پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

از دفتر زمانه فتد نامش از قلم
آن ملتی که مردم صاحب قلم نداشت

طبقه بندی موضوعی

باران کوفته قلقلی!

دوشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۸، ۰۳:۵۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نگاهی به انیمیشن« ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی 1و2»

بیژن شهرامی

حدود چهل سال پیش که جودی برت نویسنده آمریکایی کتاب «ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی»[1] را نوشت و برای تصویرگری به دوستش ران برت سپرد آرزو کرد کتابش چاپ شود و از آن انیمیشنی به یاد ماندنی ساخته شود.

این طور بود که او اثرش را به  انتشارت «سیمون و اسکاتر» در نیویورک سپرد و در اواخر سال 1978 میلادی چاپش را جشن گرفت.

بعد از چاپ این کتاب که مخاطبش کودکان و نوجوانان هستند سال ها گذشت تا نوبت به ساخت انیمیشنی فاخر از آن برسد آن هم به وسیله دو کارگردان انگلیسی به نام های فیل لورد[2] و کریستوفر میلر[3] که با شرکت سونی پیکچرز انیمیشن[4] همکاری داشتند.

انیمیشن مورد نظرکه اقتباسی آزاد از کتاب مورد اشاره است کودکان را با نوجوانی به نام فلینت[5] آشنا می سازد که سخت شیفته اختراع وسایل سودمند است اما همیشه به در بسته می خورد تا آن جا که پدرش هم با وجود آن همه دلگرمی دادن به او ترجیح می دهد پسرش کار دیگری را پیشه خود سازد.

یک روز صبح فلینت برای قدم زدن و فکر کردن از خانه خارج می شود و گشتی در شهر می زند در بازار چشمش به همشهریانش می افتد که مجبورند مثل هر روز ماهی ساردین بخرند و برای تهیه غذای تکراری به خانه ببرند.دلش برای آنها می سوزد و تصمیم می گیرد وسیله ای اختراع کند که آب را به غذای مورد دلخواهشان تبدیل می کند.

او بدون درنگ به خانه برمی گردد و در اتاقش مشغول می شود.کار سختی پیش رو دارد اما تجاربی که از شکست های قبلی به دست آورده است به او کمک می کند.

مدتی می گذرد و دستگاه عجیب و غریب فلینت ساخته می شود.آن را برمی دارد و به میان همشهریانش می آورد تا اتمام ساختش را به اطلاع آنها برساند.

همه با شور و شوق دورش جمع می شوند اما درست در لحظه ای که می خواهد محصول دستگاهش را در اختیار آنها قرار دهد اتفاق پیش بینی نشده دستگاه را مثل ماهواری به آسمان پرتاب می کند.

دستگاه مثل ماهواره ای در آسمان جا خوش می کند و پایین نمی آید اما خوش بختانه به دستوراتی که از روی زمین برایش فرستاده می شود جواب می دهد و ابر تولیدیش غذای مورد نظر را مثل باران بر سر و رویشان می باراند...

***

  • انیمیشن که با رایانه ساخته شده است پی رنگ جالب و جذابی دارد و بیننده را تا پایان دنبال خود         می کشاند.

  • انیمیشن اثری است علمی- تخیلی با فراز و فرودهای خیال انگیز و مهیج.

  • نسخه شماره یک 90 دقیقه ای و تولید سال 2009 و نسخه شماره دو 95 دقیقه ای و محصول سال2013 میلادی است.

  • سوق دادن اختراعات به سمت رفع آلام بشری نکته ارزشمندی است که در انیمیشن ظهور و بروز پر رنگی دارد.

  • چشم داشتن به آسمان برای دریافت نعمت های الهی نکته ای است مورد تأیید همه ادیان توحیدی از جمله اسلام ،چنان که قرآن کریم می فرماید:«روزى شما و آنچه وعده داده شده‏اید در آسمان است»[6]

  • ضرورت تلاش برای جبران اشتباهات،دچار نشدن به غرور،بها دادن به خلاقیت از جمله نکات مثبتی است که می توان از این انیمیشن آموخت.

  • در نسخه شماره 2 این انیمیشن - که در سال 2013 به کارگردانی مشترک کودی کمرون وکریس پرن و به شکل سه بعدی رایانه ای تولید شده -  فلینیت مجبور است تا به همراه دیگر همشهریانش شهر را که از بدکار کردن دستگاه آسیب دیده است ترک کند و به جزیره ای به نام چستر برود...

  • در جزیره چستر نبوغ فلینت مورد تایید قرار می‌گیرد و او برای کار در شرکتی معتبر به نام«لایو کورپ» دعوت می‌شود، جایی که بهترین و باهوش‌ترین مخترعان دنیا برای بهتر شدن زندگی انسان‌ها، مشغول به تحقیق و پژوهش هستند.

  • لینت که همیشه آرزو داشته به عنوان یک مخترع بزرگ مورد تایید قرار بگیرد ابتدا به هشدارهای دوستان درباره خطرات پیش بینی نشده اختراعش توجهی نمی کند اما مدتی بعد که  دستگاهش به جای غذا جانورانی جهش‌یافته را تولید می‌کند می فهمد آنها درست تشخیص داده بودند.

  •  

  • موجودات تولیدی ترکیبی از غذا و حیوان هستند.این موجودات غذا-حیوانی شامل کروکودیلهای ساندویچی، طوطی های میوه ای، پرنده های خیاری، شترمرغهای موزی، فلامنگوها، گوزنهای چغندری و فیلهای هندوانه ای هستند که ادامه تولیدشان حیات بشری را با خطر نابودی رو به رو می سازد.

  • فیلینت مغرور در مواجهه با چالش پیش آمده که زندگی انسانی را تهدید می کند ابتدا دچار ناامیدی      می شود اما با تشویق دوستان خود فداکاری پیشه می کند و موفق می شود همنوعانش را نجات دهد.  



[1] Cloudy with a Chance of Meatballs

[2] Phil Lord

[3] Chris Miller

[4] -Sony Pictures Animation

[5] -Flint

- ذاریات/22[6]


  • بیژن شهرامی

نقد انیمیشنی ژاپنی

دوشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۸، ۰۳:۴۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

نقد و بررسی انیمیشن «coo»

بیژن شهرامی

در حکایات قدیمی آمده است که برای حضرت سلیمان علیه السلام آب حیات آوردند تا به برکت نوشیدنش تا روز قیامت زنده بماند.

حضرت در نوشیدنش دچار تردید شد چرا که اگر خداوند متعال زندگی همیشگی در این دنیا را مناسب می دید آن را برای پیامبران پیشین مثل آدم و نوح و ابراهیم علیهم السلام مقرر می فرمود.به همین خاطر تصمیم گرفت با اطرافیانش مشورت کند.

همه به اتفاق ایشان را تشویق به نوشیدن کردند الا جوجه تیغی که از ایشان پرسید:«یا نبی الله این آب حیات را برای خودت به تنهایی آورده اند یا این که عزیزانت هم اذن نوشیدن دارند؟»

حضرت سلیمان فرمود:«نه فقط برای خودم است.»

عرض کرد:«پس ننوشید!»

فرمود:«چرا؟»

گفت:«آن زندگانی که با غم فراق همه نزدیکان و عزیزان توأم باشد ارزشی ندارد!»

 

این مقدمه کوتاه بهانه ای بود برای پرداختن به این مطلب که رفتن به زمان های گذشته و آینده حتی اگر امکان پذیر باشد- سختی های خاص خودش را دارد که تحملش برای خیلی از انسان ها غیر قابل تصور است با این وجود این موضوع دستمایه ای برای ساخت فیلم ها و انیمیشن های مختلف بوده است از جمله انیمیشن کو که در این نوشتار قصد پرداختن به آن را داریم:

  • انیمیشن با گفت و گوی دو کاپا[1] در یک شب مهتابی شروع می شود.(کاپا در این انیمیشن موجوداتی کوتاه قد با بدنی راه راه و سبز رنگ اند که منقار و چنگال و دست و پایی کشیده دارند و می توانند مثل انسان ها حرف بزنند.)

