پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

از دفتر زمانه فتد نامش از قلم
آن ملتی که مردم صاحب قلم نداشت

طبقه بندی موضوعی

۵۰ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

رقص بادبادک ها

شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نگاهی به انیمیشن «رقص قاصدک ها» به کارگردانی آقای وحید شاکری

موقع برگشتن از زیارت امام رضا علیه السلام گذرمان به خطه سرسبز شمال و شهر تماشایی کیاکلا می افتد.موقع ورود به شهر چشمم به بنری می افتد که احتمالا به تصویر یکی از سرداران شهید مازندران اختصاص دارد.جلوتر که می رویم می بینیم بله بنر یادبود شهید خلبان احمد کشوری است که ظاهراً در همین جا به دنیا آمده است.

پسر برادرم که همراهم است می گوید:«عموجان تازگیا کارتونی به نام رقص قاصدکها درباره شهید کشوری ساخته شده.»

تعجب می کنم،آخر کمتر پیش آمده انیمیشن سازان وطنی به سمت معرفی قهرمانان هشت سال دفاع مقدس رفته باشند.

می پرسم:«چه کسی آن را ساخته ؟»

می گوید:«آقای وحید شاکری.»

می گویم:«با آقای مجید شاکری که کارگردان مطرح انیمیشن هستند نسبتی داره؟»

می گوید:«آره عمو،برادرشه.»

می گویم:«خدا احمد کشوری رو رحمت کنه،موقع شهادت بیست و هفت سال بیشتر نداشت،مادرش تعریف می کرد وقتی بچه بود هر وقت به آرایشگاه،مغازه و از این جور جاها می رفت و می دید روزنامه هایی با عکسای بد رو دیوار چسبوندن اونها را می کند،بزرگتر هم که شد به هوانیروز ارتش پیوست تا با پیروزی انقلاب اسلامی از کشور خود در  برابر تهاجم ارتش عراق دفاع کنه.»

می گوید:«اتفاقاً کارتون هم به حضور شهید کشوری و رفقاش تو جبهه اشاره داره،مخصوصا به شبی که صبحش با هلیکوپتر دمار از روز دشمن درآورد و آخرش هدف میگ های عراقی قرار گرفت و تو منطقه میمک به شهادت رسید.»

سپس می گوید:«عمو دوست دارید این کارتون را ببینید؟»

می گویم:«چرا که نه،حالا فیلم چند دقیقه ایه؟»

می گوید:«حدود چهل دقیقه.»

***

همین طور که با برادرزاده ام مشغول خوردن شربت خنک هستیم به تماشای فیلم رقص قاصدکها نشسته ایم.نکات زیر درباره این انیمیشن قابل ذکر است:

  • کودکان و نوجوانان به قهرمانان ملی خود علاقه دارند و هنگامی که پای کارتونی که قصد معرفی یکی از آنان که اتفاقاً رزمنده هم هست می نشینند حس بسیار خوبی دارند.در این انیمیشن علاوه بر شهید کشوری به شهیدان دیگری مثل شهید سهیلیان و شهید لشگری اشاره شده است که هر یک قهرمانی ملی به شمار می آیند.

  • ساخت استودیو «آرتمن گستران تصویر» است که در کارنامه کاری خود ساخت انیمیشن «آریو پهلوان کوچک»را هم دارد.

  • سه بعدی است و شبیه سازی پرواز بالگردها،انفجارها و ادوات نظامی جذابیت خاصی به آن بخشیده است.

  • روایتگر ساعات پایانی حیات طیبه شهید لشگری است و نیز مهارت و شجاعت وی در عقب راندن لشگرهای زرهی و متجاوز صدام.

  • وحید شاکری کارگردانی،مسعود شاکری مدیریت فنی ،آرزو لشگری نویسندگی،تارا تاجبش صداگذاری و امین هنرمند تولید موسیقی انیمیشن را بر عهده داشته اند.

  • کارگردان خود بخش های مختلفی از جمله طراحی کاراکتر،فضا،مدل،تکسچر[1]،فیلمنامه مصور[2]، جلوه های ویژه، کامپوزیتینگ[3] و نورپردازی را انجام داده است.این مهم صرفه جویی در هزینه ها را دربردارد به خصوص این که اثر با هزینه شخصی کارگردان ساخته شده است اما فیلم را از برکات کار جمعی و تخصصی قدری دور می کند.

  • انیمیشن می توانست نگاهی فانتزی به مقوله دفاع مقدس داشته باشد اما کارگردان اثر ترجیح داده است از این مطلب که نیاز به تجربه و مهارت بیشتری دارد فعلاً خودداری کند و به همان نگاه واقع گرایانه بسنده کند.

  • کارهای لازم برای کودکان و نوجوانان نیاز به فاصله گرفتن از دنیای بزرگترها دارد و در این اثر این فاصله می توانست بیشتر باشد.

  • کارگردان ضمن تلاش برای به تصویر کشیدن زندگی عادی یک قهرمان ملی، گوشه هایی از هنرهای تجسمی وی را هم به تصویر کشیده است چنان که می بینیم شهید کشوری نقاشی هم می کشد و آن ها را به شکل تابلوهایی تماشایی در معرض دید قرار می دهد.البته این مقوله می توانست بهتر مورد استفاده قرار گیرد.

  • در انیمیشن به نکته مهمی اشاره شده است و این که رزمندگان ما در عین سلحشور بودن رئوف و مهربان هستند و تاب دیدن رنج غیرنظامیان را ندارند.

  • به نظر می رسد که قهرمانان کارتون به لحاظ استیل بدن و چهره تنوع لازم را ندارند همه لاغر اندام،تقریباً هم قد با صورت های کشیده و محاسن یک جور هستند.

  • ...

    فیلم زیادتر از حد تصورم زیباست و از این که می فهمم کارگردانش قصد ساختن فیلمی مشابه درباره خلبان شهید لشگری را دارد خوش حال می شوم.

     

    بیژن شهرامی



[1] -تکسچر به معنی بافت است و به تصویری گفته می شود که به منظور ایجاد بافت در تصاویر دو بعدی یا سه بعدی استفاده می شود.

[2] - storyboard

[3] - تکنیک های ترکیب و تطبیق صحنه های مختلف ویدئویی برای ایجاد صحنه های اکشن


  • بیژن شهرامی

زندگی پنهان حیوانات خانگی

شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۵ ب.ظ

به نام خدا

 

نگاهی به انیمیشن "زندگی پنهان حیوانات خانگی" [1]

بیژن شهرامی

...خاله پیرزن دید باد سردی می آید و تنش مور مور می شود. رختخوابش را انداخت و رفت توش، هنوز چشم به هم نگذاشته بود که دید صدای در می آید. شمع را ورداشت و رفت در را وا کرد، ‌دید یک گنجشکی است. گنجشک به پیرزن گفت: "پیره زن امشب هوا سرد است، من هم جایی ندارم، بگذار امشب اینجا پهلوی تو، توی این خانه بمانم، صبح که آفتاب زد می پرم، می روم". پیرزن دلش به حال گنجشک سوخت و گفت: "خیلی خوب بیا تو و برو روی درخت سنجد، لای برگ ها، بگیر بخواب."

گنجشکه را خواباند و خودش رفت توی رختخواب، هنوز چشمش گرم نشده بود، دید که باز در می زنند. رفت در را وا کرد، دید: یک خری است. خره گفت:"امشب هوا سرد است، باد هم می آید، منهم جایی ندارم که سرم را بگذارم راحت بخوابم، بگذار امشب اینجا، توی خانه تو بمانم، صبح زود پیش از آن که صدای اذان از گلدسته بلند شود، من می روم بیرون" پیر زن دلش به حال خر سوخت و گفت: "خیلی خوب برو گوشه حیاط بگیر بخواب". پیره زن خر را خواباند و رفت خودش هم خوابید. باز دید در می زنند، گفت: "کیه؟"...

  • "زندگی پنهان حیوانات خانوادگی" انیمیشنی جذاب است که بیننده ایرانی را به یاد یکی از افسانه های کشورش می اندازد؛افسانه ای که طبق آن حیوانات مختلف و بی پناه جایی مشترک را برای زیستن و جان به در بردن از شب و سردی هوا می یابند.

  • شخصیت های مطرح در انیمیشن عبارتند از سگی خانگی به نام مکس که نازپرورده است ،دختری به نام کتی که در شهر نیویورک زندگی می کند و صاحب مکس است،سگی درشت هیکل به نام دوک که به دلیل بی خانمان بودن به کتی و خانه اش پناه می آورد،حیواناتی خانگی که در همسایگی خانه کتی زندگی می کنند، خرگوشی به نام سنوبال که سردسته تعدادی از حیوانات بی سرپناه است و از آدم های که حیوان را مورد اذیت و آزارقرار می دهند  نفرت دارد و...

