شکلی بهتر به تصویر کشیده می شد چرا که رسالت کتاب و مطالعه بیدار کردن جامعه است نه به خواب فرو بردن آن!

  • مشکل کاپیتان این است که همه کتابهای موجود در کشتی را پیش از این برایش خوانده اند به همین خاطر پیشکارهایش درصدد جستن کتابی جدید برمی آیند و همین به یافتن طوماری می انجامد که در روی آن مطلبی جالب نوشته شده است:مسابقه در فردای اولین ماه کامل سال بین جک و صاحبان کشتی "جالی راجر" که در صورت باختِ جک، کشتی وی - موسوم به بوکانیر[3] - به تملک کاپیتان جیمز هوک در خواهد آمد.

  • کاپیتان هولک سر دسته دزدان دریایی است و اگر چه مثل اغلب آنها یک چشم نیست[4] اما عروسکس خرسی دارد که روی یکی از چشمانش چشم بند زده و یکی از پاهایش را هم از دست داده!جالب آن او زیردستانش را هم  با  لفظ  «آقا»  صدا  می زند! علامت  جمجمه  با  دو

    استخوان هم روی کشتی دزدان دریایی نقش بسته است.[5]

  • پرچم بوکانیر مثل بیرق جالی راجر منقوش به جمجمه و دو استخوان است البته اولی با زمینه سفید و دومی با زمینه سیاه.

  • از آنجا که چند ساعتی بیشتر تا دمیدن صبح و فرا رسیدن روز مسابقه نمانده است دزدان دریایی دست به کار می شوند تا تجهیزات لازم را در دسترس قرار بدهند.

  • با رسیدن روز موعود کاپیتان هوک خود را به جک و دوستانش که روی عرشه بوکانیر(بوکی) مشغول فوتبال هستند می رساند و آنها را در جریان مسابقه ای که طبق قانون سرزمین دزدان دریایی مجبور به شرکت در آن هستند قرار می دهد.

  • جک برخلاف دوستانش که از شرکت در چنین رقابتی بیم دارند اعلام امادگی می کند و رقابت را می پذیرد.

  • «بوکانیر» به مراتب کوچک تر از «جالی راجر» است اما دقیقاً مشخص نیست که چرا چشم کاپیتان هوک در پی تصاحب آن است:زیاده طلبی یا جاذبه های دیگر؟

  • مسابقه تکلیف شده بر مبنای سریع تر رسیدن به خط پایان است که در میان کری خوانی طرفین  شروع می شود آن هم با گذاشتن قرار برای حاضر شدن در نقطه شروع رقابت که جایی نیست جز ساحل موسوم به "کشتی شکسته"

  • جک معتقد به کار گروهی است به همین خاطر در میان شک و دو دلی دوستانش از پیروزی سخن می گوید.اعتماد به نفس او زود مشارکت دوستانش را جلب می کند که یکی نقشه مکتوب دارد و دیگری هدیه های سحرآمیز از پریان دریایی.

  • «دریاچه پری دریایی» اولین ایستگاه مسابقه است که دو کشتی می بایست  عزم خود را برای زودتر رسیدن به آن جزم نمایند.به تصویر کشیدن پری دریایی می توانست به درک بهتری از نامگذاری محل بینجامد.

  • مسابقه با شور و حرارتی وصف ناپذیر شروع می شود اما دیری نمی پاید که رفتارهای ناجوانمردانه هوک شروع می شود مثل جلوگیری کردن از سبقت رقیب،استفاده از دستگاه نارگیل انداز و...اما جالب آن که تعدادی از نارگیل ها پس از کمانه کردن با گوشه و کنار بوکانیر به سوی جالی راجر برمی گردند تا موجب کندی حرکت و شکست در این قسمت از مسابقه برای کاپیتان هوک و دوستانش شود.

    این قسمت از انیمیشن آموزه اخلاقی مهمی را در بردارد و آن این که به قول نظامی گنجوی

    سپهر آیینه عدل است و شاید

    که هر چه از تو بیند وانماید

  • «آن کدام ماهی است که ماهی نیست!؟»

    این معمایی است که بخش دوم مسابقه را تشکیل می دهد.جک و دوستانش که زودتر به جزیره پری دریایی رسیده اند زودتر دست به کار یافتن پاسخش می شوند و پس از آنها کاپیتان هوک و دستیارش اسمیت.

  • جک و رفقایش همه جا را خوب می کاوند و با دیدن سندی که یک ستاره ماهی است پاسخ خود را به مدد هوش جک می یابند؛بله جواب "ستاره ماهی" است که اگرچه ماهی نیست اما کلمه ماهی را در ترکیب اسم خود دارد.

  • این بخش از انیمیشن فرصت خوبی است برای اندیشیدن اما افسوس که با شتاب به جواب منتهی می شود و زمان لازم برای اندیشیدن را به مخاطبان خود نمی دهد.

  • «صخره جمجمه ای» هدف بعدی است که جک و تیمش باید به سمت آن بروند و این در حالی است که کاپیتان هوک و اسمیت هم بعد از جست و جوی فراوان در سطح و زیر آب دریا جواب معما را می یابند و تعقیبشان می کنند.

  • «قلاب چنگکی»؛این عنوان جدیدترین ابزاری است که کاپیتان حیله گر قصد استفاده از آن را دارد تا جک و گروهش به صخره جمجمه ای نرسند.او با استفاده از این وسیله موفق می شود و علیرغم نقش آفرینی خنجر طلایی جک برنده این مرحله می شود.

  • هدف بعدی رفتن به جزیره ای به شکل یک پرنده است.این که آیا جک می تواند شکست خود را جبران کند یا نه و این که سرنوشت کشتی چه خواهد شد مطلبی است که با دیدن انیمیشن به آن پی خواهید برد.

  • انیمشن جک و دزدان دریایی محصول سال 1391 (2002 میلادی) ایالات متحده است و کارگردانی آن را آقای هری پارکینز[6] بر عهده داشته است.

  • انیمیشن به شکل دو بعدی ساخته شده است و رنگ آمیزی جالب صحنه ها به جذابیت آن کمک کرده است.

  • استفاده از شعر و موسیقی مناسب هم از دیگر نقاط قوت اثر است که در سرتاسر انیمیشن شاهد آن هستیم.

  • و نکته آخر این که انیمیشن فاقد صحنه های مغایر با ارزش های دینی و ملی ماست و می توان تماشای آن را به دیگران هم پیشنهاد داد.

    درج شده در ماه نامه دوست نوجوان



[1] -Jake and the Neveland Pirates.

[2] - دزدی دریایی از صدها و شاید هزاران سال پیش مسبوق به سابقه بوده و تا ‌اکنون ادامه یافته است چنان که در سده‌های پیش از میلاد، کشتی‌های متعلق به یونان قدیم و رومی‌ها، غالبا و بارها در دریای اژه و مدیترانه مورد حمله دزدان دریایی این محدوده قرار می‌گرفته است. در حقیقت، دزدان دریایی بتدریج آن قدر قدرت و جسارت پیدا کرده بودند که برای خود حاکم و مقر حکمرانی نیز تعیین می‌کردند. به طوری که رومی‌ها در سال 67 قبل از میلاد ناچار شدند یک کشتی سرباز را برای گوشمالی این دزدان جسور روانه و مقر حکمرانی آنها را خراب کنند. دوره اوج شرارت و غارت دزدان دریایی بین سال‌های 1300 تا 1830 میلادی طول کشید. این دزدان دریایی بیشتر در بندرهای آفریقای شمالی مستقر شده بودند که ایالت «بربرها» نامیده می‌شد. آنها به کشتی‌های اروپایی که از مدیترانه عبور می‌کردند، حمله کرده و بعد از غارت کشتی، مسافران آن را دستگیر کرده یا می‌فروختند یا به صورت برده درآورده یا به عنوان گروگان نگاه می‌داشتند.(جام جم)

[3] - یکی از اسم‌هایی که برای دزدان دریایی به کار برده می‌شود، لفظ «بوکانیر» است. این دسته دزدان بین سال‌های 1500 و 1600 در دریای اسپانیا به دزدی و غارت مشغول بوده‌اند.

بوکانیر‌ها غالبا ملاحان یا برده‌های فراری از کشورهای مختلف بودند که در جزایر یا بنادر هند شرقی گرد آمده بودند. آنها عادت داشتند چهارپایان وحشی را شکار کرده و روی سیخ‌هایی خشک کنند که آن را بوکن می‌نامیدند و بنابراین نام بوکانیر را از این اسم گرفته‌اند. (جام جم)

[4] - بر اساس نظریه یکی از دانشمندان مسائل دیداری، دزدان دریایی برای پوشاندن چشم‌های معیوب‌شان چشم‌بند نمی‌زدند، از آنجا که آنها مجبور بودند به دفعات زیاد بالا و زیر عرشه کشتی بروند و به سرعت هر دو گروه افراد بالا و زیر عرشه را رهبری کنند، مجبور بودند، دید خوبی داشته باشند.روی عرشه، صحنه در زیر درخشش نور آفتاب بسیار روشن بود و در زیر عرشه، تاریکی شدیدی حکمفرما بود. وقتی فرد از محیط تاریکی وارد محیط روشن می‌شود، چشم‌هایش به سرعت با نور زیاد تطابق پیدا می‌کند، اما وقتی عکس قضیه اتفاق می‌افتد، مدت زیادی طول می‌کشد تا چشم‌های فرد به تاریکی عادت کنند. این چند دقیقه زمان لازم برای تطابق برای تاریکی برای دزدان دریایی گاهی در حکم مرگ و زندگی بود، اما بستن یک چشم باعث باعث می‌شد، آنها به مجرد رفتن به محیط تاریکی با برداشتن چشم‌بند بتوانند، خیلی زودتر در تاریکی ببینند.(دانشنامه آزاد جهانی)

[5] -پرچم دزدان دریایی در قسمت آمریکا و اروپا بیشتر از نشان یک جمجمه دو استخوان یا یک جمجمه و دو شمشیر بوده‌است. اما در قسمت‌های آسیایی و به خصوص در جزایر استوایی همچون بخش سنگاپور این پرچم‌ها به نمادهای خانوادگی هم تغییر می‌یافتند و حتی در برخی از پرچم‌ها نشانه‌هایی مثل ماهی و اژدها هم وجود داشت.(دانشنامه آزاد جهانی)

[6]  -Harry Perkins


  • بیژن شهرامی

کاخ خدایان

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۲۲ ب.ظ

به نام خدا

معرفی و بررسی انیمیشن "آستریکس و اوبلیکس: کاخ خدایان"[1]

بیژن شهرامی

مشغول مرور اشعاری از استاد فرهیخته علامه دهخدا هستم که چشمم به سه بیت زیبا از او می افتد با دنیایی از معنی و زیبایی:

هنوزم ز خردی به خاطر درست

کــه در لانـه ماکیان بـرده دست

به منقارم آن سان به سختی گزید

که اشکم چو خون از رگ آن دم جهید

پـدر خنده بر گریه ام زد کـه هان

وطن داری آموز از مرغکان!

هنوز در حال و هوای زمزمه این ابیاتم که صدای تلویزیون به پخش انیمیشن بلند می شود.برادرم که پای گیرنده نشسته است از من هم می خواهد با او به تماشای کارتونی کمدی و مهیج -تولید کشورهای فرانسه و بلژیک- بنشینم که با ابیات پیش گفته بی ارتباط نیست.

  • "آستریکس" و "اوبلیکس" نام دو تن از نقش آفرینان انیمیشن است که پیشتر در آثار سینمایی موفقی ظاهر شده اند.

  • "آستریکس"قامتی کوتاه ، وریش و مویی بور و کلاهی با دو بال کوچک سفید دارد،بر خلاف"آستریکس" که قوی هیکل و بلندقامت است و بارزترین مشخصه اش پیژامه آبی راه راه می باشد!

  • آستریکس و اوبلیکس در دهکده گل زندگی می کنند،سکونت گاهی زیبا در دل جنگل های انبوه کشور فرانسه که مردمش حاضر هستند برای آن جان فشانی کنند.

  • رومی ها که از دیرباز به کشورگشایی علاقه داشته و اسکندر مقدونی  را تا چین هم پیش فرستاده اند حالا چشم طمع به دهکده گل دوخته اند اما خوب می دانند با لقمه ای گلوگیر رو به رو هستند چرا که در این روستا مردم توان مقابله با مهماجمان را دارند.

  • رومی ها برای رخنه به روستا نقشه تازه ای در سر دارند آنها می خواهند در جوار روستا سکونت گاهی پر زرق و برق به نام"شهر خدایان"بسازند تا اهالی دهکده را جذب خود نماید.آنها با تخلیه روستا آخرین قطعه از پازل خود برای اشغال کامل فرانسه را کامل خواهند کرد و این چیزی است که حاضرند برای آن هر قدر لازم باشد پول خرج کنند.

  • رومی ها برای رسیدن به هدف شوم خود قطع شبانه درختان را مد نظر قرار می دهند اما هر بار با درختانی جایگزین رو به رو می شوند که به وسیله آستریکس و اوبلیکس غرس شده اند!

  • با تمام این تفاصیل ساخت و ساز در جوار روستا شروع می شود تا معماری دل فریب رومی ها  اهالی  دهکده  را  رفته  رفته مجذوب خود سازد.

  • آستریکس در صدد بازداشتن اهالی از مهاجرت به شهر خدایان برمی آید اما کمتر نتیجه می گیرد لذا تصمیم می گیرد به همراه عده کمی از همفکران با استقامت خود مقابل سپاهیان رومی به فرماندهی تزار بایستد.

  • " گتافیکس"که خود از اهالی دهکده و از نقش آفرینان انیمیشن است با خوراندن معجونی ویژه به بازماندگان،توان بدنی شان را برای ایستادگی مقابل دشمن صدچندان می کند.

  • این که اهالی دهکده گل موفق به راندن مهاجمان از موطن خود می شوند یا نه پرسشی است که با تماشای انیمیشن به آن پی خواهید برد اما در ادامه ذکر نکاتی چند خالی از لطف نیست:

  • "آستریکس،قهرمان گل" عنوان کتابی به قلم نویسنده فرانسوی "رنه گوسینی"[2] است.او که پیشتر در مجموعه "لوک خوش شانس" حضوری تأثیر گذار داشت نگاه طنزآمیز خود را در این اثر هم حفظ کرده است.

  • "آستریکس ،قهرمان گل"نگاه هنرمندان بسیاری را به خود جلب کرده است از جمله "الکساندر استیر"[3] که در سمت کارگردانی انیمیشن کاخ خدایان خوش درخشیده است.

  • انیمیشن از تهاجم خزنده فرهنگی می گوید و این که فرهنگ شهر نشینی در کمین سنت های ارزشمند زندگی روستایی است به عنوان مثال در دهکده،اجناس با قیمتی مناسب به مشتریان عرضه می شود اما آمد و شد اهالی شهر خدایان رفته رفته کسبه را به فکر بالا بردن بی حساب و کتاب اجناسشان ترغیب می نماید.

  • زشت جلوه دادن پدیده کشورگشایی و ضرورت دفاع مردمی از کشور و سرزمین آبا و اجدادی در مقابل حمله بیگانگان آموزه های ارزشمندی است که در انیمیشن شهر خدایان مورد توجه قرار گرفته است.

  • وابسته کردن اراده انسان ها برای دفاع از شهر و کشور خود به یک نوشیدنی از نقاط ضعف داستان است اما چون با یک اثر طنز رو به رو هستیم می توان آن را نادیده گرفت.

  • آشنا کردن کودکان و نوجوانان با فرهنگ رومی ها و فضای زمانی و مکانی قرون وسطی[4] از جمله نقاط قوت اثر محسوب می شود.به عنوان مثال در بخشی از انیمیشن آمفی تئاتر شهر رم و نبرد گلادیاتورها به تصویر کشیده می شود.(البته به شکلی تلطیف شده)[5]

  • در انیمیشن،عصر جدید و قدیم و رسم و رسوماتشان با هم تلاقی زیبایی پیدا می کنند.مثلاً در صحنه ای از انیمیشن شاهد آن هستیم که در آمفی تئاتر از آلودگی شهر رم سخن به میان می آید و این که قرار است به قید قرعه به یکی از برندگان خوش شانس یک دستگاه آپارتمان در شهر خدایان داده شود!ضمن آن که بنای آمفی تئاتر هم در شکل و شمایل ورزشگاههای مدرن تصویرگری شده است!

  • و نکته آخر این که با اثری متفاوت،مهیج و تماشایی رو به رو هستیم که خاطره دیدنش به این سادگی ها از ذهنمان پاک نخواهد شد.

    درج شده در ماهنامه دوست نوجوان



[1] -Asterix and Obelix: Mansion of the Gods

[2] - René Goscinny

[3] - Alexandre Astier

[4] - در قرن پنجم میلادی و با سقوط دولت روم، جهان مغرب‌زمین وارد دورانی شد که از آن با نام قرون وسطی یاد می‌شود. این دوره تقریباً از قرن پنجم تا قرن چهاردهم میلادی ادامه یافت. در نیمه اول این دوره که معمولاً آن را «عصر تاریکی» می‌خوانند آموختن و اندیشیدن در اروپای غربی، تقریباً ناپدید شد. در این دوره، سراسر قاره اروپا طعمه بیماری‌های متعدد و دسته‌ها و گروه‌های مسلح بود.

[5] - گلادیاتورها(مردان شمشیر زن) در برابر چشم هزاران نفری که در آمفی تئاتر نشسته بودند با کسی مثل خود یا حیوانات وحشی مبارزه می کردند و این مبارزه معمولاً با کشته شدن یکی از طرفین به پایان می رسید.


  • بیژن شهرامی

کتاب جنگل

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۲۰ ب.ظ

به نام خدا

نقد و بررسی انیمیشن(فیلم) "کتاب جنگل" [1]

بیژن شهرامی

بزرگ شدن نوزاد انسان در دامان حیوانات اگر چه دور از ذهن می نماید اما در دنیای داستان ها و حکایات قدیمی امری شدنی است چنان که می بینیم زال - نوزاد خردسال سام نریمان- به بهانه سفید بودن مو و شوم تلقی شدن، از دربار زابلستان رانده می شود و سر از آشیانه پرنده ای به نام سیمرغ درمی آورد که بر بلندای قله دماوند لانه دارد.  

با این توضیح به موگلی[2] می رسیم قهرمان مجموعه داستانی "کتاب جنگل" که خردسالیش را در میان گرگها،فیل ها و میمون ها سپری کرده است.

  • کتاب جنگل را جوزف رادیرد کیپلینگ[3] نویسنده اهل بمبئی نوشته است و در طول یک قرن و اندی که از نگارشش می گذرد دستمایه تولید آثار سینمایی متعددی بوده است.[4]

  • جوزف دختری خردسال به نام ژوزفین داشت که داستان های کتاب جنگل در واقع برای وی نوشته شده است.البته او زیاد در کنار پدر هنرمندش نماند و در شش سالگی به خاطر ابتلا به ذات الریه(سینه پهلو) درگذشت.

  • داستان های کتاب جنگل ابتدا در مجلات به چاپ رسید و مدتی بعد هم به صورت کتاب درآمد و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت آن گونه که مدتی بعد کتاب جنگل دو هم نوشته شد.جالب این که نقاشی های اولیه این مجموعه داستانی اثر جان لاک وود کیپلینگ -پدر مؤلف- بوده است.

  • در کتاب جنگل و فیلم برآمده از آن با حیواناتی رو به رو هستیم که رفتارهایی شبیه انسان ها دارند.گروهی خوب هستند و گروهی بد.

  • جنگل مطرح در فیلم قانون مند است تا انسان قانون گریز امروز به این بیندیشد که می بایست قانون را از طبیعت هم که شده بیاموزد.

  • در جنگل داستان ما حقه زدن ممنوع است،احترام به قراردادها ضروری است و...

  • کتاب جنگل روزنه ای است برای خیره شدن به منابع طبیعی که در اثر بهره برداری غیر اصولی انسان قرن بیست و بیست و یکم  حال و روز خوبی ندارند.

  • فیلم جنگل های هندوستان و ساکنان آن را به تصویر می کشد و موگلی که جدا افتاده از جامعه انسانی در دامان حیات وحش رشد می کند.

  • دوستان موگلی در درجه نخست آکیلا و راکشا (گرگ پدر و گرگ مادر) هستند و سپس پلنگی سیاه به نام "باگیرا" و خرسی درشت اندام به نام "بالو".

  • این که چه طور موگلی عضو جامعه حیوانات می شود معلوم است.او به همراه پدرش در حال گذر از جنگل است که ناگهان با ببری وحشی به نام شیرخان رو به رو می شوند.پدر با مشعل افروخته درصدد مقابله با ببر خون آشام بر می آید اما پس از آسیب رساندن به او خود کشته می شود و کودک خردسالش در جنگل رها می شود.

  • باگیرا که پیشتر موگلی را پیدا کرده و به گرگ ها سپرده است و نیز و بالو درصدد برگرداندن وی به جامعه انسانی و دهکده ای که همان نزدیکی است هستند چرا که می دانند شیر خان یا همان ببر انسان ستیزی که در جنگل زندگی می کند درصدد خوردن موگلی است.

  • دشمنی شیرخان با موگلی هم نیاز به توضیح ندارد.او زخم خورده از انسان ها است و کینه آنان را به دل دارد.

  • به تصویر کشیدن داستانی که پیشتر دستمایه ساخت فیلم های متعددی بوده آن گاه موفق است که عنصری تازه و جذاب مورد استفاده سازندگان قرار گرفته باشد همان طور که در اثر حاضر"جلوه های ویژه" خوش درخشیده است.

  • طراحی رایانه ای حیوانات نقش آفرین در انیمیشن آن قدر دقیق و ظریف است که به سختی می توان باور کرد واقعی نباشند.شاید باشند بینندگانی که فکر کنند این حیوانات واقعاً دست آموز و قدر به نقش آفرینی شده اند!

  • تنها نقش آفرین واقعی فیلم موگلی است که در اثر حاضر به نوجوانی به نام نیل سث سپرده شده است. او برای رسیدن به این نقش با حدود 2000نوجوان مشتاق دیگر رقابتی نفس گیر داشته است.

  • در کنار نیل یا همان موگلی بدل کارانی هم حضور دارند که او را در نقش آفرینی بهتر یاری می کنند.

  • از نقاط قوت فیلم کتاب جنگل پرداختن به فرهنگ و سنن هندوستان است،جایی که مؤلف داستان در آن زاده شده و بدان عشق ورزیده است.

  • صحنه های طنزآمیز  اثر اگر چه مختصر هستند اما از نقاط قوتش به شمار می آیند و چه خوب بود تا حدی از سخت و جدی بودن فیلم بکاهند.

  • قوت کار سازندگان فیلم باعث شده که شما علیرغم دیدن آثار مشابه دیگری که بر مبنای کتاب جنگل تولید شده اند احساس تماشای کاری تکراری را نداشته باشید.

  • ایجاد جنگلی که در عین واقعی بودن وهم انگیز و افسانه ای جلوه کند مأموریت دیگری است که گروه جلوه های بصری انیمیشن عهده دارش بوده اند.

  • داستان انیمیشن به گونه ای است که افراد خانواده می توانند با هم به تماشایش بنشینند و از آموزه های اخلاقیش بهره ببرند.

  • و نکته آخر این که جان فاورو[5] کارگردانی تازه ترین روایت از داستان کتاب جنگل را بر عهده داشته و در سال 2016 میلادی آن را به مخاطبانش تقدیم داشته است.



[1] -The Jungle Book

[2] -Mowgly

[3] -Joseph Rudyard Kipling

[4] - به عنوان نمونه حدود هفتاد و پنج سال قبل فیلمی در هندوستان بر اساس کتاب جنگل ساخته شد که در آن نوجوانی به نام سابو نقش موگلی را ایفا کرده است.این اولین برداشت سینمایی از کتاب مورد اشاره است.

[5] -Jon Favreau

درج شده در ماهنامه دوست نوجوان

  • بیژن شهرامی

مریخی ها مامان میخوان

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۱۹ ب.ظ

به نام خدا

 

نقد و بررسی انیمیشن «مریخی ها مامان می خوان!»

بیژن شهرامی

بهرام که مریخ هم نامیده می شود از زمین کوچکتر است اما دور از ذهن نیست که در آینده ای نه چندان دور حیات خلوت سیاره ما شود آن هم با برنامه های بلند پروازانه ای که انسان برای سفر به این کره سرخ رنگ دارد.[1]

بهرام از دیرباز در امتداد نگاه گروههای مختلفی قرار داشته است زمانی سیاره محبوب بلوک شرق(شوروی سابق) به حساب می آمده و زمانی نگاه شاعران خیال پرداز را به خود معطوف ساخته است همان طور که اکنون صنعت انیمیشن سازی به آن بذل توجه کرده و داستان های علمی تخیلی را جان بخشی کرده است.

یکی از این آثار مطرح در سطح بین الملل انیمیشن«MARS NEEDS MOMS» است که با عنوان «مریخی ها مامان می خوان» در دسترس کودکان و نوجوانان ایرانی قرار گرفته است و در این شماره می خواهیم آن را در امتداد نگاه قرار می دهیم:

  • انیمیشن در گروه پویانمایی های اکشن،کمدی،خانوادگی و ماجراجویانه قرار دارد و مبتنی بر داستانی علمی-تخیلی است.

  • محصول سال 2011 کمپانی والت دیزینی است و سیمون ولز[2] کارگردانی آن را بر عهده داشته.

  • قهرمان اصلی انیمیشن پسری 9 ساله به نام میلو[3] است که با مادرش زندگی می کند.

  • گریبل[4] - مردی که جاه طلبی یکی از مریخی ها مرگ مادر و حضور او در سیاره بهرام را رقم زده است-  و دختری مریخی به نام کی[5] - که مهربان و نیکوکار است- از دیگر قهرمانان داستان هستند.

  • میلو که دل خوشی از مادر و تذکرات مشفقانانه او ندارد یک شب متوجه غیبت مادر می شود. وقتی درصدد پیدا کردن او برمی آید متوجه ربوده شدن او توسط سفینه ای فضایی می شود.با شتاب خود را به فضاپیما می رساند و به همراه آن راهی سفری پرماجرا می شود.

  • در این فیلم بلند کارتونی مریخ سیاره ای مسکونی فرض می شود با موجوداتی شبیه به انسان

    که در بعضی از حوزه ها پیشرفته هستند چنان که زمین و موجوداتش را زیر زیره بین دارند و منافع خود را در آن می جویند.

  • مریخی ها دو دسته اند گروهی از پسرها و مردان که بر روی سطح سیاره هستند و گروهی وابسته به حکومت که در مرکزی پیشرفته و معلق در فضا به سر می برند تا مجری اهداف جاه طلبانه رئیس خود باشند.

  • رئیس مریخی ها زن سالمندی است که نهاد خانواده را از جامعه زیر سلطه خود حذف و پرورش نوزادان را به ربات هایی سپرده  است که می خواهد برنامه خود را از فکر و اندیشه مادران زمینی اخذ کنند.

  • ربوده شدن مادر میلو محصول تصادف نیست.آنها مدتها رفتار او را زیر نظر داشته و به این نتیجه رسیده اند که کنش های مادرانه او در عالی ترین سطح است و فکر و اندیشه او می تواند بهترین برنامه برای ربات ها باشد.

  • مریخی ها پیش از این مادر گریبل را ربوده و در جریان انتقال اندیشه وی به ربات ها از پای درآورده اند و حالا درصدد تکرار ان بر روی مادری دیگر هستند.

  • میلو در مریخ به گریبل برمی خورد و با او دوست می شود و ضمن پی بردن به انگیزه مریخی ها از ربودن مادرش درصدد جلب مشارکت او برای آزاد کردنش برمی آید.گریبل ابتدا روی خوش نشان نمی دهد اما حس مادردوستانه میلو او را به یاد مادرش می اندازد و همین کافی است تا نقشی مهم در آزاد کردن بانوی ربوده شده ایفا کند.

  • میلو در جریان تعقیب و گریز با مأموران مریخی بر سطح سیاره می افتد و از نزدیک با مریخی ها آشنا می شود اما چون زبان آنها را نمی فهمد و خود را در معرض تهدید آنها می بیند با کمک گریبل فرار را بر قرار ترجیح می دهد.او در این برخورد به زندگی بدوی آنها پی می برد و متوجه شکاف عمیقی می شود که بین زندگی مردم و حاکمان ستمگر وجود دارد.

  • پیام اصلی انیمیشن توجه دادن بینندگان نوجوان به قدر و منزلت و مهر و محبت مادری است چرا که آنان در سنینی به سر می برند که حسب شرایط روحی و جسمی خود کمتر متوجهش هستند.

  • انیمیشن دنیای بدون مادر را به تصویر می کشد که تیره و تار و عاری از نشاط و سرزندگی است و این شاید اشاره ای به وضعیت بعضی از جوامع غربی باشد که شاهد رنگ باختن          ارزش هایی متعالی مثل خانواده و تربیت مادرانه پدرانه است و نگاهی که به شرق و جوامع آن دارند و  به قول پروین اعتصامی:

    در آن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست

    در آن وجود که دل مرده، مرده است روان

  • انیمیشن ما را از ربات زدگی جامعه برحذر می دارد به این معنی که باز کردن پای این مصنوع به محیط خانه و خانواده می تواند تبعات سنگینی داشته باشد مثل نادیده گرفتن روابط انسانی میان اعضای خانواده و...

  • پایدار نبودن ستم و ستمگری هم دیگر آموزه ای است که این اثر برآن تأکید دارد.

  • "مریخی ها مامان می خوان" در کنار تمام نقاط قوت خود ضعف هایی نیز دارد از جمله ناتوانی در تمایز میان انسان ها و موجودات فضایی؛به این معنی که مریخی ها دقیقاً صفات انسانی را دارند الا این که قیافه ای زشت دارند، به زبانی مبهم تکلم می کنندو بی نیاز از اکسیژن هستند.جالب این که آنها عکس یادگاری قدیمی از خانواده دارند و با گوشی همراه می توانند عکس را به هم نشان می دهند،اسلحه دارند و...

  • «کی» یا همان دختر مریخی چهره ای زیباتر از بقیه مریخی ها دارد و این با حذف بینی از چهره اش جلوه داده شده است امری که می تواند مشوق بینندگان به جراحیهای بی مورد  بینی شود.

  • پدر در این انیمیشن نقشی ندارد الا این که به سفر کاری رفته و در خانه حضور ندارد؛مطلبی که چندان خوشایند نیست و می شد پدر را هم به عنوان تکیه گاهی محکم برای خانه و خانواده درگیر ماجرا نمود.

  • و نکته آخر این که مادر موهبتی الهی است و باید قدردان وجود شریفش باشیم چنان که آن عالم ربانی[6] خطاب به شگردانش فرمود:« اگر می خواهید قدر مادرانتان را بدانید شبی یکی دو تا آجر به شکمتان ببندید و بخوابید ببینید خوابتان می برد؟»

    درج شده در ماهنامه دوست نوجوان



[1] - بر اساس اعلام شرکت هلندی MarsOne، بیش از 165 هزار درخواست برای سفر بی‌بازگشت به مریخ تاکنون به ثبت رسیده است. پروژه سفر بی‌بازگشت به مریخ شامل انتقال تجهیزات و چند مریخ‌نورد برای احداث پایگاه اولیه جهت استقرار نخستین گروه از ساکنان آینده مریخ است. گروه نخست، متشکل از چهار زن و مرد از قاره‌های مختلف جهان، پس از انتخاب و گذراندن دوره‌های نهایی آموزش تا سال 2023 راهی سیاره سرخ خواهند شد. به دلیل نبود فناوری‌های مورد نیاز برای انجام سفر بازگشت از مریخ، هزینه‌های بالای سفر و مشکلات تامین سوخت، داوطلبان نهایی، بلیت یک‌طرفه به سمت مریخ دریافت خواهند کرد. با وجود عدم امکان بازگشت به زمین، بیش از 165 هزار درخواست ثبت شده و استقبال متقاضیان از این طرح چشمگیر عنوان شده است.

[2] - Simon Wells

[3] - Milo

[4] - Ki

 

[6] - آیت الله حاج شیخ علی اکبر برهان(ره)


  • بیژن شهرامی

پنگوئن های ماداگاسکار

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۱۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

معرفی و نقد انیمیشن پنگوئن های ماداگاسکار[1]

بیژن شهرامی

باز شدن پای پنگوئن ها به دنیای کودکان به سال 2014 میلادی - که سال تولید انیمیشن «پنگوئن های مادگاسکار»[2] است - برنمی گردد چرا که سال ها پیش از آن تنسی تاکسیدو- پنگوئنی که در باغ وحش نیویورک زندگی می کرد- به همراه دوستانش چاملی،آقای وپی و... ماجراهای تماشایی و مهیجی را برای کودکان خلق کرده است.

اگر در مجموعه تنسی تاکسیدو- که ارتقای سطح علمی کودکان را دنبال می کرد- یک پنگوئن کنجکاو و جسور حضور داشت در انیمیشن حاضر چهار پنگوئن ماجراجو حضور دارند بی آن که دغدغه یاد دادن درس علوم را به کودکان داشته باشند!

  • پنگوئن‌های ماداگاسکارانیمیشن سه‌بعدی کامپیوتری ،اکشن و کمدی است که به وسیله کمپانی آمریکایی «دریم‌ورکز»[3] تهیه شده است.

  • سیمون جی. اسمیت[4] و اریک دارنل[5]  آن را کارگردانی کرده‌اند، جان ابود[6] فیلم‌نامه آن را نوشته است و هنرمندانی مثل جان مالکوویچ[7]  در آن صداپیشگی کرده‌اند.

  • «اکتاویوس[8]» نام اختاپوسی است با رنگ بنفش،دندان های بزرگ و چشمانی نزدیک به هم که می خواهد به هر شکل که شده دنیای حیوانات را تحت سلطه و فرمانروایی بلامنازع خود درآورد.او در این مسیر جاه طلبانه با مقاومت سازمانی مخفی رو به رو است که چهار پنگوئن  به  نام های «اسکیپر»[9]،«کوالسکی»[10]، «ریکو»[11]  و  «پریویت»[12] هم  در  آن

    عضویت دارند:

  • اسکیپر فرماندهی گروه را برعهده دارد .او که تمام دستورها را شخصاً صادر می کند حسابگر و جدی است و علاقه مند است که هر کاری را به صورت  یک  عملیات ارتشی انجام دهد.

  • کوالسکی مغز متفکر و مخترع جوان تیم است که ایده های خلاقانه اش مبنای تصمیم گیری های عجیب و غریب و گاه خنده دار اسکیپراست.او با افکارش چندین مرتبه تیم را گرفتار و چندین مرتبه هم نجات داده است.

  • پریویت سرباز جوان و تازه وارد تیم است با قلبی ساده و پر اشتیاق که گاه اسرار حیاتی تیم را به طور اتفاقی لو می دهد.او برخلاف کوالسکی طرفدارروش های آسان تر در راه رسیدن به اهداف تیم است.

  • ریکو نیز عضو آخر تیم و متخصص اسلحه و انفجار گروه است که اغلب وسایل مفیدی مثل دینامیت را قورت می‌دهد و بعد هنگام احتیاج آنها را بالا می‌آورد.او که عشق مفرطی به خوردن ماهی دارد بیشتر با ایما و اشاره مقصودش را بیان می کند، گهگاه نیز واژه «ماهی»[13] را بر زبان می آورد تا کسی نپندارد قادر به حرف زدن نیست!

  • پنگوئن‌ها اغلب مجبورند با مشکلاتی که کینگ جولیان (یک لمور دم حلقه‌ای) و موریس و مورت (یک لمور موش) ایجاد می‌کنند، مقابله کنند.

  • تشخیص پنگوئن ها از هم دشوار نیست: اسکیپر سری تخت‌ دارد، ریکو در بالای دهانش صاحب یک علامت است.کووالسکی با قد بلندش شناخته می شود و پرایوت هم جوان‌تر است و گردتر.

  • محبوبیت پنگوئن های چهارگانه موجب شده است که شرکت«دریم ورکز» امتیاز ساخت اسباب‌بازی‌های با شکل و شمایلشان را به شرکت هوگالوگا بدهد.

  •  «اکتاویوس» دشمنی عجیبی با پنگوئن ها دارد چرا که آنها را رقیب خود می پندارد.ماجرا به سال ها قبل برمی گردد که اکتاوبوس اختاپوس دوست داشتنی یک باغ وحش اروپایی بود اما با پیدا شدن سر و کله پنگوئن ها محبوبیت خود را رفته رفته از دست داد.او بعدها همین اتفاق تلخ را در چند باغ وحش دیگر هم تجربه کرد و کینه رقبایش را به دل گرفت.

  • «اکتاویوس»که رفته رفته سرشار از حس کینه توزی شده است با تأسیس یک آزمایشگاه پیشرفته دستگاهی را اختراع می کند که اشعه اش  می تواند پنگوئن ها را نامرئی  و  نابود

    سازد.

  • «اکتاویوس» علاوه بر این موجوداتی بی ریخت به نام «مینیون» را نیز به عنوان دستیار و محافظ خود استخدام کرده است که چشم هایشان موقع حرکت در حدقه ها ایجاد سر و صدا می کند!

  • پنگوئن ها با هم برادر هستند و مثل تنسی تاکسیدو در باغ وحش بزرگ شهر نیویورک زندگی می کنند.آنها اصالتاً اهل قطب جنوب هستند که ابتدا جذب یک سیرک می شوند اما ربوده و به پایگاهی زیردریایی در شهر ونیز ایتالیا انتقال می یابند.آنها در فرصتی مناسب از این پایگاه می گریزند و با جان به در بردن از دست طرفداران اختاپوس که در کوچه پس کوچه های پر از آب ونیز تعقیبشان می کنند با گروه مخفی«باد شمالی» آشنا می شوند و نجات پیدا می کنند.

  • پنگوئن ها که در انیمیشن هاس سه گانه ماداگاسکار حضوری حاشیه ای داشته اند در انیمیشن حاضر به متن آمده و کارکتر اصلی شده اند.

  • «لیماها» حیواناتی بومی سرزمین ماداگاسکار هستند که در این انیمیشن در کنار پنگوئن ها ایفای نقش می کنند.

  • رهبری گروه «باد شمالی» را نیز گرگی خیرخواه به اسم «کلسیفاید» بر عهده دارد که تلاش دارد با جذب حیوانات نخبه به جانورانی که نمی توانند از خود دفاع کنند  یاری  برساند  و

    هدف شیطانی «اکتاوبوس» را هم نقش برآب سازد.

  • فکی دریایی به نام شورت فیوز(با صداپیشگی کن جئونگ) هم کمک کننده گرگ است.

  • از جمله نقدهایی که بعضی از منتقدان بر این فیلم وارد کرده اند طولانی بودن و خسته کنندگی اش است مخصوصاَ برای تماشاگرانی که بالای پنج سال سن دارند.آنها معتقدند که این اثر علیرغم پر سر و صدا و پر زرق و برق بودن زیاده از حد مضحک و فاقد عنصر«سرگرم کنندگی»است و آن چه موجب فروش بالایش شده نه توانمندی انیمیشن بلکه خاطره خوبی است که تماشاگران از فیلم«مادگاسکار3،تحت تعقیب ترین اروپا»[14] که پنگوئن ها ادامه آن است دارند.

  • بعضی از منتقدان هم نقدهای دیگری را مطرح کرده اند از جمله این که چه طور یک گرگ که سمبل درنده خویی است می تواند رهبر تیم حامیان حیوانات شود یا پنگوئن سنخیت چندانی با اختاپوس ندارد تا بخواهد در مقام رقابت با او ظاهر شود.

  • در مقابل این نقد افراد بسیاری نیز هستند که انیمیشن را جذاب و پر کشش و سرشار از عناصر یک فیلم خوب می دانند.آنها سرعت،رنگ آمیزی های مفرح و شاد و ماجراهای غیر قابل پیش بینی را از جمله نقاط قوت اثر می دانند و معتقدند برای هر یک از اعضای خانواده به نوعی جذابیت دارد.

  • از نکات قوت انیمیشن استفاده از صداهای آشنایی است  که  در انیمیشن های موفق

    دیگر خود را به کودکان شناسانده اند مثل «جان مالکوویچ»که به جای اختاپوس پلید حرف می زند یا «بندیکت کمبربچ» که پس از صداپیشگی شخصیتهای مهمی چون شرلوک هولمز،جولیان آسانژ و استیون هاوکینگز به جای گرگی مرموز و مامور مخفی به نام «کلسیفاید» حرف می زند.

  • ضرورت پرهیز از دشمن سازی مطلبی است که انیمیشن به طور ضمنی بر آن تاکید دارد،پنگوئن ها با رقابت نابجای خود با اختاپوس ناخواسته او را به موضع گیری علیه خود و تبدیل شدن به یک موجود پلید واداشتند حال آن که نیکو گفته اند:«صد دوست کم است و یک دشمن زیاد!» 

  • علم یک شمشیر دو لبه است،اگر دست اهلش بیفتد سودمند و اگر دست ناهل بیفتد مخرب است(مثل دکتر اکتویوس که علمش را صرف ساخت اشعه ای مخرب برای هدف قرار دادن حیوانات می کند.»

  • همان طور که پیشتر اشاره شد پنگوئن ها در باغ وحش نیویورک زندگی می کنند و شناساندن نیویورک با محلی مثل باغ وحش که محل زندگی درندگان است طعنه ای است بر ناامنی و  بحران زدگی این شهر پرهیاهو.

امید آن که این انیمیشن را تماشا کنید و لذت ببرید.

 

درج شده در ماهنامه دوست نوجوان



[1] -پنگوئن‌های ماداگاسکار» یک انیمیشن تلویزیونی است که محصول جنبی سری فیلم‌های ماداگاسکار محسوب می‌شود.

[2] -The Penguins of Madagascar

[4] -Simon J. Smith

[5] - Eric Darnell

[6] -John Aboud

[7] - John Malkovich

[8] -Dr. Octavius Brine

[9] -skipper

[10] -Kowalski

[11] -Rico

[12] -Private

[13] -FISH

[14] - Madagascar 3 :Europes Most Wanted


  • بیژن شهرامی

انیمیشن موآنا

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۱۶ ب.ظ

به نام خدا

 

نقد و بررسی انیمیشن موآنا[1]

"تولید 1395 خورشیدی"

بیژن شهرامی

با جستجو در فرهنگ های مختلف می توان به داستان هایی برخورد کرد که نقش آفرین اصلی آن یک زن یا یک دختر باشد.مثل گلنار دختری که با یک خرس طرف است یا شهرزاد که می بایست هر شب داستانی تعریف کند تا از دست پادشاه رهایی یابد.این موضوع در داستان کدوی قلقله زن هم به نوعی دیگر تکرار می شود.

در فرهنگ غربی هم شاهد این موضوع هستیم و در کنار آثار متعددی که قهرمان اصلی آن یک مرد یا یک پسر است بعضاً با آثاری رو به رو می شویم که نقش آفرین برجسته آن یک زن یا یک دختر است.

با این توضیح سراغ انیمیشن موآنا می رویم که اسم دختری نوجوان بر روی آن است.او فرزند حاکم جزیره دورافتاده پولینزیا در مناطق جنوبی اقیانوس آرام است که قرار است بعد از پدر زمام امور جزیره را در دست بگیرد.اما مشکل اینجاست که روح کنجکاو او قادر به رعایت قانون عجیب جزیره نیست.

در ادامه موارد و مطالبی را درباره این انیمیشن در امتداد نگاه قرار می دهیم:

  • انیمیشن با داستان گویی مادربزرگ تالا برای بچه های قبیله شروع می شود.او با نقل حکایتی قدیمی از دزدیده شدن قلب جزیره مادر- که حیات مابقی جزایر و به طور کلی طبیعت به آن وابسته است-             می گوید و این که سرقت مزبور نهایتاً به تاریکی مطلق زمین و نابودی حیات در آن می انجامد. 

  • موآنا بر خلاف دیگر مستمعین به گریه نمی افتد بلکه به این می اندیشد که دزد قلب جزیره مادر را بیابد و او را برای پس گرفتن آن از چنگ موجودات شرور قانع کند.

  • موآنا که اسمش در قبائل نیوزیلند به معنی "اقیانوس" است دوستدار طبیعت است جالب آن که اقیانوس- که در انیمیشن موجودی جاندار است- خود را موظف به حفاظت از موآنا می داند.

  • طبق قانون پهنه آبی پولینزیا کسی اجازه خروج از جزیره را ندارد.شاید بیم حاکم جزیره از جلب توجه دزدان دریایی و پادشاهان کشورگشا به قلمرو کوچکش است و شاید تقید کورکورانه به آیینی که از نسل های گذشته به او و دیگر ساکنان جزیره رسیده است.

  • جزیره جمعیت کمی دارد و قطع ارتباط با دنیای خارج و دیگر جوامع کوچک و بزرگ انسانی آن را با آینده تاریکی مواجه ساخته است.مخصوصاً این که ماهی های لازم برای تغذیه اهالی هر روز کمتر و کمتر می شوند.

  • در این میان همه به شرایط عادی و ملال آور جزیره خو گرفته اند الا موآنا که روحش مثل آبهای اقیانوس مواج است و می خواهد کاری کند.

  •  موآنا شنیده است که نیاکانش بر خلاف آن چه به او القاء شده همگی دریانورد بوده اند و این انگیزه اش را برای بیرون رفتن از جزیره دو چندان می کند.

  • موآنا سرانجام از جزیره می گریزد و این در حالی است که او می توانست به جای زیرپا گذاشتن خواسته پدر که امر منفی است- با او به گفت و گو بنشیند و رضایتش را جلب نماید.

  • موآنا برای نجات قبیله و جزیره اش باید دزد افسانه قدیمی قبیله یعنی "مائویی"[2] را پیدا کند.او انسانی قوی هیکل است با بدنی خال کوبی شده، گردنبندی از استخوان و دندان حیوانات و گرزی از عاج فیل.جالب آن که نقش های روی بدنش در تصمیم گیری های او نقش آفرین هستند!

  • پیدا کردن"مائویی"پایان مشکلات نیست چون موجوداتی شرور قلب جزیره را از او دزدیده اند اما بی شک او با ابزار و توانایی های خارق العاده ای که دارد می تواند آن را دوباره به دست بیاورد و با کمک موآنا به صاحبش برگرداند.

  • موآنا و مائویی در این انیمیشن فقط همسفرانی جسور و ماجراجو هستند و علاقه خاصی میانشان برقرار نمی شود.

  • انیمیشن داستان های فرعی خاص خود را دارد مثل ماجراهای مربوط به تصاحب قلاب سحر آمیزی که برای بیرون کشیدن قلب جزیره لازم است.

  • موآنا برای رسیدن به هدف خود تنها نیست او حیواناتی را با خود همراه می کند از جمله خوک و خروسی که طنزآمیزی اثر مرهون نقش آفرینی آنهاست.

  • بیشتر ماجراهای کارتون در اقیانوس اتفاق می افتد و سازندگان کوشیده اند به هر دری بزنند تا هیجان اثر فروکش نکند و یکنواختی و تکرار بینندگان را خسته ننماید.

  • سازندگان انیمیشن این بار سراغ منطقه جغرافیایی جدیدی - به دور از قطب یا شهرهای شلوغ رفته اند- که از نقاط قوت اثر به حساب می آید اگر چه بهتر می توانستند معرف آداب و رسوم و باورهای اهالی آنجا باشند.

  • سازندگان برخلاف خیلی دیگر از آثار مشابه شاهزاده ای را سر راه قهرمان انیمیشن قرار نداده اند تا کمک حال وی در راه رسیدن به مقصود یا دلدادگی و مانند آن باشد.

  • بعضی از منتقدان موآنا را نسخه به روز شده انیمیشن های قدیمی و حتی "پاپ کورنی"می دانند و عقیده دارند تغییر جغرافیا و مانند آن از ضعف ساختاری اثر نکاسته است.

  • در مقابل گروهی دیگر از صاحب نظران به جلوه های بصری شگفت آور انیمیشن و موزیکال بودنش اشاره می کنند و این که بچه ها به اتفاق بزرگترهایشان می توانند به تماشایش بنشینند.

  •  شرکت والت دیزنی[3] سازنده کارتون است و کارگردانی این اثر حدوداً صد دقیقه ای  را به صورت مشترک به ران کلمنتس[4]  و جان ماسکر[5] سپرده است.

  • این که نتیجه همکاری موآنا و مائویی چه می شود مطلبی است که با دیدن انیمیشن بدان پی خواهید برد و کلام آخر این که:

  • طبیعت چنان که انیمیشن بدان اشاره دارد در معرض خطر است و می بایست برای نجات آن آستین همت را بالا زد و در این مسیر فرقی نمی کند پسر باشی یا دختر.

     

     

     

    درج شده در ماهنامه دوست نوجوان



[1] -Moana

[2] - Maui

[3] - Walt Disney Animation Studios

[4] - Ron Clements

[5] - John Musker


  • بیژن شهرامی

دانشگاه هیولاها

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۱۴ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دانشگاه هیولاها

«معرفی و نقد انیمیشن دانشگاه هیولاها»

بیژن شهرامی

برادرم با دیدن سی دی کارتونی که در دست دارم آن را می گیرد و ورانداز می کند و می گوید:«این باید ادامه انیمیشن«شرکت هیولاها» باشه که ده دوازده سال پیش می دیدیم.»

می پرسم:«داستان یادته؟»

می گوید:«شرکت هیولاها جایی بود که اعضای آن بچه های زمینی رو می ترسوندند و جیغشان رو  می گرفتند تا در سرزمین هیولاها از اون به جای سوخت استفاده کنند! موفق ترین تیم جیغ ربای هیولاها رو «سالی سالیوان» و دستیارش «مایک» تشکیل می دادند. یک شب هنگامی که سالی تصادفا دری رو به دنیای انسان ها باز کرد  دختربچه سه ساله ای به نام «بو» از آستانه در رد شد و پا گذاشت به سرزمین هیولا ها .شهر دچار وحشتی غیر قابل توصیف شد چرا که تا اون وقت سابقه نداشت دختر بچه ای زمینی وارد اونجا بشه ،هرج و مرج ادامه پیدا کرد و این در حالی بود که سالی و مایک سعی می کردند دخترک را پنهانی به دنیای خودش برگردانند و

 

 

  • دانشگاه هیولاها [1] نام فیلم پویانمایی و سه‌بعدی از کمپانی پیکسار[2]است که اگر چه در ادامه فیلم «کارخانه هیولاها» ساخته ساخته شده اما وقایع قبل از آن را روایت می کند آن گونه که گفته اند ابتدا می بایست این انیمیشن ساخته می شد و بعد «شرکت هیولاها»!

  • «جیمز لی سالیوان» معروف به «سالی»[3] و «مایک مازوفسکی» معروف به «مایک»[4] قهرمان های اصلی انیمیشن هستند.این دو غول به لحاظ جثه هیچ تناسبی با هم ندارند:سالی بزرگ است و هیکلی و مایک کوچک است و فسقلی ضمن آن که بچه غول برخلاف غول بزرگتر فقط یک چشم دارد!

  • داستان این انیمیشن بر اساس تأمین انرژی سرزمین غول ها از طریق جیغ بچه ها ساخته شده است به این معنی که بعضی از غول ها به مدرسه می روند تا بیاموزند چگونه شب ها وارد وارد دنیای بچه ها شوند ،آنها را بترسانند و جیغشان را به مصرف تولید انرژی برسانند!

  • مایک که علاقه زیادی به تولید انرژی از طریق جیغ بچه ها دارد خوب درس می خواند و به دانشگاه راه پیدا می کند و در آنجا با غولی هیکلی و آبی رنگ و مهربان به نام سالی آشنا          می شود.

    هر قدر که مایک درس خوان است سالی تنبل می کند چرا که او عقیده دارد توان جسمی اش برای ترساندن بچه ها و درآوردن جیغشان کافی است!

    مایک و سالی برای رسیدن به هدف خود عضو انجمنی که تخصصش ترساندن بچه هاست         می شوند اما در آزمون آن رد می شوند چرا که سالی درس خوان نیست و مایک هم ظاهری ترسناک ندارد!

    مایک از این ناکامی مأیوس نمی شود و برای شرکت در مسابقه بزرگ ترساندن، عضو انجمن دیگری می شود.مدتی بعد سالی هم با او همراه می شود و انجمنی که به عضویتش درآمده اند با خوش سانسی به مرحله بعد صعود می کند.

    با محرز شدن تقلب سالی،او و مایک که برای ترساندن بچه ها به دنیای انسان ها رفته اند اجازه برگشتن نمی یابند و مجبور می شوند با ترساندن آدم بزرگ ها انرژی فوق العاده ای برای برگشتن به دنیای غول ها به دست آورند!

    در ادامه سالی و مایک با تلاش بسیار به دنیای غول ها برمی گردند اما برای همیشه از دانشگاه اخراج می شوند.

    سالی و مایک در انیمیشن «دانشگاه هیولاها» به تلاش خود برای ترساندن بچه ها ادامه می دهند اما در انیمیشن«شرکت هیولاها»می فهمد که با خنده بچه ها می توانند انرژی بیشتری تولید کنند! البته این کشف مهم تنها زمانی میسر می شود که دختر بچه ای دو ساله به نام مری که هیولاها او را بو می نامند-  ناخواسته به دنیای غول ها پا می گذارد...

  • مکان های موجود در انیمیشن با اقتباس از ساختمان دانشگاه های معروفی همچون کالیفرنیا ، استانفورد ،‌هاروارد ،‌پرینستون و ...طراحی شده اند.

  • بیلی کریستال، جان گودمن، استیو بوسکمی و فرانک درز صداپیشگان این انیمیشن هستند. بونی هانت که در قسمت اول به جای آقای فلینت صداپیشگی کرد، این‌بار به جای یکی از استادهای دانشگاه صحبت می‌کند. جان رتزنبرگ هم یکی دیگر از صداپیشگانی است که در مجموعه اول حضور داشت و این‌بار با صداپیشگی نقشی متفاوت حضور دارد.

  • کارگردان انیمیشن می‌گوید: «با وجود این‌که شخصیت‌های ما تعدادی هیولای دیوانه و عجیب و غریب بودند، اما می‌خواستیم مطمئن شویم که رویاها، احساسات و حتی فشاری که احساس می‌کنند، کاملاً واقعی و اصلی باشد. یکی دیگر از چالش‌هایی که با آن روبه‌رو بودیم، این بود که می‌خواستیم فیلم در رتبه PG قرار نگیرد یعنی فیلم شامل صحنه‌هایی‌ نباشد که خیلی مناسب بچه‌ها نیست و حتماً باید با نظارت والدین به تماشای آن‌ها بنشینند.

    در یکی از صحنه‌ها هیولاها مهمانی دارند، می‌رقصند و وحشی‌بازی درمی‌آورند. برای این‌که فیلم مناسب بچه‌ها باشد، در آن صحنه‌ها برخلاف مهمانی‌های مخصوص این سن‌وسال، هیچ‌گونه نوشیدنی نامناسبی خورده نمی‌شود، هیچ مخدری نیست و هیچ‌کس هیچ شوخی زشتی با بقیه نمی‌کند، در صورتی که معمولاً این‌طوری‌ است که در واقعیت، چنین مهمانی‌هایی همیشه چیزهایی دارند که مناسب نیست و از این کارها زیاد می‌کنند.»

  • یکی از نقدهای وارد به انیمیشن استفاده از فضای دانشگاه است که سنخیتی با روحیات کودکانه ندارد اگر چه نویسندگان انیمیشن می گویند:«درست است که فضا مربوط به کالج است، اما وجود شخصیت‌هایی چون هیولاها فضایش را تلطیف و کودکانه می کنند ضمن آن که  رفتارهای بچه گانه برادران اوزماکاپا مخصوصاً اسکرئیشی که یک هیولای خجالتی و بچه‌ننه است و مدام به مادرش می‌چسبد یا اسکوئیبلز که به نوبه خودش شخصیتی خیلی مهربان، شیرین و شگفت‌انگیز دارد کاری می کنند تا خنده بر لب بچه‌ها بیاید.استفاده از خانه‌های بامزه، فانتزی‌های گفتاری، نمایش‌های خنده‌دار همراه با شوخی و سروصدا که حتی بزرگسالان را هم جذب می‌کند را هم نباید نادیده گرفت.از چالش‌های بزرگ ما ساخت پیش‌درآمد بود. ما می‌خواستیم داستانی را روایت کنیم که قبلاً همه آن را دیده بودند. مثلاً بیننده‌ها می‌دانند که نهایتاً مایک و سالیوان با هم دوست می‌شوند و با هم شروع به کار می‌کنند. به همین دلیل سعی کردیم در نحوه روایت داستان، نوآوری به خرج دهیم و بیننده را با موضوعات غیرمنتظره مواجه کنیم. به عبارت دیگر می‌خواستیم کاری کنیم حالا که قرار است مایک و سالی نهایتاً از کالج فارغ‌التحصیل شوند، موانعی ظهور کنند که این کار برای آن‌ها آسان نباشد.»

  • کارگردان دانشگاه هیولاها معتقد است:« مایک با وجود تلاش و کوشش و توسل به راههای عجیب و غریب نمی‌تواند یک موجود مخوف - به آن معنا که خودش دوست دارد-  شود و این همان چیزی‌ است که وجه درام داستان را شکل می‌دهد. اتفاقی که برای شما می‌افتد، این است که برای این موجود بیچاره دل می‌سوزانید و شاید حتی تمایل نداشته باشید ناتوانی او را ببینید و از خودتان سوال می‌کنید چرا این اتفاقات مدام برای او پیش می‌آید؟ آیا او موفق می‌شود این‌بار از پس مشکل تازه‌اش برآید؟»

  • آن چه در این نوشتار تقدیم شد نیم نگاهی بود به انیمیشن های دوگانه «دانشگاه و شرکت هیولاها»؛آثاری تماشایی و به یاد ماندنی با این پیام که آن چه با خنداندن مردم نصیبمان می شود بسیار بهتر از آن چیزی است که تصور می کنیم با ترساندن آنها گیرمان می آید.امید ان که آن را ببینید و لذت ببرید.

