پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

از دفتر زمانه فتد نامش از قلم
آن ملتی که مردم صاحب قلم نداشت

طبقه بندی موضوعی

من آصف هستم...

يكشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۰۳ ب.ظ

به نام خدا

 

شخصیت های قرآنی

 

من آصف هستم...

بیژن شهرامی

 

دوستان خوبم سلام،من "آصف"[1] هستم و امروز می خواهم با شما درباره دایی ام صحبت کنم که اسم شریفش را بارها شنیده اید:سلیمان پیامبر علیه السلام.[2]

آن حضرت اگر چه دایی ام است اما چون تقریباً هم سن و سال هستیم و از کودکی در کنار هم بوده ایم[3] بیشتر دوست هم  به حساب می آییم تا خواهرزاده و  دایی.من بعدها وزیر او نیز شدم و تا جایی که از دستم برمی آمد برای توفیق حکومت الهی او کوشیدم از جمله این که تخت بلقیس را در کمتر از یک چشم برهم زدن از شهر مأرب[4] به سرزمین شام آوردم تا آن ملکه خورشید پرست با دیدنش به قدرت الهی سلیمان پی ببرد و موحد شود.[5]

همان طور که می دانید حضرت سلیمان علیه السلام فرزند داوود نبی علیه السلام و بانویی با ایمان به نام "ابیشاغ" است که نسل پاکش به حضرت یعقوب و ابراهیم خلیل علیهم السلام می رسد.البته او سه برادر دیگر هم داشت که پیش از او از دنیا رفتند و به همین خاطر و نظر به داشتن شایستگی های الهی در سن سیزده سالگی وصی و جانشین پدر شد.[6]

حضرت سلیمان به لطف خدا دانا و توانا بود.روزی دو نفر نزد پدرش آمدند تا به اختلافشان رسیدگی کند.ماجرا از این قرار بود که گوسفندان یکی وارد باغ دیگری شده و به آن آسیب زده بودند.

حضرت داوود بین آن دو نفر داوری فرمود و حکم مناسبی هم داد اما با شنیدن نظر فرزندش آن را بهتر از رأی خود یافت به همین خاطر آن را بر نظر خود ترجیح داد.حکم سلیمان(ع) این بود که صاحب باغ به صورت موقت مالک گوسفندان شود و از شیر و پشم آنها استفاده کند و در عوض صاحب اصلی گوسفندان هم به ترمیم باغ مشغول شود تا مثل روز اولش گردد.آن گاه آنها را با هم معاوضه نمایند.[7]

همان طور که می دانید حضرت سلیمان قادر به برقراری ارتباط کلامی با دیگر جانداران هم بود از جمله مورچگان.او برایم تعریف می کرد که نیمروزی خوابیده بودم که متوجه راه رفتن مورچه ای بر روی صورتم شدم.ناخوداگاه آن را گرفتم و به کناری پرتاب کردم که یک باره با اعتراضش رو به رو شدم که به چه حقی مرا آزردی؟از روزی بترس که مظلوم از ظالم به خدا داد خواهد برد!

در صدد دلجویی از مور برآمدم اما او حاضر به بخشش نشد مگر به سه شرط اول آن که از این به بعد نیازمندی را از در خانه ام ناامید برنگردانم،دوم آن که هیچ وقت از روی غفلت و هرزگی نخندم و سوم هم آن که مردم کوچه و بازار بتوانند به راحتی با من ارتباط داشته باشند!

من هر سه شرط را بر دیده منت گذاشتم و پذیرفتم.[8]

بله دوستان خوبم دایی ام زبان حیوانات را می فهمید و همین باعث شد تا هدهد بعد از مدتی غیبت خدمت برسد و از مردمی خبر دهد که زنی به نام بلقیس برآنها حکومت می کند و آیین شان پرستش خورشید است.[9]

حضرت نامه ای نوشت و آن را به وسیله همان پرنده به سویشان فرستاد که آخرالامر نتیجه داد و خدا پرستی به شهر مأرب و مملکت سبا راه یافت.

خوب است بدانید حضرت سلیمان در کشور فلسطین و شهر بیت المقدس زندگی می کرد و از این که مردم وقتشان را با جادوگری تلف می کردند رنج می برد.او دین حضرت موسی علیه السلام را تبلیغ می کرد و با وجود دسترسی داشتن به ثروت فراوان از راه بافتن سبد و حصیر مخارج زندگیش را تأمین می کرد.[10]

شاید شما هم شنیده باشید که دایی ام قالیچه پرنده داشته است حال آن این یک تمثیل است و اشاره به قدرت فوق العاده ای دارد که خدا در اختیار او قرار داده بود[11] به گونه ای که به راحتی می توانست هر جا که می خواهد برود.[12]

و نکته آخر این که حضرت سلیمان علیه السلام تا زمانی که درگذشت و در بیت المقدس به خاک سپرده شد به حضرت محمد صلی الله و علیه و آله و اهل بیتش علیهم السلام عشق می ورزید و حتی توفیق یافت به زیارت خانه کعبه بیاید.[13]



[1] - آصف پسر برخیا خواهر زاده حضرت سلیمان بوده است و نظر به ایمان قوی و دانایی و توانایی فراوانش وصی ایشان بوده است.(تفسیر نمونه،ج15،ص469)

[2] - حضرت سلیمان علیه السلام از پیامبران بزرگ الهی است که نامش هفده مرتبه در قرآن کریم ذکر شده است.

[3] - اعلام قرآن از دایره المعارف قرآن،ج1، ص 109.

[4] - از شهرهای یمن که روزگاری پایتخت کشور سبا بوده است.سدی به همین نام از عهد باستان در نزدیکی این شهر قرار دارد.

[5] - روح‌المعانی،ج۱۹، ص۳۰۶.

[6] - قصص قرآن(رسولی محلاتی)،ج2،ص233.

[7] - مجمع‌البیان، ج‌7 و8‌، ص‌91

[8] - حدائق الانس، ج1، ص562.

[9] - نمل،آیات20 به بعد.

[10] - ارشاد القلوب، ج1، ص420.

[11] - رجوع شود به آیه 36 از سوره صاد.

[12] - شاید مقصود از این قالیچه همان طی الارض باشد.(طی الارض:در لحظه ای به هر جای زمین رفتن،قدرتی فوق العاده که نیازمند رسیدن انسان به مراتب بالای ایمان و پرهیزکاری است.)

[13] - بحار، ج 99، ص 64، روایت ،41.


  • بیژن شهرامی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی