پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

از دفتر زمانه فتد نامش از قلم
آن ملتی که مردم صاحب قلم نداشت

طبقه بندی موضوعی

شرم

يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۰ ب.ظ

نقل مى‌کنند بیدار دلى بعد از گناهى توبه کرده بود‌، و پیوسته مى‌گریست‌...
 
 گفتند‌: چرا این‌قدر گریه مى‌کنى‌؟ مگر نمى‌دانى خداوند متعال غفور است‌؟
 
گفت‌: آرى‌، ممکن است او عفو کند‌، ولى این خجلت و شرمسارى که او مرا دیده چگونه از خود دور سازم‌؟‌!
 
گیرم که تو از سر گنه درگذرى
زان شرم که دیدى که چه کردم چه‌کنم؟!

  • بیژن شهرامی

نظرات (۱)

واقعا ، از شرم و خجالت چه کنیم؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی