پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

از دفتر زمانه فتد نامش از قلم
آن ملتی که مردم صاحب قلم نداشت

طبقه بندی موضوعی

چند وقت پیش اطلاعیه ای را بر روی شیشه داروخانه شفا(در کنگاور) دیدم که خبر از درگذشت دکتر پرویز هادی زمانی می داد.در کل شهر همان تک اطلاعیه بود که به مناسبت نزدیکی مطب سابق او به آن داروخانه در آنجا نصب شده بود.
دکتر چند سالی بود که از کنگاور رفته و نزد تک پسرش ساکن کرمانشاه شده بود.
دکتر زمانی همسری افغانستانی داشت که مانند خودش پزشک بود اما طباطبت نمی کرد.سالها پیش که سن و سالی هم نداشتم ناخوش احوال بودم.شب عید بود و دسترسی به پزشک قدری مشکل بود.به اتفاق مادر به منزلش رفتیم.با همسرش قصد سفر به جایی را داشت اما فروتنانه نشست و مرا معاینه کرد و علیرغم اصرار چیزی نگرفت الا طلب دعای خیر.
از وقتی همسر باوفایش درگذشت حال و روز خوشی نداشت.گاهی به مغازه ای که مقابل خانه اش داشتیم می آمد و اندکی می نشست و به خانه برمی گشت.از گلهای کمیابی که در خانه داشت می گفت و قصد نشان دادن آنها را به من داشت که البته مجالش فراهم نشد...روحش شاد.

  • بیژن شهرامی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی