پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

از دفتر زمانه فتد نامش از قلم
آن ملتی که مردم صاحب قلم نداشت

طبقه بندی موضوعی

۲۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

نقد و بررسی انیمیشن کوتاه دکتر هابلوت

پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۳۷ ب.ظ

به نام خدا

 

نقد و بررسی انیمیشن کوتاه دکتر هابلوت[1]

بیژن شهرامی

 

سخن آن مرد خدا[2] هیچ وقت از یادم نمی رود که بهشت با تمام وسعتش تنگ به نظر می رسد چون بهشتیان مدام دور هم جمع می شوند،گل می گویند و گل می شنوند و جهنم با تمام تنگیش وسیع به نظر می رسد چون ساکنانش چشم دیدن هم را ندارند و مدام از هم می گریزند.

قضاوت در مورد این که حالا مردم بیشتر برای عزیزان و اطرافیانشان وقت می گذارند یا پیشتر را بر عهده شما می گذاریم و تنها به این اشاره می کنیم که انیمیشن مورد نقد این شماره در در لابه لای آموزه هایی که مورد توجه قرار می دهد نه تنها نسبت به تنها شدن انسان هشدار می دهد بلکه پا را کمی هم فراتر می گذارد و آمدن روزی را هشدار می دهد که سگ ها هم دیگر نخواهند و یا نتوانند تنهایی انسان را پر کنند و جای خود را به ربات های سگ نما بدهند!

 

  • انیمیشن دکتر هابلوت به عنوان محصول مشترک هنرمندان دو کشور اروپایی لوکزامبورگ و فرانسه در سال 2013 میلادی در استودیو زیلت[3] و به کارگردانی آقایان لارنت ویتز[4] و الکساندر اسپیگار[5] ساخته شده است.

  • انیمیشن در قالب کمدی توسط گروهی پانزده نفره تولید شده و با اختصاص 10 دقیقه به خود در زمره کارتون های کوتاه قرار گرفته است.

  • دریافت اسکار 2014 مؤید این مطلب است که با اثری متفاوت رو به رو هستیم که در پس داستان ظاهری حکایت دیگری را از مصائب مدرنیسم و جامعه صنعت مدار غرب روایت            می کند.

  • دکتر هابلوت قهرمان انیمیشن در مقطعی مبهم از زمان زندگی می کند.در شهری کاملاً ماشینی که حتی گل هایش از جنس آهن و فولاد است.عقربه های ساعتی هم که در ابتدای کار نشان داده می شود عدد هفت را نشانه رفته است.(شاید هفت به معنی هفتمین روز هفته باشد و کنایه از آخر الزمان.)

  • کارگردانان در نمایاندن این زمان مبهم نگاه خاص خود را داشته اند چون در این شهر ترسناک سرعت که مشخصه برجسته صنعتی شدن است چندان به چشم نمی خورد.ضمن آن که ابزارهای دیجیتال هم حضور پر رنگ و مؤثری ندارند تا آنجا که می توان آن را لندن زمان انقلاب صنعتی پنداشت با پیشرفت هایی عجیب و مکانیکی که البته هیچ وقت محقق نشده و در آینده هم به وقوع نخواهد پیوست.مثل استفاده از تله کابین برای سفرهای شهری،گل هایی فلزی که می بایست با آچار باز و بسته شوند نه با فشردن دکمه،افرادی که با کلاه های پره دار در آسمان آمد و شد می کنند و...

  • قهرمان داستان قیافه و سر و وضعی عجیب و غریب دارد که منطبق بر پوچ گرایی و واقعیات شهری بی روح و پر دود و دم است که در آن به سر می برد:سری کچل و بدون دهان با چشمان ریز، بینی بزرگ و کنتوری که روی پیشانی است و مدام شماره می اندازد!عینکی ضمخت و گرد با یک عدسی جانبی که در مواقع لزوم مثل دوربین شکاری عمل می کند،پالتویی چرمی که مثل رایانه صاحب ده ها دکمه است و تا روی پایش کشیده شده...

  • خورد و خوراک دکتر هم تماشایی است یک فنجان چای و دو سه تا بیسکویت و ظرفی که قیافه اش به نمکدان می خورد اما به ضرورت صبحانه باید محتوی شکر باشد،البته در ادامه خواهیم دید که زندگی با یک ربات و کاسته شدن از تنهایی خورد و خوراکش را بهتر می کند.

  • شخصیت قهرمان داستان هم مثل قیافه اش عجیب و غریب است که مهمترین ویژگیش وسواسی بودن است.این را از اصرار او بر چک کردن گاه و بیگاه انبوه تابلوهای روی دیوار،ناتوانی در بروز عکس العمل های فوری و...تشخیص داد.

  • در شهری که دکتر هابلوت زندگی می کند همه چیز یکنواخت و تکراری است و آزاردهنده تر از آن عادت کردن شهروندانش است به آن.

  • دو رویداد کلیدی در ابتدای انیمیشن تلاش دو ربات برای نصب کردن عبارت«فروش»بر روی ساختمان بزرگ همسایه و پارس کردن و جنب و جوش سگ مکانیکی در پیاده روی آپارتمانی است که دکتر هابلوت در طبقه فوقانیش زندگی می کند.

  • در ادامه بارانی شدن هوا به تصویر کشیده می شود و تلاش سگ آهنین و کارتن خواب برای خزیدن در لانه و در امان ماندن از سردی هوا.

  • دکتر هابلوت با قیافه ای که نشان می دهد دلش برای سگ می سوزد شب را به صبح می رساند و موقعی که به رسم هر روز پشت میز نشسته و مشغول نوشتن و تایپ کردن متنی است توجهش معطوف پارس کردن غیر عادی سگ آهنی می شود.چند بار که این قضیه تکرار          می شود جلوی پنجره می آید وبه ناگاه متوجه خطری می شود که سگ آهنی را تهدید              می کند:چرخ های قوی و خرد کننده ماشین حمل زباله و بلعیده شدن کارتونی که سگ فولادی قاعدتاً هنوز می باید داخلش خوابیده باشد!

  • دکتر برای نجات سگ به تقلا و جنبش می افتد اما تا بر وسواسش در خاموش کردن لامپ و باز کردن دری که سه قفل دارد غلبه کند دیر می شود و ماشین حمل زباله دود کنان محل را ترک می کند.

  • هابلوت با ناراحتی نظاره گر دور شدن ماشین حمل زباله است که به یکباره با شنیدن صدای واق واق سگ آهنی او را صحیح و سالم کنار خود می بیند و از خوش حالی می پرد و او را بلند می کند.

  • انیمیشن در ادامه سراغ روز بعد می رود در حالی که عقربه ساعت روی عدد هفت است و شروع اتوماتیک وار و دوباره روزی پر از وسواس.البته هابلوت این بار طعم داشتن مونسی را احساس می کند اگر چه از جنس سگ باشد و ربات!

  • دومین گره داستان انیمیشن از این به بعد آغاز می شود و آن مشکل بزرگ و بزرگتر شدن سگ آهنی است به گونه ای که کم کم به شکل  و شمایل یک هیولا در می آید البته با همان رفتارهای ساده  توله سگی.

  • این که هابلوت برای رفع این مشکل چه تدبیری را اتخاذ می کند نکته ای است که آن را با تماشای انیمیشن خواهید فهمید.

  • و نکته آخر این که انتخاب یک انیمیشن کوتاه و کمن هزینه از مجموعه ای نه چندان معروف به عنوان برگزیده جایزه اسکار شاید غول های انیمیشن سازی دنیا را به تجدید نظر در سیاستهای خود وادارد تا نگاه هنری و ارزشمدار را جایگزین نگاه تجاری فعلی به تولیدات خود نمایند.[6]

    درج شده در ماهنامه دوست نوجوان



[1] - Mr. Hublot

[2] - عارف واصل مرحوم حاج اسماعیل دولابی

[3] - Zeilt

[4] - Laurent Witz

[5] -Alexandre Espigares 

[6] - یکی از بزرگان می فرمود:«در پاریس به خانمی مسن برخورد کردم که سر قبر سگش گریه می کرد.از او پرسیدم: تو واقعاً به خاطر این سگ اشک می ریزی!؟ گفت:نه برای تنهایی خودم گریه می کنم!


  • بیژن شهرامی

نقد و بررسی انیمیشن شهر قطارها

پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۳۶ ب.ظ

به نام خدا

 

نقد و بررسی انیمیشن شهر قطارها[1]

 

بیژن شهرامی

شنیدستم کمان را گفت پیکان

چرا از دست من دلگیر هستی

چرا پرتم نمایی سوی  دشمن

چرا از صحبت ما  سیر هستی

کمان خندید و گفت: ای میوه دل

نئی آگه از این که تیر هستی

نئی آگه که اندر وادی جنگ

رفیق نیزه و شمشیر هستی

نئی آگه که اندر وادی رزم

دمان همچون پلنگ و شیر هستی

شکوه تو بود در اوج پرواز

از این حال خوش آیا سیر هستی؟[2]

  • انسان در خردسالی اشیاء را جاندار می پندارد و در بزرگسالی هم آن را به عنوان آرایه ای ادبی زینت بخش اشعار،حکایات و افسانه های خویش می سازد.

    در عرصه ادبیات ایران و جهان به نمونه های درخشانی از کاربرد این آرایه برمی خوریم مثل سعدی که از زبان گلی خوشبوی در حمام نصیحتمان می کند یا ناصرخسرو که گفت و گوی کدوبن و چنار را نقل کرده است و نیز پروین اعتصامی که از همنشینی نخ و سوزن و دیگ و تابه و...می گوید.

  • جاندار پنداری اشیاء به عرصه تولید انیمیشن هم راه یافته است چنان که سی و شش سال پیش انیمیشنی با نام «جیمبو» ساخته شد که قهرمانش هواپیمایی کوچک و ماجراجو بود.[3]

  • با تولید انیمیشن جیمبو که قهرمانش نه انسان و حیوانات انسان نما بلکه یک هواچیمای جت است پیش بینی می شد کارتون هایی با قهرمانی قطار و کشتی و... هم تولید شود که این طور هم شد و انیمیشن شهر قطارها با قهرمانی سه قطار جوان میلیونها کودک و نوجوان را تماشاگر خود ساخت.

  • شهر قطارها محصول سال 2009 کشور آمریکا به نویسندگی سارا بال[4] است و جولی جونز[5] هم آن را به شکل دو بعدی کارگردانی کرده است.

  • شهر قطارها شامل شش قسمت جداگانه  به شرح زیر است:

    قسمت اول:کوکو،ویلسون و بروستر نام سه لوکوموتیو تازه کار است که در مرکز آموزش راه آهن مشغول تحصیل و کسب تجربه اند.آنها هر روز هفت صبح از خواب برمی خیزند و از بلندگوی محل در جریان برنامه های روزانه خود قرار می گیرند.این بلندگو هم مثل خودشان زنده است و با آنها گفت و گو می کند.

    برنامه روز اول آنها بردن فیل،میمون و زرافه به باغ وحش جدید است.میمون و زرافه به راحتی جابجا می شوند اما فیل که سن و سال کمی دارد با بازیگوشی خود ماجراهایی جالب و جذاب را به وجود می آورد.

    در نهایت فیل هم به باغ وحش می رسد و لوکوموتیوهای جوان که دغدغه گرفتن نشان افتخار دارند به آرزویشان می رسند.

    قسمت دوم:«ویلسون شجاع» عنوان دومین بخش از انیمیشن است و چنان که از اسمش برمی آید با نقش آفرینی ویژه لوکوموتیو قرمز رنگ یا همان ویلسون همراه است.

    آسیب دیدگی چرخ های ویلسون موجب شده است که نتواند به راحتی و روانی روی ریل حرکت کند.او به دلیل ترسی که از مقوله تعمیر شدن دارد سفارش دوستان و آشنایان برای رفتن به تعمیرگاه را نشنیده می گیرد و ناخواسته ماجراهایی طنز آمیز را می آفریند.

    ویلسون سرانجام تن به تعمیر می دهد و تحت تأثیر مهربانی آقای تعمیرکار می بیند ترسش از این کار بیهوده بوده است.

  • قسمت سوم:بخش سوم انیمیشن یادآور داستان فتح است که شنا یاد نگرفته به آب دجله زد

    و اگر حسین اسکاف نان ها را در سینی در آب نمی افکند زنده نمی ماند...

    در این بخش از کارتون  لوکوموتیوهای سه گانه تحت آموزش ریل عوض کردن هستند اما بنا بر دلایلی کار نیمه تمام می ماند.

    کوکو که کنجکاویش گل کرده است علیرغم مخالفت دوستانش  از محدوده مجاز بیرون می رود و دچار بیرون رفتگی از خط می شود.او که مخفی کاری کرده است امیدی به رسیدن کمک فوری ندارد اما دوستانش که نگران دیرآمدنش شده اند بزرگترها را خبر می کنند و به کمک او می شتابند...

    ناگفته پیداست که این بخش هم اموزه های خاص خودش را دارد از جمله این که نباید بی گدار به آب زد و نصایح مشفقانه اطرافیان را ندیده گرفت.

  • قسمت چهارم:بچه ها پر شور و انرژی و دوستدار سرعت و تغییر هستند حال آن که بزرگترها به دلیل رسیدن به سنین پختگی جانب احتیاط را می گیرند.

    این واقعیت اجتماعی دستمایه چهارمین قسمت از شهر قطارها است.لوکوموتیو جوان دلش می خواهد با سرعتی سرسام آور حرکت کند اما با پدربزرگ پیرش که به کندی راه می رود مواجه است.

    او بی اعتنا به درخواست پدربزرگ پیرش برای داشتن سرعت مطمئنه با تغییر ریل بر شتاب خود می افزاید اما کمی جلوتر برای این که سنجابی را زیر نگیرد مجبور به توقف ناگهانی می شود که با ریختن چوب هایی که بارش شده رو به رو می شود...

  • قسمت های پنجم و ششم هم دربردارنده موضوعات مناسب دیگری است که شما با دیدن آنها درک بهتری از انیمیشن پیدا خواهید نمود.

  • انیمیشن نکات آموزنده بسیاری دارد مثل لذت با هم بودن،توخالی بودن خیلی از ترس ها،ضرورت یادگیری در دوران کودکی و نوجوانی،مهم بودن مهارتهای کاربردی،اهمیت تجربه اندوزی،لذت بردن از کار و کوشش،احترام به همنوعان،حرف شنوی داشتن از استاد و مربی،چیستی معدن،اهمیت تولید و...

  • انیمیشن بخش بخش است و بینندگان کم حوصله را هم مجذوب خود می کند.

  • شهر قطارها فاقد صحنه های غیراخلاقی است و می توان با خیال راحت تماشایش را سفارش کرد.

  • کم بودن حوادث فرعی از نقاط ضعف انیمیشن است ضمن آن که بهتر بود اهداف آموزشی با صراحت کمتری بیان می شد.

  • لوکوموتیوهای جوان هر روز به قید قرعه راه یکی از تونل های چهارگانه- که با رنگ های متفاوت مشخص شده اند-را در پیش می گیرند که دلیل این کار و مزیت هر تونل بر تونل های دیگر مشخص نمی شود.

  • گره های موجود در داستان محدود هستند و به سادگی باز می شوند؛ این شتابزدگی از قوت اثر کاسته است.

  • در یکی دو قسمت از مجموعه می توان پایان انیمیشن را حدس زد که این برای تماشاگران مطلب جالبی نخواهد بود.

  • در پایان امیدواریم این انیمیشن زیبا را ببینید و از تماشایش لذت ببرید.

     

    درج شده در ماهنامه دوست نوجوان



[1] - Chuggington

[2] - این گنج می ارزد به صدها باغ انگور،ص34

[3] - جیمبو، هواپیمای جت کوچکی است که در یک فرودگاه به همراه سایر دوستانش زندگی می‌کند. او با وجود جثۀ کوچکش در مواقع بحرانی به سایرین کمک‌های بزرگی می‌کند.جیمبو درواقع یک هواپیمای جت است که طراح آن، واحد اندازه‌گیری خود را بین اینچ و سانتی‌متر مشخص نکرده بود! بنابراین هواپیما هنگام ساخت در یک سایز بسیار کوچک ساخته می‌شود. اما جیمبو با موتور بسیار قوی جتی که در اختیار دارد توانایی‌های خیلی زیادی دارد و می‌تواند کمک‌های بسیار بزرگی به سایرین برساند. او بهترین و سریع‌ترین هواپیما در کشور است و مأموریت‌های بسیار حساسی را به او واگذار می‌کنند.«جیمبو، هواپیمای جت» با نام اصلی Jimbo and the Jet Set در 25 قسمت برای گروه سنی خردسال تولید شد.

[4] -Sara Bal

[5] -JulieJones


  • بیژن شهرامی

نقد و بررسی انیمیشن سلامی برای روح الله

پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۳۵ ب.ظ

به نام خداوند جان و خرد

 

نقد و بررسی انیمیشن «سلامی برای روح الله»

بیژن شهرامی

تولد حضرت مسیح علیه السلام نزدیک بود، امام فرمودند: «این همسایه ها با این رفت و آمدهای زیاد و شلوغی ها، خیلی اذیت شده اند، بهتر است هدیه هایی برایشان بفرستیم، از قول من هم معذرت بخواهید».

برادرها رفتند و چند جعبه شیرینی و شکلات تهیه کردند و آوردند، امام سؤال کردند: «چی تهیه شده؟» بسته ها را به امام نشان دادند، امام فرمودند: «خارجی ها به گل زیاد علاقه دارند، چند شاخه گل هم برایشان بفرستید».

همان شب عید کریسمس، هدایا را بین همسایه ها تقسیم کردند و فردای آن روز دیدم که خیابان پر از خبرنگار و مردم است. من از یکی از برادران سؤال کردم که چه خبر است؟ گفتند: خبرنگارها به خاطر ارسال هدیه های شب گذشته آمده اند تا گزارش تهیه کنند. مصاحبه ای هم انجام شد و امام اشاراتی در مورد تولد حضرت مسیح علیه السلام کردند که آثار تبلیغاتی این مقدار توجه خاص امام، اصلاً قابل مقایسه با جریان های چند روز قبل از آن ـ که قرار بود مصاحبه امام را مستقیماً از کانال های تلویزیون امریکا پخش کنند ـ نبود. [1]

 

  • امام خمینی(ره) شخصیت بزرگی هستند که نکات درس آموز فراوانی را می توان در سیره نظری و عملی ایشان جست و جو کرد.

  • یکی از صفحات زرین کتاب پرافتخار حیات امام خمینی(ره) رهبری انقلاب شکوهمند اسلامی است که در بخشی از آن تبعید ایشان از ایران به کشورهایی مثل ترکیه،عراق،کویت و فرانسه رقم می خورد.

  • هجرت حضرت امام به فرانسه در مهرماه سال 1357 انجام شد.ابتدا قرار بود در یکی از آپارتمان های شهر پاریس که متعلق به یکی از یاران امام بود ساکن شوند اما بعد نظر ایشان به سکونت در حومه شهر برگشت تا آمد و شدها راحت انجام شود و همسایگان کمتر اذیت شوند.

  • سکونت چند ماهه امام خمینی در دهکده«نوفل لوشاتو»با ماجراهای فراوانی همراه بود که همراهان ایشان نمونه هایی از آن را برشمرده اند از جمله قضیه لطیف هدیه فرستادن ایشان برای همسایگان در شب کریسمس به پاس خویشتنداری آنها در تحمل حواشی آمد و شد یاران امام و اصحاب انقلاب.

  • نکته بسیار قابل تأمل در این ماجرا که مبین دقت نظر حضرت امام (ره) است تأکید ایشان بر فرستادن گل با سایر هدایا برای اهالی دهکده است چرا که اروپایی ها نسبت به دریافت گل بسیار راغب هستند.

  • حکایت مورد اشاره که به شکل داستان کوتاه نیز انتشار یافته است در سال 1392 دستمایه تولید انیمیشنی به نام «سلامی برای روح الله» شده که قرار است نسخه سینمایی آن نیز تولید شود.[2]

  • قرابت اسم حضرت امام با لقب حضرت عیسی (روح الله) در تولید انیمیشن مد نظر بوده است.

  • نویسندگی و کارگردانی اثر را آقای بهروز خندان دل بر عهده داشته است و خانه انیمیشن کانون جوانان سپاه و حوزه هنری در ساخت آن همکاری داشته اند.

  • انیمیشن به شکل دو بعدی و سیاه و سفید  و بر اساس انیمیشن های سنتی ساخته شده،ضمن آن که طول آن 17 دقیقه است.

  • انیمیشن در کنار خط سیر اصلی خود داستان فرعی هم دارد از جمله نوجوانی که علاقه مند زیارت حضرت امام است و از داخل یک باغ سیب به تماشای ایشان می ایستد.این نوجوان در ادامه خانواده خود را هم به ایشان علاقه مند می سازد.

  • پدر خانواده مورد اشاره فردی است که از نظر اقتصادی ورشکسته شده و با روانی آشفته به آرامش دهکده پناه آورده است.او از آمد و شد علاقه مندان امام به نوفل لوشاتو آزرده خاطر است جوری که تصمیم دارد به پلیس شکایت کند!در این میان همسرش او را به بردباری توصیه می کند و این که آقا قرار است تا چند روز دیگر به ایران برگردد.در این بین در خانه زده            می شود و هدیه ای که از طرف امام فرستاده شده آنها را غافلگیر می کند.

  • پدر خانواده تحت تأثیر قرار می گیرد و در مقام سپاسگزاری با بقیه اهالی به منزل امام               می رود...

  • در انیمیشن حاج احمد آقا که سوار بر ماشین در غروبی برفی به خانه می رود کودک علاقه مند به امام را می بیند که کنار جاده ایستاده و منتظر ماشین است.راننده توجهی نمی کند اما با تذکر ایشان می ایستد و او را سوار می کند و این گونه است که علاقه مندی وی به امام زیادتر می شود.

  • شب زنده داری و نماز امام در انیمیشن مورد توجه قرار گرفته که ارزنده است.

  • در انیمیشن گاه از زبان فرانسوی بهره برده شده است اما نوعی ناهمگونی دیده می شود مثلاً بعضی وقت ها قهرمانان داستان به فرانسه حرف می زنند(با زیرنویس فارسی) اما بعضی وقت ها فارسی!

  • اسم انیمیشن برگرفته از داستان است چرا که مسیحیان دهکده پس از دریافت هدایا خدمت می رسند تا سلامی بدهند و عرض ادبی نمایند.

  • ضعف اصلی انیمیشن کیفیت کم تصاویر و نبود داستان های فرعی جذاب و هیجان انگیزاست و نیز جذابیتی که می بایست در چهره کودک قهرمان داستان وجود داشته باشد(و دیده         نمی شود.)

  • موسیقی در نظر گرفته شده برای انیمیشن متناسب با شب کریسمس انتخاب شده که به کلیت کار کمک کرده است.

  • داستان انیمیشن ظرفیت پرداخت طولانی تر را داشته است خواه با پیش بینی داستان های فرعی بیشتر و عمیق تر شدن در داستان اصلی

  • سخن گفتن به جای حاج احمد آقا و حضرت امام تا حد زیادی نزدیک به لهجه اصلی است که ارزنده است.

  • از نقاط قوت اثر  می توان به ساده و صمیمی بودن فضا و روایت اشاره کرد و نیز واقعی بودن ماجرایی که دستمایه نگارش و تولید آن بوده است.

  • نکته جالب توجه تولید این انیمیشن نه در تهران بلکه در استان سمنان و شهر شاهرود است که نشان از توانمندی جوانان شهرستانی در عرصه تولید آثار فاخر پویانمایی دارد.

  • پویانمایی «سلامی برای روح الله» در نهمین جشنواره ملی فیلم کوتاه دینی(رویش)،چهارمین جشنواره مردمی فیلم عمار و بیست و هشتمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان مورد انتخاب  و تقدیر قرار گرفته است.

  • انیمیشن به چند زبان ترجمه شده است از جمله زبان فرانسه،انگلیسی،عربی و اردو

  • و نکته آخر این که شما می توانید این انیمیشن زیبا را در پایگاه آپارات مشاهده کنید.

    درج شده در مانامه دوست نوجوان



[1] - راوی:خانم حدیده چی(دباغ)

[2] -  کارگردان:این نسخه سینمایی در ۸۰ دقیقه تولید خواهد شد و بیشتر حول محور مسایلی می گذرد که امام در نوفل لوشاتو با آن روبرو بودند . در این نسخه افرادی از یاران امام و بومیان دهکده به قصه اضافه خواهند شد که بیشتر بهانه ای برای پیش بردن قصه هستند و داستان بیشتر بر ارتباط معنوی شخص امام تمرکز دارد. این اثر روایت داستانی دراماتیک دارد از مقطع زمانی مشخص که در حاشیه جریانات متعددی را در دل خود جای داده است و هر کدام از آنها بیانگر گوشه هایی از واقعیت است. این انیمیشن سینمایی انقلاب را از دیدگاه امام خمینی (ره) بیان میکند و در ادامه به بحث امام و رهبری در جریان انقلاب می پردازد. اگرچه نمایه کلی بیشتر زمان اقامت شان در فرانسه را به تصویر می کشد اما در خلال مبحث صحنه هایی از انقلاب و روزهای عاشورا و مستنداتی از گزارشات صحنه ای هم طراحی خواهد شد.


  • بیژن شهرامی

به نام خداوند جان و خرد

 

معرفی و نقد انیمیشن بره ناقلا[1]

 

بیژن شهرامی

شهر،شهرفرنگه از همه رنگه، خوب تماشا کن.بنشین سیاحت کن...اینجا رو که می‌بینی فرنگستونه. خیابونای این شهر فرنگ از این سر تا اون سرش و حتی رو پلهاشم سنگفرشه. چراغای نفتی شهر هم همه شب روشنه تا خودِ صبح ...

شهر شهر فرنگه،از همه رنگه...

 

در گذشته شهر را با غوغا و هیاهویش می شناختند و جاذبه هایی پر زرق و برق که اهالی ساده و باصفای آبادی را به سمت خود می کشاند.

البته مهمانان شهر چند ساعتی بیشتر مفتون و شیفته نمی ماندند چرا که در زیر پوست آن چیزهایی می دیدند که خلاف تصورشان بود.

این مهم در گذشته دستمایه خلق حکایت ها و اشعار متعددی شده است از جمله حکایت موش شهری و موش روستایی همان طور که در زمان ما به تولید انیمیشن هایی جذاب و تماشایی منجر شده است.

یکی از کارتون های مورد اشاره انیمیشن بره ناقلا در شهر است که در این نوشتار نیم نگاهی به آن خواهیم داشت:

  • در سال 2007میلادی هنرمندی انگلیسی به نام آردمن به فکر تهیه انیمیشنی به نام بره ناقلا برای یکی از شبکه های تلویزیونی کشورش[2] افتاد بی آن که بداند خیلی زود با اقبال عمومی رو به رو  خواهد شد.

  •  تولید انیمیشن بره ناقلا با تولید قسمت های جدید ادامه یافت تا این که در سال 2015 میلادی مؤسسه آردمن ایده تهیه نسخه ای بلند و سینمایی از آن را با به کارگیری دو انیماتور برجسته به نام های مارک برتون[3] و ریچارد استارزاک[4] محقق سازد.

  • انیمیشن در ژانر کمدی ماجراجویانه و به شکل صامت و استاپ موشن عروسکی[5] تولید شده است.

  • داستان انیمیشن 85 دقیقه ای از آنجا شروع می شود که یک گوسفند کنجکاو ،باهوش و پر جنب و جوش به نام «شان» به فکر می افتد گله ای از همنوعان خود را از مزرعه آرام و ساکتی که در آن به سر می برند به شهر ببرد و بازگرداند.او همان گوسفند سیاه چرده و سپیدپشمی است که در انیمیشن های قبلی خوش درخشیده و به عنوان ستاره ای سینمایی نگاه مخاطبان را متوجه خود ساخته است.

  • هدف شان از بردن گوسفندها به شهر پیدا کردن صاحب اصلی مزرعه است که به وسیله فردی شرور از کشتزارش رانده شده و حالا در کسوت آرایشگری به فعالیت مشغول است.او به دلیل ضربه ای که به مغزش وارد شده فقط برشی از گذشته را به یاد می آورد به همین خاطر وقتی که موی سر مشتریان را با پشم گوسفندان اشتباه می گیرد نباید تعجب کرد!

  • اشتباه گرفتن موی مشتریان با پشم گوسفندان به جای آن که مرد مزرعه دار را به زحمت بیندازد باعث شهرت و گرمی بازارش می شود چرا که مراجعان او را مبدع یک مد جدید تلقی می کنند!

  • شان و سگه گله در شهر دستگیر می شوند اما با ترفندهایی خنده دار می گریزند و خود را به محل کار مرد مزرعه دار(آرایشگر فعلی) می رسانند ولی چه فایده که او چیزی از گذشته را به یاد ندارد.

  • شان و دوستانش دلشکسته می شوند اما از پای نمی نشینند و تصمیم می گیرند نیمه شب که همه خواب هستند او را بردارند و به مزرعه ببرند تا با دیدن آنجا گذشته را به یاد بیاورد...

  • نقش آفرینان اصلی  انیمیشن گوسفندهایی سر به زیر و خجالتی با کارهایی بعضاً احمقانه هستند و این در حالی است که انسان ها هم در کنار آنها حضور دارند.

  • «شان» در طول انیمیشن سعی در اجرای ایده های جالب و منحصر به فرد خود دارد اما هربار به دلیل حماقت دیگر گوسفندها ناکام می ماند که این ناکامی صحنه هایی دیدنی و خنده دار را خلق کرده است.

  • از جمله قسمت های جالب و جذاب انیمیشن می توان به اپیزودی اشاره کرد که در آن گذر سگ گله به بیمارستان می افتد.او برای آن که شناخته نشود لباس یکی از جراحان را می پوشد و به اتاق عمل می رود.در آنجا هم قرار است دست به تیغ ببرد اما درست در آخرین لحظه چشمش به اسکلتی که در گوشه اتاق می افتد،اختیارش را از کف می دهد و با لب و لوچه ای به آب نشسته به یکی از استخوان های آن حمله می برد و...

  • یکی دیگر از صحنه های پرمعنا و خنده دار مربوط به حضور «شان» و دوستانش - که حالا خود را به شکل و شمایل انسان ها درآورده اند - در رستوران است و تقلید از رفتار دیگر حاضران خواه رفتار های عادی و خواه رفتارهای اشتباه آنان.

  • اپیزود رستوران تلنگری است به بینندگان که تقلید کورکورانه از رفتار دیگران گاه چه قدر مسخره است(مثل دسته جمعی آروغ زدن به صرف این که مشتری نشسته در پشت میز رو به رو که فردی متشخص به نظر می رسد این کار را کرده است و...)

  • تضاد موجود در بین شخصیت های انیمیشن،خوش ساخت بودن عناصر و داستان های فرعی به جذابیت اثر کمک شایانی کرده است.

  • صامت بودن اثر سازندگان را وداشته است که تمرکز بیشتری بر علائم ، نشانه‌ها، حرکات خاص و بانمک شخصیت‌های مجموعه داشته باشند و بکوشند خاطره طنزآفرین های صامتی مثل چاری چاپلین را در خاطره ها تداعی نمایند.

  • صامت بودن اثر این فایده را هم دارد که نیاز به ترجمه به زبان های مختلف را ندارد و همان نسخه اصلی قابل اکران در همه جای دنیا است.

  • انیمیشن عاری از نکته های غیر اخلاقی است الا صحنه های مربوط به دستبرد زدن گوسفندها به لباس فروشی،میوه فروشی و یا ورود بی اجازه به بیمارستان.

  • موسیقی‌ متن انیمیشن به فضای کلی قصه در نمایاندن احساسات شخصیت‌های حیوانی و انسانی مجموعه کمک می کند و برای کسانی که بخش های قبلی اثر را دیده اند آشنا و خاطره انگیز است.

  • باوراندن این مطلب به بینندگان که یک گوسفند باهوش باشد و هدایت یک گروه را در دست بگیرد برای سازندگان انیمیشن کار ساده ای نبوده است اما حالا که به اتکای فیلمنامه قوی و کارگردانی ماهرانه از عهده آن برآمده اند با طرحی نو و خنده دار رو به رو هستیم که مخاطبان کودک و نوجوان را پای خود میخکوب می کند.

  •  از آموزه های ارزشمندی که در لا به لای داستان خنده دار انیمیشن خوش می درخشند می توان به ظلم ستیزی اشاره کرد و نیز وفادار بودن به اشخاصی مانند صاحب مزرعه که به ناحق از جالیزش رانده شده است.

  • انتقاد از پیروی کورکورانه از مدهای عجیب و غریب و من درآوردی نکته مهمی است که در صحنه اشتباه گرفتن موی سر مشتریان با پشم گوسفندان مورد توجه قرار گرفته است.

  • بره ناقلا و دوستانش نهایتاً به روستا و مزرعه ای که بدان تعلق دارند بازمی گردند و شهر را با تمام زرق و برق ها و شلوغیش رها می کنند تا این آموزه را فریاد بزنند که یک ده آباد به از صد شهر خراب!



[1] - Shaun the Sheep

[2] - CBBC

[3] - Mark Burton

[4] - Richard Starzak

[5] - استاپ موشن ( انیمیشن ایست حرکتی) یکی از تکنیکهای ساخت انیمیشن است که در آن با استفاده از فیلمبرداری فریم به فریم اشیاء فیزیکی را به حرکت در می آورند. بدین ترتیب که شیء مورد نظر را کمی جابجا کرده و عکسبرداری می کنند و سپس کمی دیگر آن را جابجا کرده و دوباره عکسبرداری می کنند و این کار را ادامه می دهند و در نهایت وقتی این عکسها پشت سر هم به نمایش در می آیند اینگونه به نظر می رسد که آن شیء در حال حرکت است. معمولاً برای سهولت شکل دادن به اشیاء و کاراکترها از گل رس یا خمیر استفاده می شود که به این نوع از استاپ موشن، اصطلاحاً انیمیشن خمیری یا "کلیمیشن" (Claymation) گفته می شود.(تورج سلحشور)


  • بیژن شهرامی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نقد و بررسی انیمیشن توربو

 

بیژن شهرامی

"من سریع ترین دونده جهانم. حریف می طلبم ... نبود ...!"

این رجز خوانی خرگوش خودپسند برای دیگر حیوانات جنگل بود. اما هیچ کس درخواست مبارزه او را نپذیرفت جز لاک پشت که گفت:«من باهات مسابقه میدم.»

خرگوش:«چی؟ تو, هاهاهاها, داری شوخی می کنی.»

لاک پشت:«نه نه! شوخی نمی کنم. نکنه از باخت می ترسی خرگوش مغرور؟»

در نهایت مسابقه را پذیرفتند و روز موعود فرا رسید.

مسابقه آغاز شد و خرگوش در چشم برهم زدن لاک پشت را پشت سر نهاد و از نظرها پنهان شد. خرگوش که می دانست از لاک پشت فاصله زیادی گرفته است, زیر سایه درختی دراز کشید و به استراحت پرداخت که ناگهان به خواب رفت.

لاک پشت سخت کوش قصه  ما همچنان با انگیزه و قدرت مسیر را می پیمود تا این که خرگوش از خواب بلند شد.ناگهان دید رقیبش به خط پایان نزدیک شده است.مثل فنر از جا پرید و با سرعت تمام به سمت خط پایان دوید، ولی دیگر دیر شده بود،لاک پشت زودتر از وی به خط پایان رسید بود.

 

  • کند راه رفتن لاک پشت و حلزون از دیرباز سوژه ای برای قصه نویسان ایران و جهان بوده است که در انیمیشن«توربو» هم مورد توجه و استفاده قرار گرفته است.

  • توربو یک انیمیشن ورزشی- کمدی به شکل سه بعدی است که در سال 2013 میلادی توسط کمپانی «دریم‌ورکز»[1] ساخته شده است.

  • ایده اولیه انیمیشن زاییده ذهن یک کودک خلاق[2] به مسابقات ماشین‌سواری و ترکیب آن با حلزونی که او در حیاط خانه‌ پیدا کرده است می باشد.

  • سورن کارگردان «توربو»است و با ساخت این انیمیشن هم بر مهارت هایش در حوزه انیمیشن کودک افزوده و هم  اولین کارگردانی اش را تجربه کرده است. او پیش از این در نوشتن طرح اولیه «مسیر الدورادو»، «فرار مرغی»، «شرک»، «داستان کوسه» و «آن سوی پرچین» فعالیت کرده است.

  • از گویندگان انیمشن می‌توان به رایان رینولد، اسنوپ داگ، ساموئل ال جکسون، پل جیاماتی، مایکل پنا، ریچارد دیل جنکینز، و میشل رودریگز اشاره کرد.

  • داستان انیمیشن درباره حلزونی باغچه‌ای به نام «تئو»است که از کندی حرکت به ستوه آمده و دوست دارد مثل ماشین‌های مسابقه «فرمول یک» تند و سریع باشد و در مسابقه مهم و معروف اتومبیلرانی «ایندی 500» در اینیاناپولیس آمریکا شرکت نماید.

    او اگر چه با دیگر همنوعانش در یک مزرعه پرورش گوجه فرنگی زندگی می کند اما برخلاف آنها به محیط خسته کننده و یکنواخت کشتزار و زندگی ملال آور و تکراری اهالیش خو نگرفته است به همین خاطر دوست دارد مثل اتومبیل های شرکت کننده در مسابقه اتومبیل رانی تیز و چابک و سرشار از شور و هیجان باشد.

    او در اولین قدم با ماشینی چمن زنی مسابقه می دهد و شکست می خورد اما همین کافی است که به همگان نشان دهد چه قدر در کارش جدی است.

    خبر تلاش های تئو خیلی زود در سراسر مزرعه پخش می شود بعضی های شانه هایشان را به علامت بی تفاوتی بالا می اندازند و بعضی هم به نشانه تمسخر نیش خنده می زنند از جمله برادرش چت که از کار تئو سر درنمی آورد.

    این ماجرا هم چنان ادامه دارد تا این که تئو آزرده خاطر از تمسخر اطرافیان مزرعه گوجه را ترک می کند و پس از پشت سر گذاشتن موانع بسیار خود را به خانه ای می رساند که اعضایش به مسابقه اتومبیل رانی عشق می ورزند.

    او در این خانه به صورت اتفاقی سر از مخزن سوخت یکی از اتومبیل های مسابقه درمی آورد و همین کافی است که آغشته به نیتروژن اکسید شود و صاحب نیرویی شود که اتومبیل ها را در مسابقات رالی به جلو می برد.

    تئو با جذب اتم های نیتروژن به سرعت فراصوت می‌رسد و تصمیم می‌گیرد در مسابقات رالی “ایندینیا جونز” هم شرکت کند او در این راه دوستان بسیاری پیدا می‌کند و متوجه می‌شود که قهرمانی در هر مسابقه‌ای از جمله مسابقات اتومبیل‌رانی یک کار جمعی است و هیچکس به تنهایی نمی‌تواند در هر کاری موفق بشود.

    این گونه است که تئو به آرزویش می رسد و در کمال ناباوری وارد عرصه رقابت با اتومبیل رانان سرشناس می شود.

  • از نکات آموزنده این انیمیشن یکی آن است که می توان بر ناتوانی های جسمی غلبه کرد و برنده مسابقات زندگی شد.(اگر چه پسندیده تر این بود که تحقق این آموزه را نه از راه اتفاق وتصادف بلکه از مسیر تلاشی مفید و سازنده دنبال می نمود.)

  • از نکات جالب انیمیشن نقش مهم چشم در کنش های فردی و اجتماعی حلزون هاست به ویژه تئو که قهرمان اصلی اثر هم می باشد.

  • بر خلاف انیمیشن‌هایی چون «خانواده کرود»، این انیمیشن روابط خانوادگی را زیر سوال نمی‌برد و با وجود مخالفت‌هایی که از سوی برادر تئو در برابر او می‌شود، اما غلبه بر روابط خانوادگی به عنوان رمز پیروزی مطرح نمی شود.

  • مدیریت دوبلاژ این انیمیشن را مهرداد رئیسی بر عهده داشته و گویندگانی چون: آرزو آفری، کیوان عسکری، سعیده تهرانی، ثمین مظفری، محمد معتضدی، محبوبه نریمیسا، محمد هدایتی، حامد معبودی، امیر حسین صفایی، میثم کبیری، وحید آفرین و ... در آن شرکت جسته اند.

  • انیمیشن به نوعی تحت تأثیر فیلم مرد عنکبوتی است در آنجا گزیده شدن توسط عنکبوت منشاء ایجاد توانایی خارق العاده در قهرمان داستان است و در اینجا پخش شدن اتم های نیتروژن در بدن حلزون.

  • انیمیشن می توانست پایان باورپذیرتری داشته باشد.

  • سریالی[3] هم از روی همین انیمیشن ساخته شده‌است.

  • و سخن آخر این که بازی Turbo FAST  در سال ۲۰۱۴ توسط کمپانی PIKPOK طراحی و وارد بازار بازی های جهان شد. بازی Turbo FAST در بین بازی های سبک سرگرمی و مسابقه ای قرار گرفته است و با دانلود بیش از ۵۰,۰۰۰,۰۰۰ بار توسط کاربران محبوبیت بسیار زیادی دارد .

    بچه ها در این بازی هدایت حلزونی را بر عهده دارند که می خواهد ثابت کند از همه سریعتر است این بازی برگرفته از انیمیشن مورد بحث ماست و همه  شخصیت هایش در آن حضور دارند .

 




[1] - دریم ورکس شرکت سرگرمی آمریکایی است، که در زمینه فیلم‌سازی، ضبط موسیقی، تولید برنامه‌های تلویزیونی و بازی‌های ویدئویی فعالیت می‌کند. شرکت دریم ورکس در سال ۱۹۹۴ توسط استیون اسپیلبرگ، دیوید گفن و جفری کاتزنبرگ تاسیس شد.

[2] - فرزند دیوید سورن

[3] - «توربو:تیم بامزه تحرکات سریع»


  • بیژن شهرامی

نقد و بررسی انیمیشن کوبو و دوتار

پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۳۱ ب.ظ

به نام خدا

 

نقد و بررسی انیمیشن "کوبو و دو تار"[1]

بیژن شهرامی

ما تحت تأثیر نیاکانمان هستیم هم از نظر خلق و خو و هم از نظر آیین ها،باورها و سنت های پسندیده ای که از خود بر جای گذاشته اند.

در این میان ممکن است اشیائی نیز از آنان به دست ما رسیده باشد که یادآور خاطراتشان باشد یا حتی برای ما کاری را نیز انجام بدهد.

با این توضیح کوتاه سر وقت انیمیشنی می رویم که قهرمانش درصدد یافتن زره پدرش است تا با پوشیدنش هدفش را محقق سازد.

  • داستان کارتون در زمان ژاپن باستان اتفاق می افتد و آشنایی به راه و رسم زندگی آنان از جمله           ویژگی هایش است چنان که کارگردانش می گوید:

    «در ایام خردسالی مثل مادرم عاشق داستان‌های فانتزی- حماسی شدم.بزرگتر هم که شدم این عشق را همچنان در خودم حس کردم آن طور که درصدد تولید انیمیشن"کوبو" برآمدم تا عملاً فرصت ادای احترام به سبک هنری زیبایی مثل آن چه در مشرق زمین وجود دارد را بیابم(امری که معمولاً آن را بر روی پرده های سینما نمی‌بینیم.) وقتی هم برای اولین بار به ژاپن رفتم کتابی توجهم را به خودش جلب کرد که وضوح بصریش باعث می شد -با وجود بلد نبودن زبان ژاپنی- با آن ارتباط برقرار کنم. در واقع دو ستون اصلی الهام بخش من بودند:عشق به آثار فانتزی و تخیلی که از مادر و دلدادگی به مشرق زمین که از پدر گرفته بودم...»

  • قهرمان انیمیشن پسر نوجوانی به نام "کوبو" است که در غاری مجاور یک دهکده دور افتاده زندگی می کند و می بایست مواظب مادرش هم باشد.او هر روز در میدان گاهی دهکده حاضر می شود و با داستان گویی آنها را سرگرم می کند.

  • کوبو درصدد یافتن زره پدرش است که به دلایلی مبهم سه تکه شده است تا بتواند با کسانی که آرامش او را برهم زده اند مقابله کند.

  • او در این راه همراهانی لازم دارد که عبارت خواهند بود از یک میمون و یک سوسک!

  • میمون و سوسک در افسانه های شرقی حضور پررنگی دارند و در اثر حاضر هم عهده دار ایفای صحنه های خنده دار هستند.

  • میمون و سوسک ویژگی هایی دارند که در انیمیشن بدانها توجه نشده است مثلاً ما روباه را با فریبکاریش یا کلاغ را با خبررسانیش به کار می گیریم اما میمون و سوسک را با چه خصوصیتی می بایست مورد توجه قرار دارد؟جست و خیز میمون یا دست و پا چلفتی سوسک؟این پرسشی است که تا پایان انیمیشن پاسخی بدان داده نمی شود.

  • "اهریمن اسکلتی" از دیگر  نقش آفرینان اثر است که با پنج متر طول عنوان بزرگترین عروسک استاپ موشن را به خود اختصاص داده است!

  • در انیمشن قهرمان داستان می بایست با روح پدربزرگش مقابله کند و این مغایر با ارزشهای رایج در شرق است و این که چرا نویسنده داستان از آن غفلت کرده نکته ای است که به آسانی نمی توان از کنارش گذشت.

  • قهرمان داستان در مقطعی از اثر با "اورگامی"(هنر کاغذ و تا) سر و کار دارد و این فرصتی است تا بیننده به عمق حضور این اثر هنری در مشرق زمین خاصه ژاپن پی ببرد.

  • فضا پردازی انیمیشن کاملاً موفق است به گونه ای که بیننده خود را در مشرق زمین و کشور ژاپن احساس می کند.

  • هنرهای رزمی که سامورایی ها نماد آن هستند در انیمیشن ظهور و بروز ویژه ای دارد و این به حماسی شدن اثر انجامیده است.

  • کوبو در ادامه انیمیشن در می یابد که شمشیر و زره او را در رسیدن به هدفش کمک چندانی نمی کند بلکه باید از ابزار هنر(موسیقی) کمک بگیرد.

  • در ساخت انیمیشن به نوعی نمایش سنتی ژاپنی توجه شده است تا حس شرقی بودن اثر بیش از پیش به مخاطب القاء شود.

  • شخصیت پردازی نقش آفرینان انیمیشن با سطح مطلوب  فاصله دارد البته به جز "کوبو" که قهرمان اثر به شمار می آید.

  • موسیقی آغازین و متن اثر از نقاط قوتش به حساب می آید.[2]

  • انیمیشن فاقد صحنه های غیر اخلاقی است و تعدادی آموزه مناسب هم دارد مثل ادای احترام و گوش دادن به نصیحت مادر،توجه به هنرهای بومی،بهره گیری از توان موجوداتی که به ظاهر ضعیف اما توانا هستند، جایگزینی خشونت با هنر و...

  • کارگردانی اثر بر عهده "تراویس نایت"[3] بوده است و بازیگرانی چون "چارلز ترون"، "متیو مک کانهی"، "ارت پارکینسون"، "رالف فاینز" و "رونی مارا" صداپیشه اش بوده اند. کمپانی تهیه کننده این انیمیشن استودیو “لایکا”[4] است.

  • انیمیشن با تکنیک "استاپ مونشن" ساخته شده و بن مایه هایی از طنز دارد.[5]

  • و سخن آخر این که می توان این انیمیشن را به اتفاق بزرگترها نشست و تماشا کرد.



[1] -Kubo and the Two Strings

[2] - موسیقی این اثر توسط داریو ماریانلی (اهل ایتالیا) ساخته شده است.

[3] - Travis Knight

[4] - Laika

[5] - در تکنیک مورد اشاره اشیاء را حرکت داده و تک تک فریم ها با دوربین عکاسی ضبط می شود.


  • بیژن شهرامی

نقد و بررسی انیمیشن کوکو

پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۲۹ ب.ظ

به نام خدا

 

نقد و بررسی انیمیشن کوکو[1]

تولید 1396 خورشیدی

بیژن شهرامی

وقتی داستان انیمیشن کوکو را در ذهنم مرور می کنم یاد یکی از قسمت های مجموعه ایرانی" قصه ما مثل شد" می افتم که موضوعش رفتن شبانه چند نفر پهلوان نما به قبرستان آبادی بود تا نترس بودن خود را به رخ هم بکشند.یکی از آنها از بقیه جلوتر افتاد و برای ثابت کردن حضور خود در آنجا میخی را کنار قبری به زمین کوبید بی خبر از آن که میخ را بر دامن لباسش کوبیده است و ادامه ماجرا.

حالا چرا یاد انیمیشن مورد اشاره افتادم؟پاسخش روشن است:استفاده از قبرستان و عالم مردگان در پویانمایی کوکو.

در ادامه به قصد نقد و بررسی این کارتون تماشایی مواردی را یادآور می شوم:

  • قهرمان اثر نوجوانی به نام میگوئل[2] است که به همراه خانواده اش در کشور پهناور مکزیک زندگی می کند.

  • خانواده میگوئل دوزنده کفش هستند و از این راه کسب درآمد می کنند.

  • او به موسیقی علاقه زیادی دارد اما با مانع بزرگی به نام "مخالفت اطرافیان" دست به گریبان است.

  • علت بدبینی خانواده میگوئل به موسیقی ریشه در گذشته دارد.آنها روزی را به یاد دارند که پدر بزرگ مادرشان برای خوانندگی از خانه بیرون زد و دیگر بازنگشت!

  • Coco اسم غیر رسمی مادر بزرگِ مادر میگوئل است که در ادامه با شخصیتش بیشتر آشنا خواهیم شد.

  • میگوئل دوست دارد هنرمندی شبیه موسیقیدان خیالی مکزیک (ارنستو دلا کروز)شود و در این راه تخیل و خلاقیت خود را به کار می گیرد.

  • شانس میگوئل برای رسیدن به آرزوهایش در گرو شرکت در مراسم روز مردگان[3] است اما شکسته شدن گیتار دست سازش از سوی خانواده او را در وضعیت دشواری قرار می دهد.

  • میگوئل برای بیرون رفت از این وضع و رساندن خود به گردونه مسابقه سری به آرامگاه محبوبش می زند و با برداشتن گیتارش هدفش را دنبال می کند.

  • برداشتن گیتار ارنستو پای نوجوان انیمیشن مورد نظر ما را به دنیای مردگان باز می کند تا بتواند هم نیاکانش را ببیند و هم دیداری با موسیقیدان محبوبش داشته باشد.

  • "ماما ایملدا" مادربزرگ مادر میگوئل است که بعد از گم و گور شدن شوهرش بار زندگی را یک تنه بر دوش کشیده است.او چند سالی است که درگذشته و حالا پذیرای نتیجه دختری اش است.

  • ماما اصرار دارد  میگوئل قبل از طلوع صبح به دنیای زندگان برگردد چرا که در غیر این صورت به مشکل برخواهد خورد.

  • برگشتن میگوئل به دنیای زندگان به همین راحتی ها هم نیست.او می بایست در این سفر غیر منتظره هنرمندان مورد علاقه اش را ببیند و این کاری زمان بر است.

  • شاید اصرار ماما ایملدا برای برگشتن میگوئل به دنیای زندگان برای آن است که دل خوشی از موسیقی ندارد.هر چه باشد شوهرش به شوق آن قید زن و فرزندش را زد و برای همیشه آنها را ترک نمود.

  • دنیای مردگان انیمیشن و شخصیت های حاضر در آن ترسناک نیست آنها اسکلت هایی هستند که لباس بر تن دارند،راه می روند و خیلی راحت صحبت می کنند!

  • انیمیشن صحنه های جذاب و رنگارنگی دارد و  پافشاری سازندگان به استفاده از جدیدترین روش های تولید کارتون در آن به خوبی نمایان است.

  • این که سرانجام این سفر غیر عادی چه می شود مطلبی است که با تماشای انیمیشن بدان پی خواهید برد اما خوب است بدانید که:

  • آشنا کردن کودکان و نوجوانان با فرهنگ و آداب و رسوم کشور مکزیک[4] از مهمترین نقاط قوت اثر است.

  • مردم مکزیک خداباور هستند و به زندگی پس از مرگ عقیده دارند و همین به تقویت باورهای دینی بینندگان کمک می کند.

  • داستان انیمیشن تازگی دارد و همین کافی است که توجه کودکان و نوجوانان خسته از کارتون های تکراری را به خود جلب کند.

  • "برای رسیدن به هدف های خوب باید تلاش کرد و خسته نشد" این آموزه ای است که انیمیشن آن را به تماشاگرانش یادآور می شود.

  • میگوئل کودکی یتیم است اما این باعث نمی شود منزوی و گوشه گیر شود و برای رسیدن به آرزوهایش کوشش نکند.

  • به یاد داشتن درگذشتگان از دیگر آموزه های ارزشمندی است که می توان از این اثر تولید شده در استودیو پیکسار یاد گرفت.

  • "خانه" و "خانواده" در انیمیشن ستوده شده اند حتی اگر مانعی در راه رسیدن به آرزوها به نظر برسند.

  • پاسداشت آیین های سنتی و بها دادن به مراسمات ملی و میهنی در این اثر مشهود است.

  • طراحی اسکلت ها به شکلی که بچه ها از دیدنشان نترسند از دغدغه های طراحان بوده است آنها برای این کار از فتوشاپ نیز بهره برده اند.

  • و نکته آخر این که "کوکو"105 دقیقه مهمان مخاطبانش است و "لی آن کریچ" و "آدریان مولینا"[5] آن را با هنرمندی کارگردانی کرده اند.



[1]- Coco.

[2] -Miguel

[3] - روز مردگان جشنی ملی در مکزیک و برخی از کشورهاست که به مدت سه روز همه شهرها و روستاها را به تعطیلی می کشاند.در این جشن، مردم به زیارت قبور بستگان و آشنایان می‌روند و یادشان را گرامی می دارند.

[4] - مکزیک، کشوری است در آمریکای شمالی. این کشور بیش از ۱۲۰ میلیون نفر جمعیت دارد و پایتخت آن مکزیکوسیتی است. زبان اداری و کاربردی در مکزیک زبان اسپانیایی است اما این کشور یک زبان رسمی ندارد و از سال ۲۰۰۳، تعداد ۶۲ زبان بومی سرخ‌پوستی نیز به عنوان «زبان‌های ملی» ثبت شده و رسمیت یافته‌است. کشور مکزیک بزرگ‌ترین کشور اسپانیایی‌زبان جهان است و حدود یک‌سوم از کل اسپانیایی‌زبان‌های جهان در مکزیک زندگی می‌کنند.

 

[5] - Lee Unkrich, Adrian Molina


  • بیژن شهرامی

به نام خداوند جان و خرد

 

نقد و بررسی انیمیشن " نورمن از قطب شمال" [1]

محصول سال 2016 میلادی

بیژن شهرامی

«ما فقط یک کره زمین داریم» شعار سازمان ملل برای همه زمان ها و همه مکان ها است تا بلکه ما به خود آییم و قدر این نعمت بی نظیر الهی را بیشتر بدانیم.

امروزه این ودیعه خدایی حال و روز خوبی ندارد،هر روز بر حجم گازهای گلخانه ای افزوده و از سطح جنگل ها کاسته می شود،منابع آب شیرین کمیاب تر و بر وسعت بیابان ها افزوده می گردد.

در این بین قطب های شمال و جنوب زمین هم با چالش هایی مثل کاسته شدن از ضخامت صخره های یخی خود مواجه اند ضمن آن که غول های نفتی و تجاری آمریکا و اروپا هم به استخراج منابع نفتی و احداث مراکز جمعیتی در آن می اندیشند بی اعتنا به این که این عرصه ها زیست گاه موجوداتی است که زبان دفاع از خویش را ندارند.

حال که چنین است هنرمندان باید بیش از پیش به میدان بیایند و مظلومیت این کره مسکون و اهالیش را بسرایند.

انیمیشنی که در این شماره در امتداد نظرمان قرار گرفته است شرح حال موجوداتی است که زیست بومشان در شمالگان مورد هجمه قرار گرفته و حال با رفتن به نیویورک- شهری که سازمان ملل متحد در آن است-درصدد استیفای حقوق از دست رفته خویش برآمده اند.

  • انیمیشن با صحنه عزیمت شناوری بزرگ به سمت سرزمین های یخ زده شمالی شروع می شود و نهنگ هایی که پیشاپیش آن در حرکت هستند.این صحنه یادآور تعقیب و گریزهایی است که معمولاً به کاسته شدن از تعداد وحوش انجامیده است.

  • ساحل انباشته از فک های دریایی و موش های صحرایی است،نورم-خرس قطبی دست و پا چلفتی با چشمانی سبز،آبی که قهرمان انیمیشن به شمار می رود- درصدد شکار یکی از فک ها برمی آید تا انیمیشن  از دقایق آغازین خود جلوه ای طنزآمیز و مهیج داشته باشد.

  • تعقیب و گریز خرس و فک به بخشی دیگر از ساحل که گردشگران در آن پیاده شده اند            می کشد،خوش حالی آنها از دیدن این صحنه و تشویق خرس به خوردن فک در این بخش از انیمیشن پیام های خاص خود را دارد.

  • توانایی نورم در صحبت کردن با آدم ها برای خودش هم جالب است آن گونه که موضوع را با پدربزرگش در میان گذاشته و دریافته این توانایی را از او به ارث برده است.

  • در انیمیشن حاضر درندگان دوستدار کودکان هستند چنان که آنها را از نزدیک شدن به خود برحذر می دارند!

  • این جمله بارزشی است که خرس قطبی پدربزرگ به نوه اش می گوید:«سرزمینی که ما در آن به سر می بریم باارزش است و ما در قبال آن مسئولیم»

    توجه به محیط زیست به عنوان موهبتی الهی از ابتدای انیمیشن مورد توجه است به ویژه آن گاه که چشم انداز زیبایی از قطب در امتداد نگاه قرار می گیرد.

  • نورم با برادرش در نحوه تعامل با گردشگران اختلاف نظر دارد چرا که می بیند او زیاده از حد به آنها نزدیک می شود،در مقابل دوربین هایشان حرکات نمایشی می دهد و دیگران را هم به این کار تشویق می کند و خلاصه آن که  اهمیت چندانی برای حفظ آرامش محیط زیست قطبی  قائل نیست.

  • «ساکریتیس»پرنده ای است که احتمالاً ایده هایی برای نجات قطب از دست درازی آدم ها دارد به همین خاطر باید مورد مشورت قرار گیرد.

    این پرنده عینکی با نورم هم عقیده است و ناپدید شدن خرس پدربزرگ را نیز در همین راستا می بیند:«او این روزها را می دید و برای همین خاطر از اینجا رفت.»

  • «ساکرتیس» واقع نگر است او عدم حساسیت حیوانات به حضور آدم ها در قلمرو خویش را ناشی از آن می داند که برایشان غذا می آورند و با حرکات خود سرگرمشان می کنند.

  • این وضع هم چنان ادامه دارد تا این که چشمشان به ساختمانی متعلق به آدم ها می افتد و باخبر شدن از این که آنها آمده اند تا برای همیشه در اینجا بمانند و چه بسا ساکنان اصلیش را هم وادار به مهاجرت نمایند.

  • این رخداد به تجمع اهالی در غار یخی می انجامد.در آنجا نورم سعی دارد به پدرش بقبولاند خطری متوجه زیست بومشان است اما او این را ناشی از تخیل شاعرانه اش می داند و بر این مطلب پای می فشارد که ساختمان مزبور نه متعلق به گردشگران بلکه مربوط به گروهی از پژوهش گران است که برای تحقیق درباره قطب آمده اند.او ضمناً از پسرش می خواهد به جای سرک کشیدن در زندگی و کار دیگران دنبال کسب مهارتهایی نظیر شکار باشد!

  • نورم،ساکرتیس و سه موش صحرایی که خطر حضور آدم ها را گوشزد کرده اند با سرافکندگی از غار یخی بیرون می آیند.سرزنش و بی تفاوتی پدر، دلسردی نورم را رقم زده است اما ساکرتیس به او یادآور می شود که او تنها کسی است که می تواند با آدم ها صحبت کند و قطب یخی را از خطرشان برهاند و لازمه این کار داشتن خودباروی است.

  • نورم می پذیرد و در نخستین مرحله بساط کار گروهی که ضبط برنامه تبلیغاتی خود را به کار برده اند به هم می ریزد و آنها را وادار به فرار می کنند.

  • مدیر گروه تبلیغاتی- خانمی که از طریق گوشی و اینترنت با دخترش در ارتباط است- با حمله نورم که او را برای فرار از خطر وادار به فرار می کند به ساختمان مدیریت برمی گردد.او مدام هشدارهایی از دخترش دریافت می کند مبنی بر این که نباید زیست بوم قطب را تغییر داد و اسباب زحمت موجوداتش را فراهم آورد.

  • فیلم تعقیب و گریز مدیر گروه و نورم خیلی زود به رده های بالاتر شرکت در شهر مخابره می شود و آنها هم دستور می دهند به هر ترتیبی شده خرس را روانه شهر کنند تا مردم با دیدن نمادی زنده از قطب به خرید واحدهای مسکونی گروه GREEN HOMES در آن جا ترغیب شوند.

  • "تبدیل تهدید به فرصت" آموزه ارزشمندی است که انیمیشن  بر آن اصرار دارد.نورم با راهنمایی ساکرتیس رفتن به نیویورک و بازی کردن در فیلم تجاری فروش خانه و زمین در قطب را می پذیرد تا آن را تریبونی برای رساندن صدای مظلومیت همنوعانش به گوش مردم قرار دهد.

  • این گونه است که نورم سوار بر کشتی تحقیقاتی راهی سفری دور و دراز و پر از ماجراهای مهیج و خنده دار می شود آن هم به اتفاق سه موش صحرایی زبر و زرنگ،پر جست و خیز و دوست داشتنی که خواهند کوشید نبودن مغز متفکری مثل ساکرتیس را جبران کنند.

  • این که خرس سفید قطبی ما و دوستانش چگونه مدتی را در شهر شلوغی مثل نیویورک به سر خواهند برد و چگونه افکار عمومی را متوجه خطری خواهند کرد که قطب شمال را تهدید می کند مطلبی است که با دیدن انیمیشن بدان پی خواهید برد.

  • "نورمن شمال" انیمیشنی جالب و جذاب از استودیوی لیونز گیت[2] است با دستمایه هایی از خنده ماجراجویی و هیجان که مخاطبان را تا انتها دنبال خود خواهد کشید.

  • این پویانمای نود دقیقه ای به کارگردانی تروور وال[3] محصول سال 2016 میلادی ایالات متحده است و صحنه های خوش آب و رنگ و دلچسبی دارد.

  • از صداپیشگان انیمیشن می توان به راب اشنایدر[4] ،هدر گرام[5] و کن جیونگ[6]  اشاره کرد.

  • عدم حضور اسکیموها در انیمیشن به عنوان ساکنان بومی قطب شمال پرسش برانگیز است شاید تیم تولید کننده خواسته اند طرحی نو در افکنند و برخلاف کارهای مشابه که قطب شمال را با اسکیموها نشان داده اند عمل کنند شاید هم پاک از موضوع غافل شده اند.

  • انیمیشن به صورت دو بعدی است و از فناوری های نوین برای تصویر سازی بهره برده است.

  • انیمیشن فاقد صحنه های غیر اخلاقی است و تماشای آن در جمع خانواده خاطره انگیز خواهد بود.

  • و نکته آخر این که اهمیت دادن به خانواده،سالمندان،درس و مدرسه،محیط زیست،کار گروهی،  استفاده از رسانه از آموزه های ارزشمندی است که انیمیشن به آنها پرداخته است.



[1] -NORM OF THE NORTH

[2] - Lionsgate

[3] - Trevor Wall

[4] -Rob Schneider

[5] - Heather Graham

[6] - Ken Jeong


  • بیژن شهرامی

به نام خداوند جان و خرد

 

بازخوانی و نقد انیمیشن هتل ترانسیلوانیا[1]

بیژن شهرامی

 

    به یاد دوران بچگی ام می افتم که با اشتباه گرفتن «کوکاکولا» با «دراکولا» موجبات خنده بزرگترها را فراهم می آوردم.همین باعث می شود که موقع ورق زدن لغت نامه به یاد آن روزها نیم نگاهی نیز به واژه دراکولا داشته باشم:

    افسانه دراکولا از کشور رومانی سرچشمه می‌گیرد که به دلیل هیجان و وحشت خاص این روایت به تمام نقاط دنیا منتقل شده‌است. این کتاب توسط آقای جمشید اسکندانی به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۷۶ منتشر شده است.

    کُنت دراکولای[2] خشن و ستمگر فرمانروای قسمت جنوبی رومانی بوده است. برای فرمان بردن مردمانش قصر خود را قرمز رنگ آمیزی و با تمثال های هولناک تخیلی مزین کرده بود. او حتی در زمان خودش هم به نام دراکولا«پسر اژدها» شناخته می شد. همیشه لباس های تیره رنگ بر تن می کرد؛ آستر شنل خود را از مخمل قرمز می دوخت و بیشتر اوقات نوشیدنی های سرخ می نوشید. به همین سبب مردم با دیدن لب و دهان قرمز رنگش فکرمی کردند که او واقعاً خون آشام است!

    دراکولا در سال های گذر از قرون وسطی به  رنسانس، به نبرد با حکومت عثمانی پرداخت تا از ورود آنها به رومانی جلوگیری کند. کنت دراکولا در قلعه خود در جنوب کشورش مدفون است. در جزوه ای که بلافاصله پس از مرگ وی در سال 1476، در نورنبرگ آلمان منتشر شد، فهرستی از جنایات او آمده است، از جمله این که پس از غذا دادن به گدایان آنها را به می سوزاند چون عقیده داشت که بی دلیل غذای مردم را می خورند و بهای آن را نمی پردازند!

    آخرین بازمانده وی "کنت ماروین دراکولا" در سال ۲۰۰۵ در اسپانیا درگذشت. چون وی مجرد بود و فرزند و خویشاوندی نداشت، اراضی بسیار وسیع و اموالش را دولت رومانی به تصرف خود درآورد.اینک جنگل و قلعه دراکولا جزو آثار دیدنی رومانی به شمار می روند.

 

  •  هتلی که داستان انیمیشن در آن جا اتفاق می افتد «ترانسیلوانیا»  نام  دارد  و این  اسم شهری

     واقعی در کشور رومانی است.[3]

  • داستان از آنجا شروع می شود که دراکولایی زخم خورده از انسان ها  به نام دراک از قلعه اش می گریزد و در منطقه ترانسیلوانیا محلی محصور با جنگل ارواح و قبرستان مرده های متحرک- هتلی پنج ستاره تأسیس می کند تا دراکولاهای جهان در آن به دور از اذیت و آزار آدم ها استراحت کنند.او مشتریان دائم و موقت بسیاری دارد که در بین آنها آدم گرگی ها و مامی و فرانکنشتاین رفیق گرمابه و گلستان اویند.

  • دراکولای مورد اشاره همسرش را در مصاف با آدم ها از دست داده است و حالا با تنها دخترش زندگی می کند.او مثل انسان ها با دختر خردسالش بازی می کند،برایش کتاب می خواند و گیتار می نوازد و...

  • دختر دراکولا ،میوس نام دارد که دلش می خواهد انسان ها و نوع زندگی کردنشان را از نزدیک ببیند اما همواره با مخالفت پدرش روبه رو می شود.

  • مخالفت دراکولای پدر تا 118 سالگی میوس و جشن تولدش ادامه دارد.

  • دراکولای پدر علیرغم رسیدن دخترش به این سن- که معادل هیجده سالگی انسان هاست- باز هم دلش نمی خواهد او با آدم ها حشر و نشر داشته باشد شاید از این می ترسد که دلبسته یکی از آنها شود پس باید تدبیری بیندیشد.

  • دراکولای پدر در مقابل آخرین اصرارهای دختر به ظاهر تسلیم می شود اما او نقشه دیگری در سر دارد که برای همیشه او را از انسان ها بترساند.

  • دراکولا به دخترش اجازه می دهد در اولین تجربه رویارویی با آدم ها به فلان روستا که فاصله زیادی با خانه ندارد برود.این روستا همان جایی است که ساکنانش نه انسان بلکه موجوداتی شرور به نام زامبی[4] هستند که صورتک به چهره دارند.[5]

  • میوس به شکل یک خفاش در می آید و با چمدان به روستای مورد اشاره پرمی کشد و در حالی که سخت ترسیده است به خانه برمی گردد.

  • دراکولای پدر از این ماجرا خوشحال است اما شادی او دوام چندانی پیدا نمی کند چرا که این بار جوانی کنجکاو و  سر به هوا به نام جاناتنان ناخواسته گذرش به هتل دراکولاها می افتد که میوس به او دل می بندد و بعدها کارشان به ازدواج می کشد.حادثه ای ناخواسته که اعتبار هتل را به لحاظ ترسناکی و محل امن بودن به چالش می کشد.

  • دراکولای پدر درصدد لاپوشانی ماجرا برمی آید و حتی جانتان را که حالا به خاطر دخترش توان برخورد با او را ندارد یک دراکولا جا می زند اما این دروغ خیلی زود فاش می شود تا درجه امنیت هتل تنزل پیدا کند.

  • فاش شدن هویت جانی هم برای خودش داستانی دارد به این شرح که موش متعلق به سرآشپز هتل آدم بودن جاناتان(جانی) را حس و فاش می کند جوری که  همه می فهمند او انسان است و باید جمع آرام خون آشام ها را ترک کند.

  •  میوس از اخراج جانی غمگین می شود به گونه ای که دراک به خاطر خوشحال کردن دوباره او چاره ای ندارد جز این که با هیولا های دیگر به شهر برود، او را بیابد و به هتل بازگرداند.

  • در شهر استقبال خیلی خوبی از هیولاها می شود و همه مردم دوستی خود را نسبت به آنها ابراز می دارند جوری که خیلی زود موفق می شوند جانی را پیدا کنند و به هتل برگردانند...

    ***

  • هتل ترانسیلوانیا انیمیشنی کمدی و سه‌بعدی است که محصول کمپانی فیلم سازی سونی پیکچرز در سال 2012 میلادی می باشد.

  • کارگردان انیمیشن هنرمندی روس تبار به نام گِندی تارتاکوفسکی[6] است که در کارنامه هنری او آثاری مثل جک سامورایی، آزمایشگاه دکستر و تایتان هم دیده می‌شود.نویسنده آن هم پیتر بینهام[7] است.

  • داستان انیمیشن جالب و جذاب و از نظر تکنیک های سه بعدی و گرافیکی در اوج است ضمن آن که  آموزه هایی مثل گوش به فرمان پدر داشتن(در صحنه ای که میوس بی اجازه پدر حاضر نیست دنبال علاقه قدیمی اش برود)،بی نتیجه بودن دروغبافی(در صحنه مربوط به دراکولا جا زدن جانی)،بی نتیجه بودن کتمان واقعیت(در صحنه دهکده زامبی ها)،میل فطری مرد و زن به ازدواج با هم و تشکیل نهاد مقدس خانواده و... در آن قابل رصد است.



[1] -Hotel Transylvania

[2] -Count Dracula

[3] - ترانسیلوانیا به عنوان یک سرزمین مرموز شناخته می شود، شهری که در کتاب ها به نام شهر زوزه گرگ مشهور شده است. ممکن است فکر کنید که این نام مخصوص کتابهاست. اما واقعیت این است که این شهر رازآلود است. ترانسیلوانیا در کشور رومانی، چشم اندازهایی روشن از کوه ها، قلعه ها، کلیساهای مستحکم و خانه های مرموز دارد. اگر عاشق تاریخ و طبیعت هستید این شهر برای شما یک مقصد جالب خواهد بود. شخصیت دراکولا که به خون آشامی معروف است، برگرفته از زندگی واقعی فردی به نام کنت دراکولاست که در نزدیکی شهر ترانسیلوانیا زندگی می کرد. دراکولا در طول دوران حکومت خود در رومانی فضای رعب آوری در کشور ایجاد کرده بود. در افسانه ها آمده که او نزدیک 80 هزار نفر را به قتل رساند. رفتار او با زیردستانش به قدری خشن بود که کمتر کسی جرات می کرد به این پادشاه نزدیک شود. قلعه دراکولا براساس کتاب های تاریخی سال 1212 به وسیله شوالیه توتن ساخته شد و سال های سال حکمرانان کشور رومانی در این قلعه زندگی می کردند. ( مجله 6 و 7 همشهری ، فاطمه عسگری آزاد)

[4] -zombie

[5] - مرده متحرک یا زامبی به جسدهای متحرکی گفته می‌شود که روح ندارند. مرده‌های متحرک امروزه در فیلم‌های ترسناک غربی زیاد دیده می‌شوند.داستان مرده‌های متحرک از وودو یعنی جادوباوری آفریقایی‌تباران دریای کارائیب سرچشمه می‌گیرد.بر پایه داستان‌ها، مرده‌های متحرک با گاز گرفتن و وارد کردن بزاق خود به بدن قربانیان‌شان آنها را همانند خود به یک مرده متحرک تبدیل می‌کنند. در نتیجه، در فیلم‌ها تعداد زامبی‌ها همچنان رو به افزایش است. همچنین بر پایه داستان‌ها، انسان باید در دهان مرده‌های متحرک نمک بریزد زیرا آن‌ها بدین‌وسیله به یاد می‌آورند که مرده‌اند و به گور خود بازمی‌گردند! در فرهنگ‌های فارسی واژه زامبی به «مارخدا» ترجمه شده و اصل آن از سرخ‌پوستان دانسته شده‌ است.

 

[6] - Gennadiy Borisovich Tartakovsky


  • بیژن شهرامی

قصه های روضه تجدید چاپ شد...

پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۲۲ ب.ظ

سال‌ها می‌گذرد و طعم خوش روضه همچنان پای دندانم است. به همین خاطر محرم را دوست دارم و مرور خاطراتش را بر خیلی از چیزها ترجیح می‌دهم.»

کتاب حاوی قصه‌هایی از خاطرات اصحاب روضه است که سه فصل دارد. فصل اول درباره خدای تعالی و حضرات معصومین، فصل دوم درباره عالمان دینی و فصل سوم درباره شهدا، پیر غلامان و هنرمندان است.

  • بیژن شهرامی