  • مکس هر روز دلتنگ کتی می شود و کارش این است که تمام روز را به انتظار بنشیند تا از سر کار برگردد.البته او در این مدت زمانی چند ساعته پذیرای حیوانات خانگی محله است که همه در غیاب صاحبانشان سرگرمی های خاص خود را دارند از ناخنک زدن به یخچال،ور رفتن به وسایل خانه و نهایتاً دور هم جمع شدن.

  • ماجراهای زندگی مکس روند معمول خود را دارد تا این که یک شب کتی با مهمان ناخوانده ای سر می رسد که مکس از دیدنش خوش حال نمی شود:سگی با هیکل درشت و بی خانمان به نام"دوک" که قرار است از این به بعد با آنها زندگی کند!

  • "دوک" در ابتدای ورود به خانه درصدد دوستی با مکس برمی آید.اما این توقع مقداری زیاد است چرا که مکس  سگ تازه وارد را به چشم یک رقیب می بیند تا یک رفیق.(رقیب درجلب توجه صاحبشان به خود)

  • مکس درصدد بدگویی از دوک برمی آید غافل از این که دیوار موش دارد و موش هم گوش!

  • مکس که از عکس العمل دوک در قبال بدگویی هایش نگران است درصدد دلجویی از او برمی آید اما وقتی دوک ناخواسته گلدانی را می شکند به این فکر می افتد با به هم ریختن خانه و نسبت دادن آن به رقیب گنده و پشمالوی خود موجبات اخراج یا دست کم کنترل او را فراهم آورد.

  • دوک به ظاهر تسلیم می شود اما در فرصتی مناسب مکس را ربوده و به یکی از محلات فقیر نشین شهر می برد تا برای همیشه از شرش در امان باشد غافل از این که هر دو به وسیله پلیس حیوانات جلب و به مرکزی ویژه حیوانات بی سرپرست برده می شوند.

  • این که سرانجام کشمکش جذاب مکس و دوک چه خواهد شد مطلبی است که با دیدن انیمیشن بدان پی خواهید برد اما ذکر مواردی چند ضروری است:

  • خانه،محلی امن و با ارزش است و گریختن و دور افتادن از آن خطر آفرین است.

  • وابستگی بزرگترها به حیوانات(به جای فرزندآوری و دلبستگی به آنان) چالش بزرگ پیش روی کشورهای غربی از جمله آمریکاست و شگفت آن که به جای سیاه نمایی این وضع و هشدار دادن نسبت به آن، شاهد تبلیغ آن از طریق ساخت این دست انیمیشن ها هستیم!

  • محله فقیر نشین شهر با زیادی جمعیت و سکنه ای بی نزاکت به تصویر کشیده می شود در حالی که محلات اعیان نشین هم مشکلات خاص خود را دارند.

  • انیمیشن آموزه های اخلاقی باارزشی را هم مورد توجه قرار داد است: فرجام بد رقابت های ناسالم،لزوم پرهیز از خودبرتر بینی،دیدن و به حساب آوردن دیگران،اذیت نکردن حیوانات و...

  • بی مزه بودن بعضی از شوخی ها انتقاد بعضی از اهل فن را به دنبال داشته است همان طور که تکراری بودن پاره ای از رویدادها نکوهیده شده است.

  • تعدد شخصیت ها و نقش آفرین های انیمیشن می توانست داستان های فرعی جذابی را ایجاد کند که البته شاهدش نیستیم.

  • داستان انیمیشن با قوت شروع و با ضعف ادامه پیدا می کند.این قوت و ضعف را می توان در مسیر داستان به تماشا نشست.

  • انیمیشن در ژانر کمدی و به صورت رایانه ای سه بعدی تهیه شده و محصول سال 1395 خورشیدی(2016 میلادی) شرکت ایلومینیشن اینترتینمنت[2] ایالات متحده است.

  • و نکته آخر آن که کارگردانی اثر را آقای کریس رناد[3] بر عهده داشته است که پیشتر کارتون "من نفرت انگیز" را کارگردانی کرده است.



[1] - The Secret Life of Pets

[2] - illumination entertainment

[3] - Chris Renaud


  • بیژن شهرامی

اژدهای پیت

شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۴ ب.ظ

به نام خدا

 

نقد و بررسی انیمیشن اژدهای پیت[1]

بیژن شهرامی

نقد و بررسی انیمیشن اژدهای پیت[2] را با ذکر دو نکته آغاز می کنم:

اول آن که همزیستی انسان با موجوداتی مثل سیمرغ، اژدها و مانند آن موضوعی است که در فرهنگ های مختلف و ادبیات ملل مورد توجه قرار گرفته است چنان که در شاهنامه حکیم توس می بینیم زال در آشیانه سیمرغ رشد می کند و رابطه اش با او هیچ گاه گسسته نمی شود.

در ادبیات مغرب زمین نیز این موضوع مورد توجه قرار گرفته است که بازتاب آن را می توان در تولید آثار بلند سینمایی و کارتونی مشاهده کرد.

نکته دوم هم آن که بازسازی فیلم های قدیمی در قالب انیمیشن های جدید از جمله برنامه هایی است که در دستور کار شرکت های بزرگ تولید کننده پویانمایی قرار داشته است.

یکی از این دسته آثار،فیلم قدیمی و موزیکال اژدهای پیت (1977میلادی) است که نسخه بازسازی شده آن در سال جاری میلادی به نمایش درآمده و مورد استقبال کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان قرار گرفته است:

  • "لایو اکشن انیمیشن" یا همان "فیلم-کارتون" مورد اشاره،روایت داستان زندگی پسری به نام پیت[3] است که به همراه پدر و مادرش راهی سفر هستند.

  • پیت در صندلی عقب ماشین مشغول خواندن کتابی به نام"ایلوت گم می شود" است که موضوعش سرنوشت سگی است که از صاحبش دور افتاده .

  • کمی جلوتر اتومبیل پیت و خانواده اش دچار سانحه می شود.پدر و مادر در دم جان می دهند و پیت تنها می ماند در حالی که آخرین جمله مادر در گوشش طنین انداز است:«تو شجاعترین پسری هستی که تا به حال دیده ام.»

  • گرگها خیلی زود سر وقتشان می آیند غافل از این که با پیدا شدن سر و کله موجودی غول پیکر جایی برای عرض اندام آنها باقی نخواهد ماند.

  • پیت در اعماق جنگل های واقع در شمال غربی اقیانوس آرام با اژدهایی سبز رنگ و بزرگ به نام ایلوت[4] آشنا می شود که قرار است مونس تنهایی هایش باشد.

  • ایلوت 7متر قد دارد،صاحب بال است و بازدم آتشینش ترسناک به نظر می رسد.با این وجود مهربان است و معلوم نیست از چه تغذیه می کند!

  • همزیستی پیت با ایلوت شش سال مخفی می ماند تا این که جنگلبانی به صورت اتفاقی او را می بیند و از رازش باخبر می شود.

  • ایلوت توانایی نامرئی شدن را دارد و این باعث می شود کسی او را نبیند و در نتیجه حرف های پیت را باور نکند حتی خانم گریس که پیشتر از پدر منبت کارش ماجرای حضور اژدهایی غول پیکر در اعماق جنگل را شنیده است.

  • علیرغم باورناپذیری وجود اژدها در جنگل گروهی درصدد جست و جو برمی آیند تا شاید چیزی دستگیرشان شود و رونق از دست رفته را به نمایش های سیرکشان برگردانند.

  • این که سرانجام پیت و ایلوت به کجا می رسد مطلبی است که با تماشای فیلم بدان پی خواهید برد اما ذکر چند نکته به شرح زیر ضروری است:

  • توجه به جنگل و زیبایی های آن و لزوم حفظ این نعمت خدادادی و خطراتی که آن را تهدید می کند از آموزه های فیلم است که از ابتدا تا انتها شاهدش هستیم.

  • جنگل در نگاه بچه ها رمزآلود و گاه وهم انگیز است و وجود اژدهایی که توانایی نامرئی شدن را دارد متناسب با این حس است.

  • حیوانات هم از جنگل سهمی دارند اما آن قدر عرصه بر آنان تنگ شده که می بایست دم به دم نامرئی شوند!

  • پرواز برای همه هیجان انگیز است حتی برای اژدهایی که جثه بسیار بزرگ و سنگینی دارد.

  • در نسخه جدید از نقش آفرینان فیلم قبلی کاسته شده است تا امکان اختصاص وقت بیشتر به قهرمانان اصلی فراهم آید.از فیلم نامه قبلی هم فقط پیت و ایلوت استخراج شده اند تا بینندگان خود را با اثری تکراری رو به رو نبینند.ضمن آن که از جلوه های رایانه ای خیره کننده استفاده شده است تا پیوندی تماشایی تر بین جنگل و بازیگران (زنده) با اژدهایی خیالی ارائه شده باشد.

  • از نقاط ضعف انیمیشن شباهت فیلمنامه آن با چند اثر سینمایی دیگر است مثل دور افتادن از خانواده،زندگی در جنگل،همزیستی با حیوانات  وحشی و...

  • مدت زمان اثر نیز می توانست کوتاه تر باشد تا حوصله بینندگان سر نرود.

  • اژدهای انیمیشن بر خلاف سیمرغ که خواهان بازگشت زال به اجتماع انسانی است خودخواهی پیشه می کند و می کوشد مانع از بازگشت پیت به جمع آدمیان شود.شاید او آزرده از خشونت انسان ها نسبت به خود و درختان است.

  • ...

    سخن آخر این که کارگردان انیمیشن دیوید لاوری[5] و نویسنده اش توبی هالبروکس[6] است که مؤسسه دیزنی آنها را برای این پروژه 100 دقیقه ای برگزیده و به کار گرفته است.



[1] -Pete's Dragon

[2] - فیلم سینمایی «اژدهای پیت» Pete’s Dragon از تلفیق دو تکنیک رئال و انیمیشن سه بعدی کامپیوتری برای گروه سنی کودک و نوجوان تولید شده است. این فیلم موفق به کسب جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره Heartland Film 2016 شده و نامزد دریافت دو جایزه دیگر در جشنواره‌هایAcademy of Science Fiction, Fantasy & Horror Films, USA 2017, Kids' Choice Awards, USA 2017 شده است.

[3] - Pete

[4] - Elliot

[6] - Toby Halbrooks


  • بیژن شهرامی

پسر فانتومی

شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۳ ب.ظ

به نام خدا

 

نقد و بررسی انیمیشن پسر فانتومی[1]

بیژن شهرامی

بعضی از واژگان راه یافته از سایر لسان ها به زبان فارسی همه فهم هستند مثل "رادیو"،"تلویزیون"، "پست"،"پلیس" و...

در میان این کلمات"فانتوم" نیز همین حالت را دارد چرا که به مجرد پرسیدن معنی آن از اطرافیان، خواهند گفت:"هواپیمایی جنگی"

حق با آنان است،فانتوم نام دسته ای از جنگنده های قدیمی ساخت ایالات متحده است که از حدود پنجاه سال قبل در اختیار نیروی هوایی کشورمان است و اسمش گاه در قالب مثل برای بیان سرعت حرکت بالای کسی یا چیزی به کار می رود.

در یکی دو سال اخیر اسم  این پرنده قدیمی باز هم بر سر زبان ها افتاده است البته نه بزرگترها که آن را بیشتر  می شناسند بلکه نوجوانانی که دوستدار تماشای جدیدترین انیمیشن های ساخت کشورهای مختلف هستند.

در نوشتار پیش رو نگاهی به کارتون"پسر فانتومی" یا "پسرک شبحی"داریم:

  • انیمیشن محصول سال 2016 میلادی کشورهای فرانسه و بلژیک است و به صورت دو بعدی توسط سه کمپانی دست اندرکار ساخت پویانمایی تولید شده است:فول ایمیج[2]،لونانیم[3] و فرانس سینما.[4]

  • کارگردان اثر ژان-لوپ فلیسیولی[5] است که سابقه تولید آثار دیگری را هم دارد مثل گربه ای در پاریس[6]

  • قهرمان داستان نوجوانی به نام لئو[7] است که توانایی جدا کردن روح از بدن خود را دارد.او در شهر نیویورک زندگی می کند و از بیماری خاصی رنج می برد.

  • لئو یا پدر و مادر و خواهر خود زندگی می کند و انیمیشن در ابتدای خود او را در حالی نشان می دهد که مشغول خواندن کتاب داستان برای خواهر کوچولویش است.ادامه کارتون تحت تأثیر داستان پلیسی کتاب مزبور است.

  • معمولاً برای خواباندن کودکان داستان های آرامش بخش می خوانند نه داستان های مهیج پلیسی که در نخستین دقایق شروع انیمیشن شاهدش هستیم.

  • انیمیشن در ادامه فروشگاهی را نشان می دهد که در آن واحد شاهد حضور پلیس و دو سارق نقابدار و مسلح است.پلیسی به نام آلکس[8] با لباس شخصی و بدون اسلحه برای خرید آمده است و حالا با دیدن دو نفر دزد تصمیم می گیرد آنها را دستگیر کند.او برای فریب دادن آنها با استفاده از گوجه فرنگی سینه خود را خونین جلوه می دهد،بعد تلوتلو خوران خود را مقابلشان نقش بر زمین می کند.آنها متعجب از این صحنه نزدیکش می آیند و این فرصت مناسبی برای درگیر شدن و خلع سلاح آنان است.

  • با این ماجرا پلیس فدرال از نفوذ گروهی تروریستی به نیویورک مطلع می شود.این قضیه زمانی جدی گرفته می شود که آنان از کشتی پهلو گرفته خود در بندر برای رئیس پلیس شهر پیام می فرستند و با نفوذ به سامانه الکترونیکی تلویزیون شهر پیغام های تهدیدآمیز خود مبنی بر انتشار ویروس رایانه ای و فتح 24 ساعته شهر را بر صفحات تلویزیون می نشانند.

  • تروریست ها در ادامه برق شهر را قطع می کنند و درصدد کشتن پلیسی برمی آیند که دو نفر از آنان بازداشت کرده است.این تعقیب و گریز به زخمی شدن پلیس و اعزام وی به بیمارستان می انجامد.

  • بیمارستانی که آلکس در آن بستری می شود همان جایی است که لئو با سری تراشیده در آن بستری شده است و این سرآغاز آشنایی این دو با هم است.

  • انیمیشن در ادامه به تلاش لئو برای شناسایی باند تبهکار می پردازد و این که او با به پرواز درآوردن روح خود، به خلوت آنان نفوذ پیدا می کند و اسرارشان را به اطلاع پلیس می رساند.

  • سردسته تبهکاران چهره ای زشت دارد با کلاه و لباسی که معمولاً کارآگاهان می پوشند او آن طور که روزنامه های شهر نوشته اند درصدد فعالیت های تروریستی است.

  • مفید و مؤثر نشان دادن نوجوانان در  برخورد با پدیده های شومی مثل تروریسم سوژه جالبی و تازه ای است که در این اثر کارتونی مورد توجه قرار گرفته است.

  • همکاری نوجوانان با پلیس از دیگر آموزه های ارزشمند انیمیشن است که در کشور ما هم با طرح همیاران پلیس مورد توجه قرار گرفته است.البته باید این نکته برای مخاطبان جا می افتاد که کمک به پلیس تنها در گرو روح شدن نیست.

  • لئو خود را موظف به رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی می داند حتی زمانی که روحش به چراغ قرمز برمی خورد در آسمان متوقف می شود!

  • تروریست هایی که مرد صورت شکسته رهبریشان را بر عهده دارد و انیمیشن از نفوذشان به نیویورک پرده برمی دارد همگی آمریکایی هستند و خوشبختانه آنان  را  تبعه کشورهای شرق

    معرفی نکرده اند.

  • جامعه آمریکا طعم تلخ تروریسم را در قالب حمله تروریستی گروه القاعده به نیویورک و انهدام برج های معروف آن چشیده است و طبیعی است که اگر انیمیشنی بخواهد موضوع تروریسم را در آمریکا مد نظر قرار دهد نیویورک را برای این کار انتخاب کند.

  • شهر نیویورک به واسطه قرار داشتن سازمان ملل در آن برای جهانیان شناخته شده است و از این رو می بینیم سازندگان این اثر که امید به فروش بالای جهانی کارشان دارند سراغش می روند.

  • نمایش چندین باره پرچم ایالات متحده و تابلوهایی از یک رهبر سیاهپوست(احتمالاً اوباما رئیس جمهور پیشین آمریکا ) ضرورتی برای انیمیشن ندارد و نبود آنها می توانست به برقراری ارتباط بیشتر مخاطبان با ان بینجامد.یادمان نرود که ما در حال تماشای یک انیمیشن کودک و نوجوان پسند هستیم نه یک فیلم وسترن هالیودی.

  • رابطه عاطفی فرزندان با پدر و مادر،ارزش خانواده،ضرورت پاکیزگی محیط زیست(از جمله بیمارستان) از دیگر نقاط قوت اثر است.

  • قائل شدن به وجود روح را هم می بایست از دیگر نقاط قوت کارتون دانست.هر چه باشد جریان هایی سعی در القای بی دینی و انکار عالم غیب به نسل نو را دارند و چنین آثاری نمی تواند در راستای اهداف آنان باشد.

  • بیشتر شخصیت های انیمیشن چشم بادامی هستند و این با تیپ و قیافه ای که از اهالی آمریکا سراغ داریم همخوانی ندارد.

  • پرداختن به مقوله روح برای کودکان و نوجوانان نباید آنها را به فکر روح شدن و پیدا کردن تحرک و شتابی که شخصیت های روح شده دارند بیندازد.انیمیشن باید به طور ضمنی برای بچه ها جا بیندازد که رشد واقعی ما در گرو با هم بودن روح و جسم است و الا روح به تنهایی قادر به انجام هیچ کاری نیست.

  • و نکته آخر آن که انیمیشن، فانتزی(خیال پردازانه) و  84 دقیقه ای است و جزو معدود کارتونی هایی است که به اسکار 2017 میلادی راه یافته اند.



[1] -Phantom Boy

[2] -Folimage

[3] -Lunanime

[4] -France Cinéma

[5] -Jean-Loup Felicioli

[6] -Cat in Paris

[7] -Leo

[8] -Alex


  • بیژن شهرامی

دنیای مداد شمعی ها

شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نگاهی به انیمیشن «دنیای مداد شمعی ها»[1]

 

بیژن شهرامی

«سایمون در سرزمین گچ های نقاشی» برای بزرگترها یادآور خاطرات دوران کودکیشان است چرا که نام انیمیشنی زیباست که در آن سایمون در عالم خواب به سرزمینی وارد می شود که هر آن چه را می کشد جان می یابد و شروع به حرکت و نقش آفرینی می کند...

اینک سال ها بعد از تولید آن مجموعه به یاد ماندنی شاهد تولید اثری هستیم که تحت تأثیر آن است و کودکی به نام بن را معرفی می کند که مداد شمعی هایش در عالم خواب جان می گیرند و قهرمان داستانی بامزه و جالب می شوند.

  • انیمیشن با صحنه ای شروع می شود که بن روی دفتر نقاشی اش دراز کشیده است و مشغول کشیدن یک پادشاه و موجودی پرنده است.مادرش که متوجه دیر خوابیدن او شده سراغش می آید و او را به تختش می فرستد.این صحنه کوتاه آغازین پر است از آموزه های ارزشمند خانوادگی مثل مهر و محبت مادری،نظارت مهرورزانه والدین بر بچه ها،حرف شنوی داشتن بچه ها از پدر و مادر،لزوم تمیز نگه داشتن خانه،جذاب کردن انداختن آشغال به سطل با طراحی سطل زباله ای که به شکل دایناسور است و آشغال هایی که داخلش انداخته می شود مثل غذای اوست و...

  • با خوابیدن بن مداد شمعی ها جان می گیرند تا صبح نشده کارهایشان را انجام دهند.در این میان گفت و گوی مدادها با هم شنیدنی است:مداد سیاه ناراحت است از این که فقط به درد کشیدن شب می خورد و دوستانش او را دلداری می دهند که شب بد نیست وقت رفتن به شب نشینی و مهمانی است.رنگ سبز هم دلخور است از این که بن موقع رنگ آمیزی از خط بیرون زده و مرتکب اسراف شده است و...

  • «خیلی از ترس ها موهوم و بی جهت هستند»آموزه ای است که انیمیشن آن را برای مخاطبان جا می اندازد،آن هم با صحنه ای که مداد رنگی زرد با دیدن عروسک یک هیولا می ترسد اما بعد با راهنمایی دوستانش متوجه می شود ترسش بی مورد بوده است.

  • مداد شمعی ها که بسیاری از صفات انسانی را دارا هستند تحت ریاست مداد رنگی قهوه ای هستند،هم او که مدام حاضر غایب می کند تا مدادی از برنامه ای که در پیش است جا نماند. با این وجود زرد که موجودی درونگرا و البته ترسو است از قافله مداد شمعی ها که با تونل رنگ راهی رنگستان شده اند جا می ماند.

  • مداد شمعی زرد سردرگم و هراسان از تنهایی به یک باره با پادشاه نقاشی نیمه تمام بن رو به رو می شود که به سویش آمده است.او به دلیل نیمه تمام بودن و نداشتن دهان قادر به حرف زدن نیست لذا موجود پرنده پشه مانندی به نام «نت» که حکم وزیر و پیشکارش را دارد شروع به سخن گفتن می کند و از او می خواهد آنها را که فاقد رنگ هستند رنگ آمیزی کند.

  • این جمله مداد زرد«که من اجازه ندارم غریبه ها را رنگ کنم» آموزه ای اخلاقی است که خانواده ها از بچه هایشان انتظار دارند و این که در مواجه شدن با افراد غریبه همیشه جانب احتیاط را در نظر داشته باشند تا یک وقت فریب افراد شیاد را نخورند.

  • در ادامه مداد شمعی زرد با پریدن در تونل رنگ راهی رنگستان می شوند و پادشاه و موجود پرنده هم درصدد تعقیب او برمی آیند.

  • مداد زرد زودتر به رنگستان می رسد و به دوستانش که حالا نگران اویند ملحق می شود بعد هم سری به «مادام صورتی» می زند تا نوکش را تیز کند.

  • حال و هوای مداد رنگی سفید تماشایی است او سرخورده از این که استفاده ای ندارد درصدد ورود به محل کار مادام صورتی برمی آید اما با ممانعتش رو به رو می شود که «مگر جایی را رنگ آمیزی کرده ای که به تیز شدن نیازی داری!؟»

  • مهرورزی ساکنان رنگستان به هم آموزه ای ارزشمند است که سلام دادن اهالی به هم در ابتدای یک صبح کاری،دوچرخه سواری(به جای ماشین سواری)،رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی، توجه به فضای سبز مقابل خانه،نظافت محیط و ...گواه آن است.

  • ورود پادشاه خط خطی به رنگستان اول از همه مداد رنگی زرد را شوکه می کند.او و نت آمده اند تا هم کنجکاویشان برای دیدن رنگستان ارضاء شود و هم رنگی به تن بی رنگ خود بمالند.

  • پادشاه خط خطی در حالی که مداد زرد را تعقیب می کند گذرش به جایی می افتد که مدادها قرار است برای مهمانی در آن جمع شوند.آنها که سر و صداهای دوست زردشان را به حساب توهم او گذاشته اند یک باره با پادشاه خط خطی رو به رو می شوند که زرد را در مشتش گرفته است.

  • ورود کلانتر شهر به ماجرا و درخواست از مدادشمعی ها برای دستگیر کردن پادشاه خط خطی انیمیشن را وارد فاز هیجانی خود می کند.

  • صحنه تلاش کلانتر شهر برای نجات دادن زرد از دست پادشاه خط خطی که حالا به بالای برجی بلند رفته است خنده دار است مخصوصاً وقتی هواپیمای کاغذیش در وسط شهر سقوط می کند.

  • تلاش پادشاه خط خطی برای بالارفتن از کوه رنگین کمان که رنگ رنگستان و اهلیش از جوشش مداوم آن است خیلی زود نگرانی اهالی را برمی انگیزد به گونه ای که دور هم جمع می شوند تا راه چاره ای بیابند.مشکل اصلی آنجاست که تا به حال گذر هیچ مداد شمعی به کوهستان مزبور نیفتاده است.

  • کلانتر شهر که درصدد کنترل اوضاع است تعدادی داوطلب برای  رفتن به کوه رنگین کمان مط طلبد که رنگ آبی به عنوان اولین مداد اعلام آمادگی می کند و نهایتاً تعدادی دیگر از مداد شمعی ها که زرد ترسو در بین آنها نیست و فعلاً به دادن کمک های فنی بسنده کرده است از قبیل نقشه راه،فانوس و...

  • با راه افتادن کشتی به سمت کوه رنگین کمان زرد هم ناخواسته در کشتی می ماند.

  • از آن طرف پادشاه خط خطی و موجود پرنده خود را به آبشار رنگ ها می رسانند و با پریدن در آن سعی در رنگی شدن می کنند اما چون رنگ به تنشان نمی ماند تصمیم می گیرند راه آبشار را بندند تا مداد شمعی ها مجبور شوند به آنجا بیایند و در ازای رنگ آمیزی کردنشان مجدداً جریان یافتن آبشار را مشاهده کنند.

  • در ادامه انیمیشن موقعیتی برای مداد رنگی سفید پیش می آید تا قابلیت و مفید بودن خود را نشان دهد.این مهم یادآور آن است که خداوند مهربان در همه مخلوقات خود استعدادهایی به ودیعت نهاده است که می بایست کشف شوند.

  • تبدیل دشمنی به رفاقت و استفاده از ظرفیت و توانایی همگانی برای نیل به اهداف بزرگ و ایستادن مقابل دشمنان واقعی آموزه دیگری است که هنگام تماشای انیمیشن به آن              برمی خوریم.(اگر چه پادشاه خط خطی هم موجود بدی نیست و فقط دغدغه رنگی شدن خود و پیشکارش را دارد.)

  • انیمیشن مداد شمعی ها محصول مشترک سال 1394 خورشیدی [2]سه کمپانی انیمیشن سازی آمریکایی،کره ای و هندی است و کارگردانی آن را هم فرانک گلادستون[3] بر عهده داشته است.

  • انیمیشن در ژانر خانوادگی تهیه شده و 77 دقیقه به طول می کشد.

  • انیمیشن داستان جالبی دارد اما گره های آن چندان جدی نیستند و درصد هیجان آن هم کمتر از حدی است که انتظار می رود.

  • عادی بودن رابطه مداد شمعی های دختر و پسر  مطلبی است مبعث از واقعیت های جوامع غربی که با فرهنگ اسلامی - ایرانی ما مغایرت دارد لذا انتظار می رود که بیننده اثر این عادی بودن را به روابط اجتماعی خود و جامعه اش تسری ندهد.

  • وابسته بودن حیات جامعه رنگستان به آب_ ولو رنگی_مطلب مهمی است که تماشاگران را به طور مستقیم به اهمیت منابع محدود آب شیرین توجه می دهد.

  • پادشاه خط خطی به دلیل ناتمام بودن و نداشتن دهان قادر به صحبت نیست و مشکلات زمانی رو به حل شدن می گذارد که مداد زرد برای او دهان می کشد.این مطلب اشاره به این موضوع مهم دارد که گفت و گو کلید حل بسیاری از مشکلات است خواه در خانه و خانواده و روابط دو و چند جانبه ساده خواه در سطح کلان و بین الملل.

  • در پایان امیدواریم این انیمیشن را تماشا کنید و لذت ببرید.



[1] - THE HERO OF COLOR CITY

[2] -2015میلادی

[3]  -Frank Gladstone


  • بیژن شهرامی

زندگی من

شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۲ ب.ظ

به نام خداوند جان و خرد

نقد و بررسی انیمیشن "زندگی من به عنوان یک کدو" [1]

بیژن شهرامی

کدوی سبز را همه به عنوان نوعی گیاه خوراکی می شناسیم و به برکت خوش سلیقگی مادرانمان طعمش را در قالب غذایی خوشمزه چشیده ایم.

اما این بار وضع کمی فرق می کند.کدوی سبز- که در زبان انگلیسی "زوکچینی" نامیده می شود -[2] اسم مستعار پسر بچه ای نه ساله به نام "ایسر" است که داستان انیمیشنی تولید شده در سال 2016 میلادی به او پرداخته:

  • انیمیشن بر اساس رمانی به نام کدو اثر ژیل پاریس[3] نویسنده اهل فرانسه نوشته و تولید شده است.

  • اولین صحنه های انیمیشن به فضای زیر شیروانی اختصاص دارد؛جایی که ایسر علاوه بر پرواز دادن بادبادک هایی که نقش پدرش را روی آنها کشیده با قوطی های خالی مشغول بازی است.نقاشی هایی که او دور از چشم بزرگترها بر دیوار های فضای زیر شیروانی کشیده   خبر از تنهاییش می دهند.

  • ایسر قوطی هایی را که درآنجا تل انبار شده است روی هم می چیند اما فرو ریختن یک باره هرمی که از آنها ساخته واکنش مادر بیمارش را در پی دارد که البته به افتادن از نردبان و مرگش می انجامد.

  • قهرمان داستان که حالا پدر و مادرش را از دست داده به وسیله پلیسی به نام ریموند به پرورشگاهی به نام  فاستر تحویل داده می شود.او کمبود حضور پدر در زندگیش را دارد ضمن این که مادرش هم به دلیل اعتیاد به نوشیدنی های حرام نه تنها جای خالیش را پر نکرده بلکه ضربات روحی بزرگی را به وی وارد کرده است.

  • ایسر که مادرش او را به اسم کدو صدا می زده به محیطی راه پیدا  می کندکه برایش تازگی دارد.او برای برقراری ارتباط با دیگر بچه هایی که به دلایل مختلف به آنجا آمده اند مشکل دارد اما رفته رفته بر آن غلبه پیدا می کند.

  • "سیمون" از دیگر نقش آفرینان انیمیشن است.او شخصیتی قلدرمآب دارد و بچه های پرورشگاه از او حساب می برند!

  • سیمون در ابتدا انتظار دارد ایسر را هم فرمانپذیر خود کند اما این انتظار او برآورده نمی شود تا آنها رفته رفته سر دوستی را با هم باز کنند.

  • بچه هایی که در پرورشگاه زندگی می کنند شرایط رفاهی خوب و مربیان دلسوزی دارند اما کبودی دور چشمانشان حکایت از این دارد که بهترین و مرفه ترین پرورشگاهها نیز نمی تواند جای خانه و خانواده را بگیرد.

  • پرورشگاهها رسالت مهمی را بر عهده دارند آنها با وجود آن که نمی توانند جای خانه و خانواده را بگیرند اما می توانند چتر حمایتی خود را بر سر کودکان و نوجوانان پناه جو بگسترانند و با فراهم آوردن زمینه تحصیل و رشد فرهنگی و اجتماعی آنها را یاری کنند.بنابراین کلمه پرورشگاه نباید تصویری منفی در ذهن ما ایجاد کند چرا که آنها مثل یتیم خانه های قدیم که در فیلم ها جای اذیت و آزار بچه ها هستند نیستند.

  • انیمیشن یادآور اهمیت خانواده است و این که بچه های بهره مند از حضور مفید و مؤثر پدر و مادر یا دست کم یکی از آنها برخوردار از چه نعمت بزرگی هستند.

  • انتقاد از بی مسئولیتی والدین آموزه ای است که از این انیمیشن استفاده می شود هر چه باشد مخاطبان امروز پدران و مادران فردا هستند.

  • واقع گرایی و ورود به محدوده بچه های ساکن در پرورشگاه موضوع مهمی است که سازندگان اثر جرأت ورود به آن را در خود یافته اند.هر چه باشد این محیط ویژگی های خاصی دارد که به سختی می تواند دستمایه تولید انیمیشنی جذاب و مصون از ملال آوری باشد.

  • دمیدن روحیه امید در مخاطبان از اهداف اصلی سازندگان عنوان شده است.

  • انیمیشن به صورت استاپ موشن(عروسک و عکس)[4]تهیه شده و داستانش را در 66 دقیقه تقدیم بینندگان کرده است.

  • و نکته آخر این که کارگردانی انیمیشن بر عهده کلاود باراس[5] بوده است و هنرمندانی از سویس و فرانسه عهده دار تولیدش شده اند.



[1] -My Life as a Zucchini

[2] - Zucchini

[3] -Gilles Paris

[4] - استاپ موشن یکی از تکنیک‌های انیمیشن سازی است که در آن شیئی را لحظه به لحظه حرکت داده و تصویر آن را توسط دوربین ضبط می‌کنند. از پشت سر هم قرار گرفتن این تصاویر به نظر می‌رسد که شیء به خودی خود در حال حرکت است. عروسک‌هایی با مفاصل متحرک یا عروسک‌های ساخته شده با خمیر در این تکنیک کاربرد زیادی دارند. در بسیاری از موارد به جای عروسک از اشیاء دیگری مانند انسان، وسایل خانه، گیاهان و... هم استفاده می‌شود.

[5] -Claude Barras


  • بیژن شهرامی

داستان خرس

شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۱ ب.ظ

به نام خدا

 

نقد و بررسی انیمیشن کوتاه «داستان خرس»[1]

برنده اسکار 2016

بیژن شهرامی

انیمیشنی زیبا از کشوری متفاوت در آمریکای جنوبی،

اثری کوتاه اما تأثیر گذار و آموزنده،

داستانی با کلیدواژه های تصویری:خرس پیر،شهر فرنگ مکانیکی،سیرک،سانتیاگو و...

شیلی کشوری باریک و دراز در آمریکای جنوبی است که در همسایگی رشته کوه زیبای آند و اقیانوس آرام قرار گرفته است ضمن آن که با آرژانتین،بولیوی و پرو همسایه است و با گذرگاه آبی "دریک" هم مرز است.

معمولاً شیلی را با شهر معروف«سانتیاگو»،شکست تیم ملی فوتبالش در مقابل ایران در ابتدای سال 94 و دیکتاتور پینوشه که سالها مردمش ر آزار داد می شناسیم اما این که انیمیشنی تولید شده در این کشور به عنوان اثر برگزیده اسکار معرفی شود تازگی دارد.

در نوشتار پیش رو نگاهی به این اثر برجسته سینمای آمریکای جنوبی خواهیم داشت.

  • انیمیشن،صامت و ده دقیقه ای است و به صورت "عروسکی-دیجیتالی" در شرکت پویانماسازی"پانک روبات"[2] تولید شده و با راهی یابی به هشتاد و هشتمین دوره جایزه اسکار رتبه اول بخش پویانمایی های کوتاه را به خود اختصاص داده است.

  • کارگردانی اثر را آقای گابریل اسوریو وارگاس[3] و تهیه کنندگی اش را آقای پاتو اسکالا[4] بر عهده داشته اند که خود شهروند شیلی اند.

  • از شیلی قبلاً کارتون های "دور افتاده" [5]و "تعقیب" [6]را شاهد بوده ایم.

  • شیلیایی بودن عوامل انیمیشن از آنجا مهم است که خود طعم تلخ حکومت ستم پیشه ای تمام عیار را چشیده اند.

  • کارشناسان دنیای انیمیشن داستان خرس را بازتاب کودتای خونین یازده سپتامبر 1971میلادی این کشور می دانند که طی آن پینوشه فرمانده وقت نیروی دریایی شیلی- به کمک آمریکایی ها دولت مردمی رئیس جمهور آلنده را سرنگون کرد و با کشتار و خونریزی قدرت را در دست گرفت.این گمانه وقتی جدی می شود که بدانیم پدربزرگ کارگردان در زمان حکومت پینوشه طعم تلخ زندان و تبعید را به قیمت از دست دادن خانواده اش چشیده بود.