 

کارگردان: دن اسکنلون
تهیه کننده:
جان لستر
نویسنده: پیت داکتر و
اندرو استانتون
بازیگران: جان گودمن و
بیلی کریستال
استودیو:
پیکسار
توزیع کننده:
والت دیزنی پیکچرز
تاریخ انتشار: ۲۱ ژوئن ۲۰۱۳
کشور:
آمریکا
زبان:
انگلیسی
پس از:
کارخانه هیولاها ژانر:انیمیشن،کمدی
مدت زمان:104 دقیقه

 

منبع:Wall Street Journal (June 2013)

 

درج شده در مجله دوست نوجوان



[1] -Monsters University

[2] -Pixar Animation Studios

[3] -Sulley

[4] -Mike


  • بیژن شهرامی

نگاهی به انیمیشن دایناسور خوب

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۱۳ ب.ظ

به نام خدا

 

«نقد و بررسی انیمیشن دایناسور خوب[1]»

 

بیژن شهرامی

نمایشگاه برپا شده در منطقه "مدیسون اسکوایر"[2] شهر نیویورک در نوع خود آن چنان جالب و کم نظیر است  که قدم زدن در آن با حبس شدن نفس در سینه همراه است.دلیلش هم معلوم است: پرسه زدن 15 روبات دایناسور از 10 گونه مختلف در این سو و آن سوی نمایشگاه!

در این مجموعه که با نام "قدم زدن با دایناسورها"[3] بر پا شده است بازدیدکنندگان در مدت 90 دقیقه، به 200 میلیون سال پیش بازمی گردند و به تماشای زندگی، تکامل و بقای دایناسورها می نشینند.ضمن اینکه اطلاعاتی از لایه های تکتونیک زمین، تغییرات جوی، زمین شناسی و دیرینه شناسی به دست می آوردند.

این روبات ها بعضاً یک و نیم تن وزن و 12 متر ارتفاع دارند. طول بدنشان هم از گاه به 18 متر می رسد. جنسشان فلزی است و پارچه هایی از تور بر بدن دارند.اعضای بدنشان نیز به کمک دسته های کنترل، حرکت می کند...

  • زندگی و مرگ ابهام آلود ساکنان غول پیکر کره زمین همیشه برای ما جالب و هیجان انگیز بوده است تا آن جا که در حوزه انیمیشن هم شاهد رویکرد پر رنگ هنرمندان پویانمایی به آن ها بوده و هستیم.

  • انیمیشن تازه تولید «دایناسور خوب» در همین راستا تولید شده است و قصد دارد به این پرسش هیجان انگیز پاسخ دهد که اگر دایناسورها از بین نرفته بودند چه طور و چگونه با ما کنار می آمدند؟آیا آنها مجال شکل گیری اولین خانواده و آبادی و شهر را می دادند یا خود نیز چونان دیگر وحوش طوق بندگی انسان را بر گردن خود می انداختند؟[4]

  • همان قدر که پاسخ دادن به این پرسش برای دانشمندان سخت است برای انیمیشن سازها آسان است چرا که در عالم تخیل می توان شاهد دوستی گربه و موش و گرگ و میش هم بود چه رسد به انسان و دایناسورهای گیاهخوار و بعضاً گوشتخوار.

  • در همین چارچوب کمپانی های فیلم سازی دیزنی و پیکسار قائل به دوستی انسان با دایناسورها شده اند و انیمیشن سه بعدی و ماجراجویانه «دایناسور خوب» را در سال گذشته میلادی بر روی پرده سینما برده اند.

  • باپ پیترسون کارگردان انیمیشن است.او درباره انگیزه اش از این کار می گوید:« من همیشه وقتی به موزه های مختلف می رفتم و با اسکلتهای عظیمی از دایناسورها روبرو می شدم، برایم جالب بود که حضور آنها را در حالی تصور کنم که زنده هستند و در اطراف ما انسانها راه می روند. اما یک حس خوب دیگری هم که داشتم این بود که این موجودات عظیم الجثه و عجیب میلیونها سال قبل روی کره ی زمین زندگی می کردند و چقدر دیدن آنها و ارتباط داشتن با آنها می توانست جذاب باشد.»

  • و دنیس ریم[5]  تهیه کنندگی اثر را عهده دار بوده اند.

  • «اسپات»[6] و «آرلو»[7] دو شخصیت اصلی انیمیشن هستند،اولی کودکی غارنشین و دومی دایناسوری کم سن و سال،گیاهخوار و مهربان[8]

  • آرلو فرزند سوم خانواده است و برخلاف براداران بزرگتر خود که یکی کند ذهن اما پرزور و دیگری کم قدرت اما حیله گر است خیال پرداز و پر جنب و جوش می باشد.

  • داستان از روزی شروع می شود که آرلوی کنجکاو و بازیگوش به داخل رودخانه می افتد و  با وجود دست و پا زدن و تقلا برای نجات سر از محلی درمی آورد که خیلی از خانه و کوهستان محل زندگیش دور می باشد.

  • او متحیر و سرگردان از رودخانه فاصله می گیرد و یک مرتبه چشمش به کودکی غارنشین به نام اسپات می افتد.

  • اولین دوستی انسان و دایناسورها با رو به رو شدن نه چندان دوستانه اسپات و آرلو شکل می گیرد تا در ادامه حیوان زبان بسته بتواند خانواده اش را بازیابد.

  • اسپات - که خود پدر و مادرش را از دست داده است- دوستش را در راه رسیدن به هدفش کمک می کند البته این کار خطرات زیادی دارد مثل مواجه شدن با حیوانات درنده و نیز غلبه یافتن بر موانع و خطرات بین راه.

  • انیمیشن «دایناسور خوب» مثل دیگر آثار فاخر کمپانی پیکسار جالب،جذاب و خوش ساخت است و این موضوع مرهون خلق منظره های دل انگیز،آسمان آبی،موجودات خوش آب و رنگ و... می باشد.جوتی استراک در این زمینه می گوید:« پیکسار حیات وحش فوق العاده و منظره های حیرت انگیزی را خلق کرده است: قله های ناهموار کوه ها، رودخانه های وحشی، وزش باد در علف زارها، دودهای آتشفشانی و تمام این منظره ها ی حیرت آور به وسیله کامپیوتر طراحی و ایجاد شده اند.باورکردن اینکه باران در این انیمیشن واقعی نیست بسیار سخت است ولی واقعیت این است که آنها صرفا مجموعه ای از اعداد باینری یا همان صفر و یک ها هستند.[9]

  • انیمیشن بر اهمیت خانواده تأکید دارد و این جداشدگان از آن باید بی درنگ برای برگشتن به آن اقدام کنند.

  • کمک به دیگران ولو این که دایناسور باشد مهم و ارزشمند است که نیکو گفته اند:

    تو کز محنت دیگران بی غمی

    نشاید که نامت نهند آدمی

  • حس مقدس کمک به دیگران ریشه در فطرت الهی انسان دارد و قدمت آن به عصر غارنشینی برمی گردد.

    درج شده در ماهنامه دوست نوجوان



[2] - madison square garden

[3] - walking with dinosaurs

[4] - به گفته استیو بروست - دیرینه‌شناس دانشگاه ادینبرگ- دایناسورها که حدود 150 میلیون سال روی زمین سکونت داشتند بر اثر تغییرات اقلیمی ایجاد شده ناشی از  برخورد یک سیارک سرگردان با زمین  نابود شدند و اگر به رشد و تکامل خود ادامه می دادند فرصتی برای ظهور و تکامل پستانداران پیش نمی آمد. توماس ویلیامسون مسئول بخش دیرینه‌شناسی موزه علوم و تاریخ طبیعی نیومکزیکو هم می‌گوید رابطه دوستی میان انسان و دایناسور مانند آنچه در این فیلم روایت شده کاملا غیرممکن است زیرا دایناسورها و انسان‌ها هرگز نمی‌توانستند در کنار یکدیگر زندگی کنند. (البته این انیمیشن،‌ مستندی درباره دایناسورها نیست و قرار نیست رفتار واقعی دایناسورها در آن به نمایش گذاشته شود.)

 

 

 

[5] - Dennis Rim

[6] - Espat

[7] - Arlo

[8] -  آرلو  دایناسوری از نوع آپاتوساروس ها است که گیاه خوار بوده اندو طولشان به سی متر می رسیده است.آنها همواره گردن خود را به طور موازی با زمین قرار می دادند  چرا که توان نگه داشتن آن را به شکل عمودی ومستقیم نداشتند.آپاتوساروسها گردن دراز و انعطاف پذیر خود را به درون جنگل های  سرخس و کاج وارد می کردند و در حالی که بدن بزرگ خود را بیرون از انبوه تنه ها و شاخه های درختان نگه می داشتند به راحتی به علوفه های تازه و پرآب داخل جنگل دسترسی پیدا می کردند.

[9] - AWN


  • بیژن شهرامی