زندگی من
به نام خداوند جان و خرد
نقد و بررسی انیمیشن "زندگی من به عنوان یک کدو" [1]
بیژن شهرامی
کدوی سبز را همه به عنوان نوعی گیاه خوراکی می شناسیم و به برکت خوش سلیقگی مادرانمان طعمش را در قالب غذایی خوشمزه چشیده ایم.
اما این بار وضع کمی فرق می کند.کدوی سبز- که در زبان انگلیسی "زوکچینی" نامیده می شود -[2] اسم مستعار پسر بچه ای نه ساله به نام "ایسر" است که داستان انیمیشنی تولید شده در سال 2016 میلادی به او پرداخته:
انیمیشن بر اساس رمانی به نام کدو اثر ژیل پاریس[3] نویسنده اهل فرانسه نوشته و تولید شده است.
اولین صحنه های انیمیشن به فضای زیر شیروانی اختصاص دارد؛جایی که ایسر علاوه بر پرواز دادن بادبادک هایی که نقش پدرش را روی آنها کشیده با قوطی های خالی مشغول بازی است.نقاشی هایی که او دور از چشم بزرگترها بر دیوار های فضای زیر شیروانی کشیده خبر از تنهاییش می دهند.
ایسر قوطی هایی را که درآنجا تل انبار شده است روی هم می چیند اما فرو ریختن یک باره هرمی که از آنها ساخته واکنش مادر بیمارش را در پی دارد که البته به افتادن از نردبان و مرگش می انجامد.
قهرمان داستان که حالا پدر و مادرش را از دست داده به وسیله پلیسی به نام ریموند به پرورشگاهی به نام فاستر تحویل داده می شود.او کمبود حضور پدر در زندگیش را دارد ضمن این که مادرش هم به دلیل اعتیاد به نوشیدنی های حرام نه تنها جای خالیش را پر نکرده بلکه ضربات روحی بزرگی را به وی وارد کرده است.
ایسر که مادرش او را به اسم کدو صدا می زده به محیطی راه پیدا می کندکه برایش تازگی دارد.او برای برقراری ارتباط با دیگر بچه هایی که به دلایل مختلف به آنجا آمده اند مشکل دارد اما رفته رفته بر آن غلبه پیدا می کند.
"سیمون" از دیگر نقش آفرینان انیمیشن است.او شخصیتی قلدرمآب دارد و بچه های پرورشگاه از او حساب می برند!
سیمون در ابتدا انتظار دارد ایسر را هم فرمانپذیر خود کند اما این انتظار او برآورده نمی شود تا آنها رفته رفته سر دوستی را با هم باز کنند.
بچه هایی که در پرورشگاه زندگی می کنند شرایط رفاهی خوب و مربیان دلسوزی دارند اما کبودی دور چشمانشان حکایت از این دارد که بهترین و مرفه ترین پرورشگاهها نیز نمی تواند جای خانه و خانواده را بگیرد.
پرورشگاهها رسالت مهمی را بر عهده دارند آنها با وجود آن که نمی توانند جای خانه و خانواده را بگیرند اما می توانند چتر حمایتی خود را بر سر کودکان و نوجوانان پناه جو بگسترانند و با فراهم آوردن زمینه تحصیل و رشد فرهنگی و اجتماعی آنها را یاری کنند.بنابراین کلمه پرورشگاه نباید تصویری منفی در ذهن ما ایجاد کند چرا که آنها مثل یتیم خانه های قدیم که در فیلم ها جای اذیت و آزار بچه ها هستند نیستند.
انیمیشن یادآور اهمیت خانواده است و این که بچه های بهره مند از حضور مفید و مؤثر پدر و مادر یا دست کم یکی از آنها برخوردار از چه نعمت بزرگی هستند.
انتقاد از بی مسئولیتی والدین آموزه ای است که از این انیمیشن استفاده می شود هر چه باشد مخاطبان امروز پدران و مادران فردا هستند.
واقع گرایی و ورود به محدوده بچه های ساکن در پرورشگاه موضوع مهمی است که سازندگان اثر جرأت ورود به آن را در خود یافته اند.هر چه باشد این محیط ویژگی های خاصی دارد که به سختی می تواند دستمایه تولید انیمیشنی جذاب و مصون از ملال آوری باشد.
دمیدن روحیه امید در مخاطبان از اهداف اصلی سازندگان عنوان شده است.
انیمیشن به صورت استاپ موشن(عروسک و عکس)[4]تهیه شده و داستانش را در 66 دقیقه تقدیم بینندگان کرده است.
و نکته آخر این که کارگردانی انیمیشن بر عهده کلاود باراس[5] بوده است و هنرمندانی از سویس و فرانسه عهده دار تولیدش شده اند.
[1] -My Life as a Zucchini
[2] - Zucchini
[3] -Gilles Paris
[4] - استاپ موشن یکی از تکنیکهای انیمیشن سازی است که در آن شیئی را لحظه به لحظه حرکت داده و تصویر آن را توسط دوربین ضبط میکنند. از پشت سر هم قرار گرفتن این تصاویر به نظر میرسد که شیء به خودی خود در حال حرکت است. عروسکهایی با مفاصل متحرک یا عروسکهای ساخته شده با خمیر در این تکنیک کاربرد زیادی دارند. در بسیاری از موارد به جای عروسک از اشیاء دیگری مانند انسان، وسایل خانه، گیاهان و... هم استفاده میشود.
[5] -Claude Barras
- ۹۸/۰۴/۰۱