  • الهام گرفتن از ماجراهای تلخ و شیرینی که برای ما و اطرافیانمان اتفاق افتاده می تواند به خلق آثارهنری فاخری بینجامد که دنیا را تحت تأثیر قرار دهد.

  • دیکتاتورهایی مثل پینوشه،صدام حسین،معمر قذافی،لنین،استالین و مانند آن ها نماد بی رحمی نسبت به مردمشان هستند و زخمی که بر جان و دل ملت هایشان گذاشته اند هیچ وقت التیام نخواهد یافت.

  • انیمیشن "داستان خرس" شهری را رو به روی ما می گذارد که رنگ و بوی شهرهای شیلی را دارد با معابر سنگفرش،خانه های قدیمی و مردمی که شکل و شمایل خرس را دارند.[7]

  • خرس قهرمان داستان ما روی جعبه ای کار می کند که شبیه جعبه های شهر فرنگ قدیم خودمان است با این تفاوت که در آن ها نقاشی از جلوی چشم بینندگان می گذشت و در اینجا عروسک های فلزی نقش آفرینی می کنند.(شهر فرنگ مکانیکی)

  • خرس تنهای داستان ما شب را تا صبح صرف تعمیر جعبه کرده است جوری که به صدا درآمدن زنگ ساعت که روی عدد شش کوک شده تنها به ایجاد وقفه ای در کار او می انجامد.

  • خرس به تنهایی زندگی می کند اما عکس هایی که از زن و فرزندش بر دیوار و حتی قاب ساعت جیبی اش دارد نشان از گذشته بهتری داردکه آن را از او گرفته اند.او به حدی به عزیزان از دست رفته شان علاقه دارد که هنوز تختی به یاد همسرش و تختی در اتاق بغلی برای پسرش دارد که روی آن خرسی عروسکی خوابیده است.

  • در جعبه ای که خرس مشغول تعمیر آن است همه چیز سر جایشان هستند خرسی که در واقع خودش است و خانم خرس و بچه خرسی که احتمالاً زن و فرزند از دست رفته اش هستند و حالا عروسک های فلزیشان هم سر جایشان نیستند.

  • با هر زحمتی شده کار تعمیر جعبه تمام می شود.حالا نویت صرف چای است و سپس بیرون زدن از خانه.

  •  خرس عروسک های همسر و بچه اش را سر میز صرف غذا  می آورد تا شاید جای خالی عزیزانش کمتر حس شود بعد هم آن را دوباره به جعبه برمی گرداند تا راهی شود.وسیله او برای بردن جعبه سنگین به یکی از چهارراههای شهر یک دوچرخه است.

  • به پاتوق همیشگی اش که می رسد دوچرخه اش را پارک می کند و با به صدا دراوردن زنگوله خبر آمدنش را به اهالی می دهد.

  • کودکی که به همراه پدرش در حال عبور از خیابان خلوت شهر است از پدرش سکه ای می گیرد و می آید تا اولین مشتری خرس تنها باشد.

  • چند لحظه ای نمی گذرد که دستگیره جعبه در دستان ضمخت خرس به چرخش درمی آید تا بچه خرسی که چشم بر منفذ جعبه گذاشته شاهد یک خیمه شب بازی باشد.

  • خرس های فلزی بچه شان را می بوسند و بعد به اتفاق هم عکس می گیرند.عکس قاب گرفته می شود وبر دیوار خانه نصب می شود.آنها سپس دور یک میز می نشینند تا شام بخورند بی خبر از این که در زیر چادر سیرک شهر اتفاقاتی بدی در حال رخ دادن است.

  • چیزی نمی گذرد که از داخل سیرک چند مأمور باتوم به دست سر وقت خانه های مردم می آیند و بی جهت بنای اذیت و آزار آنها را می گذارند.

  • نوع پوشش این مأموران آهنی شبیه لباس حاکم ستمگر شیلی است و این اشاره ای است به دوران سیاه حکومت وی بر این کشور آمریکای جنوبی.

  • مأمورها که صورتشان پوشیده است و معلوم نیست انسان هستند یا حیوان همه را باتوم زنان به سیرک می برند تا نمایش خود را به پیش ببرند.

  • به بردگی کشیده شدن حیوانات در قالب نمایش های سیرک ادامه دارد ضمن ان که بعد از اتمام مراسم زنجیر است و سلول انفرادی.

  • نمایش خرس با دوچرخه مدتی ادامه پیدا می کند تا این که او به کمک مهتاب و ریسمانی از نور که پرتاب کرده از سیرک می گریزد و تعقیب مأموران برای دستگیریش به جای نمی رسد.

  • نمایش تمام می شود و پسرک لبخندی تحویل خرس پیر می دهد و با انداختن یک سکه در کاسه می خواهد به سمت پدرش برگردد اما قبلش یک فرفره هم تحویل می گیرد.

  • رفتن خرس در حالی که دست در دست پدر دارد او را به یاد فرزندش می اندازد به همین خاطر باز هم ساعتش را باز می کند و تصویر خانواده اش را باز هم تماشا می کند.

  • هدف خرس از ساخت این دستگاه این است که داستان زندگی خود را برای دیگران به نمایش بگذارد و دریافت سکه هم که صرف ساختن فرفره می شود نمی تواند درآمدی برای او باشد.

  • و سخن آخر این که کارگردان انیمیشن می گوید:«از این که می بینم بینندگان بعد از تماشای این انیمیشن والدین و پدربزرگ و مادر بزرگ خود را در آغوش می کشند خوش حالم.»[8]



[1] -Bear Story

[2] -Punkrobot Animation Studio

[3] -Gabriel Osorio Vargas

[4] -Pato skoola

[7] - کارگردان انیمیشن در مصاحبه ای گفته است که سانتیاگوی دوره کودکیش را مد نظر داشته است. (ManhattanShort.com)


  • بیژن شهرامی

در جست و جوی نمو

شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۱ ب.ظ

به نام خداوند جان و خرد

نقد و بررسی انیمیشن در جست و جوی نمو[1]

بیژن شهرامی

مرد سر راه رفتن به مدینه و دیدن پیامبر اکرم(ص) چشمش به آشیانه پرنده ای می افتد که روی درخت است و چند جوجه در آن جیک جیک می کنند.برای این که دوری راه را کمتر احساس کند از درخت بالا می رود و آشیانه را برمی دارد تا در ادامه مسیر مشغول تماشای جوجه ها و شنیدن جیک جیکشان شود!

ساعتی بعد به مدینه می رسد و یک راست به مسجد می رود تا خدمت رسول اکرم(ص) که با جمعی از یارانش مشغول گفت و گو است برسد.

وارد شبستان مسجد که می شود یک باره سر و کله پرنده ای پیدا می شود که بال و پر زدن هایش نشان می دهد مادر این جوجه های زبان بسته است.

سر و صدای پرنده آن قدر زیاد است که توجه حضرت را به خود جلب می کند.همین کافی است تا ایشان امر کند جوجه ها را با آشیانه به جای اصلیشان بازگرداند.

حکایتی که تقدیم شد بهانه ای بود برای معرفی و نقد انیمیشن«در جست و جوی نمو» که ماجرای مهر پدری یک آبزی نسبت به فرزندش را به تصویر کشیده است:

  • قهرمان داستان یک دلقک ماهی[2] به نام «مارلین» است که به تازگی همسرش کارول و تخم هایش طعمه آبزی درنده ای به نام باراکودای وحشی شده اند و حالا در کنار تنها بازمانده خانواده اش یعنی نمو کوچولو زندگی می کند.

  • مارلین در آبهای گرم و اقیانوسی مجاور استرالیا زندگی می کند بی خبر از این که به زودی به فراق فرزند عزیزش مبتلا خواهد شد.

  • نمو دوست دارد به مدرسه برود و پدرش نیز همین طور اما مشکل اینجا است که او موقع رفت و آمد به مدرسه می باید مواظب باشد حادثه ای برایش پیش نیاید.

 

  • در یکی از همین رفت و آمدها نمو بی توجه به هشدارهای پدر به قایقی که مشغول ماهیگیری است نزدیک می شود و به دام می افتد.

  • مارلین که دچار چیزی شده که همواره از آن می ترسیده است درصدد نجات فرزند برمی آید اما مشکل اینجا است که باید راهی برای بیرون آمدن از آب و راه پیدا کردن به آکواریوم دندان پزشک داستان بیابد.

  • مارلین برای این کار چندان هم تنها نیست.دوستش دوری که ماهی چاق،آبی رنگ و چشم درشتی است قصد کمک به او را دارد اما چه می توان کرد که از کمی حافظه رنج می برد.

  • در ادامه مارلین و دوری به کوسه ای خندان به نام «بروس» برمی خورند که ادعا می کند با دوستانش طی سه هفته گذشته به جای گوشت ماهی سوپ سبزیجات خورده اند!

  • دو ماهی جست و جو گر با راهنمایی بروس به راه خود ادامه می دهند و موانع مختلف را یکی پس از دیگری و به کمک موجوداتی خیرخواه مانند کروش لاک پشت پشت سر می گذارند تا این که توسط نهنگی غول پیکر بلعیده می شوند.

  • در دیگر سو نمو در فضای محدود آکواریوم دوستان تازه ای پیدا می کند که قصد دارند او را به پدرش بازگردانند.

  • نقشه اهالی آکواریوم این است که با تدبیری سیستم تصفیه آب خانه شیشه ای خود را از کار بیندازند تا نمو بتواند از راه لوله کوچک متصل به آن خود را به سیستم فاضلاب شهری و نهایتاً اقیانوس برساند.

  • اما در اقیانوس مارلین و دوری برای رفتن به دفتر محل کار دندان پزشک نیاز به همکاری یک پرنده هم دارند و این مهم را تنها پرنده ای که مثل بروس به گوشتخواری روی آورده می تواند بر عهده بگیرد.

  • در ابتدای انیمیشن آموزه های ارزشمندی مثل تشکیل خانواده،مهرورزی به همسر و فرزندان، جانفشانی در راه حفظ خانواده و...دیده می شود.

  • طرح دوستی ماهی با دشمنان دیرینه ای مثل کوسه و مرغ ماهیخوار چندان پذیرفتنی نیست.

  • خوب

  • انیمیشن محصول ایالات متحده است و استودیوهای پیکسار و دیزنی عهده دار ساختن آن بوده اند.

  • «اندرو استنتون»[3] کارگردانی و نویسندگی انیمیشن را برعهده داشته و «لی اونکریج»[4] نیز همکار او در این زمینه بوده است.

  • انیمیشن که از نگاه انجمن فیلم آمریکا یکی از ده فیلم برتر تاریخ در عرصه انیمیشن است بیست و ششمین اثر پر فروش سینمای جهان هم به شمار می آید.



[1] -Finding Nemo

[2] - دَلقَک‌ماهی یکی از گونه‌های ماهی از خانواده شقایق‌ماهیان (Pomacentridae) است. در حدود بیست و هشت گونه از دلقک‌ماهی‌ها شناسایی شده‌است. این گونه از ماهی‌های زینتی در آب‌های شور زندگی می‌کنند. نام عمومی این ماهی دلقک ماهی یا Clownfish ( کلون فیش ) یا شقایق ماهی است . علت نامگذاری دلقک ماهی به دلیل رنگ آمیزی بدن این ماهی و علت نام گذاری شقایق ماهی به علت هم‌زیستی این ماهی با شقایق دریایی است .


  • بیژن شهرامی

در جست و جوی دری

شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۰ ب.ظ

به نام خدا

 

نقد و بررسی انیمیشن در جست و جوی دری[1]

 

پیش از تماشای انیمیشن مشغول خواندن مثنوی جناب مولوی بوده ام و حالا با تماشایش به یاد این ابیات افتاده ام:

بیژن شهرامی

بشنو از نی چون حکایت می‌کند

وز جداییها شکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش...

چرایی این اتفاق را در ادامه توضیح خواهم داد:

چهارده سال پیش که انیمیشن "در جست و جوی نمو" ساخته شد و خود را در جمع ده انیمیشن برتر جهان  جای داد می شد حدس زد که سازندگانش به فکر ساخت ادامه اش بیفتند و این اتفاقی است که افتاده و محصول برآمده از آن بر پرده های سینما نشسته است.

شرکت پویانمایی پیکسار که آقای اندرو استنتون[2] را در نگارش و کارگردانی اثر نخست حمایت کرده بود این بار نیز همین کار را درباره اثر جدید تکرار کرده است.

  • در انیمیشن نخست یک دلقک ماهی به نام "مارلین" فرزندش "نمو" را گم می کند و به کمک ماهی دیگری به نام "دری" در جست و جویش برمی آید و پس از کش و قوس های تماشایی و مهیج موفق به یافتنش می شود.

  • دری که حالا به همراه نمو سرگرم درس خواندن در کلاس درس بچه ماهی ها هستند در جریان تماشای عبور تعدادی سفره ماهی به گذشته خود می اندیشد و این که او نیز علی القاعده پدر و مادری داشته و  حالا می بایست در کنار آنها باشد که نیست!

  • دری یا همان ماهی آبی رنگ و دوست داشتنی که مشخصه اش کم حافظگی اش است درصدد یافتن خانواده اش برمی آید و این سرآغاز داستانی است که شاکله انیمیشن جدید را تشکیل می دهد.

  • چارلی و جنی پدر و مادر دری هستند که او را به دلیل عارضه فراموشی و پیدا نکردن راه خانه گم کرده اند.احتمالاً خروش اقیانوس برای دور کردن او از مسیر خانه تا مدرسه کافی بوده است.

  • مارلین و فرزندش نمو حاضر نیستند دری را در این جست و جو تنها بگذارند و این صحه گذاشتن بر این نکته اخلاقی است که خوبی را می بایست با خوبی جواب داد.(همان طور که دری مارلین را در یافتن فرزندش تنها نگذاشت حالا نوبت اوست که به همراه نمو او را در یافتن خانواده اش یاری کنند.)

  • خانواده نهادی باارزش و قدرتمند است و می بایست در جهت تقویت آن کوشید و این نکته ای است که انیمیشن اولیه و دنباله آن بدان توجه کرده اند.

  • رنگ آمیزهای شاد همچنان مشخصه بارز انیمیشن است که با گذشت سیزده سال و به کارگیری فناوری های جدید تقویت شده است.

  • اضافه شدن شخصیت های جدید به انیمیشن هایی دنباله دار ضروری به نظر می رسد و به همین خاطر است که موجوداتی نظیر هشت پای جسور،فک های دریایی با مزه و نهنگ سفید پر جنب و جوش با کارکردهای طنز به انیمشن در جست و جوی دری افزوده شده اند.

  • پیش بینی شخصیت های جدیدی که بتوانند داستان های فرعی خنده داری را ایجاد کنند مد نظر سازندگان بوده است البته این ضرورت ،حساب شده و هماهنگ با داستان اصلی مورد توجه قرار گرفته است.

  • القاء غیر مستقیم پیام های اخلاقی از دیگر ویژگی های انیمیشن است که غالباً در لباس طنز ارائه شده اند.

  • اگر در کنار نقاط قوت متعدد انیمیشن بخواهیم به موارد ضعف اشاره ای داشته باشیم در وهله نخست شباهت کلی دو اثر است:در تکاپوی یافتن یک یا چند گمشده!

  • بی تفاوتی پدر و مادر دری برای یافتن فرزند گمشده شان هم پرسشی است که پاسخ قانع کننده ای به آن داده نمی شود.

  • قابل پیش بینی بودن پایان انیمیشن هم از نقاط قوتش به حساب نمی آید اگر چه گریزی هم از آن نیست.

  • اصرار کارگردان اثر بر حفظ نقش آفرینان انیمیشن قبلی تحسین برانگیز است چرا که نوجوانان دیروز را برمی انگیزد برای تجدید خاطره هم که شده با کودکان و نوجوانان امروزی و حتی پدر و مادرهایشان به تماشایش بنشینند.

  • از نظر بصری انیمیشن در اوج قرار دارد و سهم عمده این مهم به خاطر اقیانوس است که داستان های اصلی و فرعیش  در آن اتفاق می افتد.

  • و نکته آخر این که انیمیشن طنزآمیز،پرمحتوا و عاری از صحنه های غیر اخلاقی مورد اشاره بهانه خوبی برای دورهمی اعضای خانواده است.



[1] - Finding Dory

[2] - Andrew Stanton


  • بیژن شهرامی

ساوای جنگجو

شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۲۹ ب.ظ

به نام خدا

 

نقد و بررسی انیمیشن"ساوای جنگجو" [1]

محصول2015 فدراسیون روسیه

بیژن شهرامی

در افسانه ای قدیمی و صد البته ایرانی می خوانیم که فرد تنبلی ناراحت از حال و روزش درصدد برآمد سراغ جناب "شانس" برود و آن خفته مقتدر را بیدار کند.او سر راهش به درختی برخورد که میوه هایش نرسیده فرو می ریخت و ماهی بزرگی که به سختی غذا می خورد و ملکه ای که افسرده بود و گرگی که مدام سرش درد می کرد.

همه آنها از او خواستند دردشان را با جناب شانس در میان بگذارد بلکه نجات پیدا کنند.مرد تنبل خدمت جناب شانس رسید و از او شنید که ...

***

  • انیمیشن ساوای جنگجو به حکایت فوق بی شباهت نیست چرا که قهرمان آن می خواهد به دیدن "افسونگر" برود.او در طول راه به موجوداتی برمی خورد که مشکلاتی دارند و مایل به در میان گذاشتن آنها با کسی هستند که قادر به حل آنها باشد.

  • در لحظات آغازین انیمیشن روستایی جنگلی به نمایش درمی آید که در یکی از کلبه هایش مادری با فرزندش که همان ساوا[2] باشد- مشغول گفت و گو است.موضوع صحبت آن دو تهدیداتی است که اهالی روستا را تهدید می کند و فردی نجات بخش که امید به آمدنش دارند.در ادامه،تصاویری که از روستای جنگلی  به بیننده ارائه می شود بارش باران و آذرخش شبانه است و مهرورزی مادری فداکار نسبت به تنها پسرش.

  • گفت و گوی ساوا با مادرش به یک باره ناتمام می ماند.مادر احساس خطر می کند و فرزندش را به زیر زمین خانه هدایت می کند.لحظه ای نمی گذرد که در خانه می شکند و کفتاری که به زبان آدم ها حرف می زند وارد می شود او آمده است تا به همراه دیگر همنوعانش اهالی بی دفاع روستا را به بردگی میمون ها ببرند!آنها برای این کار ارابه و قفس چوبی بزرگی را هم به همراه آورده اند!

  • با فروکش کردن صداها ساوا از زیر زمین بیرون می آید و به دور از چشم کفتارها که به خواب رفته اند خود را به قفس می رساند تا مادرش را ببیند.

  • ساوا موفق به دیدن مادرش می شود و با شمشیری که همراه با خود دارد قصد آزاد کردن او دیگر اهالی را دارد اما ناگهان رئیس کفتارها از خواب بیدار می شود و درصدد حمله به ساوا بر می آید.

  • ساوا بدون آن که ترس و هراسی به خود راه بدهد قصد ایستادگی مقابل مهاجمان را دارد اما چون تعدادشان زیاد است درگیری را به داخل جنگل می کشاند.

  • ساوا ابتدا در بالای درخت مخفی می شود و کفتارها را ناامید باز می گرداند اما با افتادن از آن، مهاجمان را نرفته متوجه خود می کند.تعقیب و گریز آنان در جنگل و تاریک و روشنای آن به شکلی هیجان انگیز ادامه پیدا می کند تا این که به چند قدمی ساوا می رسند اما به یک باره کفتارها با پیدا شدن سر و کله گرگی بزرگ و سفید رنگ، می گریزند و به داخل دره سقوط می کنند.کتف ساوا سخت درد می کند و او را بی هوش می سازد.

  • ساعتی بعد ساوا در دشتی زیبا و غرق لاله  به هوش می آید.او ابتدا فکر می کند رؤیایی عجیب دیده است اما با شنیدن صدای گرگ سفید پی می برد هر آن چه را دیده نه رؤیا بلکه واقعیت بوده است.

  • ساوا از گرگ سفید می پرسد که چرا او و دوستانش برخلاف گذشته به فکر امنیت آبادی نیستند و از او می شنوند:"من تنها بازمانده از گرگ های سفید محافظ آبادی هستم و یک دست صدا ندارد."

  • گرگ سفید"آنگه"[3] نام دارد.او دوست دارد به ساوا در کشیدن نقشه ای برای نجات آبادی و اهالیش از چنگ گفتارها کمک کند.

  • آنگه کوهی در دور دست را به ساوا نشان می دهد و به او می گوید که در آنجا افسونگری زندگی می کند که قادر به نجات آبادی است.البته رفتن به آنجا کار دشواری است چرا که علاوه بر جنگل ها و باتلاق های مخوف می بایست از سد میمون هایی عبور کرد که ملکه سه سر بدجنسی دارند.سه سر او نماد سه رذیله اخلاقی است:خوشیفتگی،حرص و حماقت.

  • آنگه و ساوا در مسیر رفتن به قله کوه سفید به موجوداتی برمی خورند که مایل به دیدن افسونگر هستند.آنها برای این سفر دور و دراز و پر خطر هر یک دلیل خاص خود را دارند از قبیل رهایی از طلسمی که اسیرش هستند و...

  • "ماگاتونگا" لقبی است که اهالی سرزمین باتلاق ها به "پاپی" داده اند.از نظر آن ها این موجود صورتی کوچک و گوش پهن تجسم رهبری با توانایی فوق العاده است .آن ها او را حاکم خود می کنند تا بعد هم کلکش را بکنند البته نه از سر دشمنی بلکه برای عقایدی خرافی که دارند.این بخش از انیمیشن یادآور این آموزه است که نباید به تعریف و تمجید دیگران مغرور شد چه بسا که در پس به به و چه چه شان اهداف دیگری دارند:

    آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

    شاید دهند که قربانی ات کنند

  • ساوا و دوستانش که اسیر قبیله ای شبیه قبائل بدوی آفریقایی شده اند با حکم ماگاتونگا آزاد می شوند و به خلوت رئیس قبیله راه می یابند.همین کافی است که هم "پاپی" را نجات دهند و هم "نانتی"دختر(نوه) رئیس قبیله را با خود همراه نمایند.

  • "ریکی ها"گرگ هایی هستند که با نفرین افسونگر به موجوداتی آدم نما تبدیل شده اند.علت نفرین هم حمله یکی از آنها به انسان ها بوده است.

  • ساوا در ادامه مسیر می فهمد آنگه هم یک "ریکی" است.این، ابتدا به پنهان کاری آگنه و دلخوری از او تعبیر می شود.اما در ادامه هدف مشترک یعنی شکست دادن میمون های پلید باز آنها را در کنار هم قرار می دهد.

  • "نیمه نجیب زاده" هم از نقش آفرینان انیمیشن است.او مجبور است روی دوش چپ خود حشره ای با توانایی تولید بوی بد را تحمل کند.او به خاطر غرور و خودپسندیش نفرین شده و قیافه ای شبیه حیوانات را به خود گرفته است.

  • در ادامه حشره مورد اشاره، لشکر حشرات را از نزدیک شدن به "ریکی ها" منع می کند.(ریکی ها قصد رویارویی با لشکر میمون ها را دارند اما چون به نیش حشرات حساس هستند با شیطنت میمون ها مورد تهدید لشکر حشرات قرار می گیرند.)

  • انیمیشن"ساوای جنگجو"آموزه های ارزشمندی را در بر دارد از قبیل فناناپذیری خالق هستی،سرزنش غرور و خود پسندی،ستایش مهر مادری،بیان ضرورت مقابله با مهاجمان،وجود آدم های شروری که قصد بهره کشی از دیگران را دارند،تأثیر گذار دانستن حضور دختران در جامعه و...

  • ساوا هنگام ملاقات با افسونگر می فهمد جنجگویی که تا اینجا به دنبالش آمده است کسی نیست جز خودش و این پیام باارزشی به مخاطبان است که خود و توانایی های خدادادیش را دست کم نگیرند:

    آب در کوزه ما تشنه لبان می گردیم

    یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم

  • اهمیت قائل شدن برای محیط زیست و جانورانی که بر روی کره زمین زندگی می کنند از دیگر آموزه های ارزشمند انیمیشن است.

  • "بخشش به هنگام قدرت"هم نکته ذیقیمت دیگری است که انیمیشن درصدد یادآوریش است و این در صحنه ای که ساوا از کشتن کفتارها صرف نظر می کند متجلی است.

  • انیمیشن نقاط ضعفی هم دارد مانند انفعال اهالی آبادی در برابر مهاجمان که مشتی کفتار هستند،دوستی گرگ که مظهر درندگی است با آدمی،اهمیت قائل شدن برای افسون و جادوگری،قدرت فوق العاده قائل شدن برای میمون ها که جزو آسیب پذیر ترین جانوران حیات وحش اند و...

  • انیمیشن به صورت همزمان از نقش آفرینی انسان ها و حیوانات آدم نما سود می برد و این یعنی داشتن ظرفیت بیشتر برای ارائه کاری بهتر.

  • انیمیشن در حدود 80 دقیقه و به صورت دو بعدی و در ژانر ماجراجویی- فانتزی توسط کشور روسیه تهیه شده است. کارگردان، نویسنده و آهنگساز آن هم کسی نیست جز آقای ماکسیم فادو[4] که انیمیشن را برای تقدیم به فرزندش تولید کرده است.

  • انیمیشن در سال 2015 میلادی و با اختصاص یک میلیارد روبل[5] تولید شده و تهیه کنندگی اش بر عهده الساندر چستیاکو[6] بوده است.

  • موسیقی متن مهیج،رنگ آمیزی قوی،داستان های فرعی طنزآلود،صحنه های دل انگیزی که یادآور جنگل های سیبری است و... از دیگر نقاط قوت کارتون است که به گیرایی اش کمک کرده.

  • و نکته آخر آن که می توانید این انیمشن را به اتفاق اعضای خانواده به تماشا بنشینید و از دیدنش لذت ببرید.



[1] - SAVVA HEART OF THE WARRIOR

[2] - Savva

[3] - Angee

[4] -Maxim Fado

[5] - حدود 15 میلیون دلار

[6] - Alexander Chistyakov


  • بیژن شهرامی