  • گفت و گوی کاپای پدر با کاپای فرزند با شنیده شدن صدای پای دو مرد سامورایی نیمه تمام می ماند چرا که کاپای پدر بعد از مخفی کردن فرزند سر وقت آن دو می رود تا درخواستش برای همزیستی مسالمت آمیز کاپاها و انسان ها را مطرح کند اما یکی از دو مرد سامورایی با شمشیر آخته ای که در دست دارد کاپای پدر را به قتل می رساند.

  • در ادامه انیمیشن مرد سامورایی به تعقیب کاپای خردسال می پردازد اما قبل از دست یافتن به او زمین لرزه ای رخ می دهد و کاپا را برای سیصد سال در دل خاک فرو می برد.

  • انیمیشن به یک باره سیصد سال بعد را به تصویر می کشد که نوجوانی به اسم کواچی[2] در راه بازگشت از مدرسه به خانه دچار مشکل می شود.او برای آوردن لنگه کفشش که به وسیله دوستانش به کنار رودخانه افکنده شده از پل پایین می رود و به صورت تصادفی پایش به سنگی گیرد می کند که کاپا در آن به خواب رفته است.

  • با شکسته شدن سنگ کاپا نمایان می شود و کواچی بی خبر از زنده بودنش آن را به خانه می برد تا دقیق تر مورد بررسی قرار دهد.

  • پذیرش کاپا در خانواده با چالش هایی رو به رو است: مخالفت اولیه مادر،لج کردن های دختر کوچولوی خانواده،خاطراه بدی که او از آدم ها دارد و...

  • کواچی که مسئولیت نگه داری از کاپا را پذیرفته است  درصدد پیدا کردن ردی از هنوعانش برمی آید و تشخیص این که آنها گونه ای منقرض شده هستند یا هنوز در جایی مخفیانه و دور از چشم ادم ها به حیات خود ادامه می دهند.

  • کواچی با زحمت بسیار موفق به جلب نظر موافق پدر و مادرش می شود و به همراه کاپا که در کوله پشتی اش مخفی شده راه سرزمینی را در پیش می گیرد که زیستگاه اصلی کاپا ها بوده است و ادامه ماجرا

    ***

  • انیمیشن داستان جالب و هیجان انگیزی دارد و مخاطبان را تا پایان اثر به دنبال خود می کشد.

  • داستان انیمیشن حومه توکیو را به تصویر می کشد که سرسبز است و پیشرفته.

  • انیمیشن محصول سال 2007 میلادی است و آقای کیچی هارو آن را در 75 دقیقه کارگردانی و تولید کرده است.

  • در اثر مورد اشاره خانواده نقش پر رنگی دارد:پدر،مادر،کواچی و خواهر کوچولویش دور هم و سر یک سفره غذا می خوردند،در کنار هم استراحت می کنند و نظر یکدیگر را برای انجام هر کاری جویا می شوند.

  • در ابتدای انیمیشن کاپاها ایفای نقش می کنند بی آن که اطلاعات زیادی درباره محل اجتماع و زندگی آنها به بیینده داده شود و این نقص در ادامه اثر به قوت خود باقی می ماند.

  • انیمیشن با واقعیات علمی همخوانی ندارد زنده ماندن موجودی که سیصد سال را در زیر خاک و سنگ زندانی بوده است نمی توان  به صرف خیالی بودن اثر پذیرفت جالب این که این پرسش در انیمیشن هم مطرح می شود اما سؤال سؤال کننده به شکل آشکاری بی پاسخ می ماند.

  • عشق ورزی به پدر و جست و جو برای یافتن رد و اثری از نیاکان خود دو آموزه ارزشمند است که انیمیشن کو آن را مد نظر قرار داده است.

  • عهد سامورایی ها بخشی از حافظه تاریخی ملت ژاپن است اما این دلیل نشده که کارگردان زشتی های مترتب برآن را لاپوشانی کند.

  • انیمیشن نگاه عمیقی به طبیعت دارد:شالیزارهای وسیع،چمنزارهای گسترده،رودخانه های پر آب،کوههای پر برف و...

  • انیمیشن عاری از زرق و برق های موجود در آثار مشابه است با این وجود چیزی از جذابیتش کم نشده است.

  • کارتون «کو» محصول کشور ژاپن در ژانر کمدی و ماجراجویی است،به صورت دو بعدی ساخته شده و موسیقی متن ساده اما دلنشینی دارد.



[1] -کاپا (kappa) نام یکی از مهمترین فرشتگان آب در میان اسطوره های شینتو است. توصیف کاپا اغلب بصورت موجودی شبه انسان با لاکی بر پشت است. آنها بوی ماهی میدهند، فلس دارند، دستها و پاهایشان شبیه به مرغابی است و پوستی به رنگ سبز یا زرد دارند. کاپا معمولا میت واند صدای بلندی از خود برای ترساندن تولید کند. آنها عاشق خیار هستند! بالای سر این موجود حفره ای به اندازه نعلبکی وجود دارد که پر از آب است. این حفره نقطه ضعف کاپا است، زیرا اگر از آب خالی شود قدرت کاپا از دست میرود و امکان مرگ او وجود دارد (مگر اینکه به داخل آب بازگردد .

قد کاپا در حد یک کودک 7-8 ساله است اما قدرت زیادی دارد. در افسانه ها داستان های بسیاری از حمله کاپا به انسان، اسب و سایر حیوانات بزرگ آمده است. حتی نقل شده بعضی کاپاها خون خوار هستند. در کل کاپا جانور متخاصمی است و روایاتی نیز از حمله به زنان توسط آنها نقل شده است. این امر باعث شده کاپا نقش لولو را برای کودکان ژاپنی داشته باشد و والدین از این حربه برای دور نگاه داشتن کودکان از محل های خطرناک (بخصوص نزدیک آب) استفاده می کنند.

با وجود دید عمومی منفی نسبت به کاپا، افسانه هایی نیز از «کاپا های دوست انسان» وجود دارد. این کاپاها پزشکان خوبی هستند و داروها را می شناسند

[2]- Kouichi Uehara


  • بیژن شهرامی

ارنست و سلستین

يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۴۷ ب.ظ

به نام خدا

 

نیم نگاهی به انیمیشن ارنست و سلستین

 

بیژن شهرامی

افسانه شیر و موش را بارها شنیده ایم که طی آن سلطان جنگل از خوردن موشی بازیگوش و مزاحم صرف نظر می کند و او هم چند روز بعد این کار را با رهاندن شیر از بند صیاد جبران می کند.

...اتفاقاً سه چار روز دگر

شیر را آمد این بلا بر سر

از پی صید گرگ، یک صیاد

در همان حول و حوش دام نهاد

دام صیاد گیر شیر افتاد

عوض گرگ، شیر گیر افتاد

موش تا حال شیر را دریافت

از برای نجات او بشتافت

بندها را جوید با دندان

تا که در برد شیر از آنجا جان...

این را گفتیم تا اشاره ای کرده باشیم به اثری مشابه این افسانه که دست مایه ساخت انیمیشنی جالب و جذاب به نام «ارنست و سلستین» شده است.

داستان را نویسنده ای فرانسوی به نام گابریل ونسان که اسم واقعیش مونیک مارتین است (درگذشته به سال 1372خورشیدی)نوشته است و دانیل پناک -هموطن داستان نویسش- به صورت فیلمنامه در آورده است تا  هنرمندانی از فرانسه و بلژیک به نام های «استفان اوبیه»، «ونسان پاتار» و «بنجامین رنر» عهده دار کارگردانیش شوند.

حکایت انیمیشن از این قرار است که موش ها در دل زمین برای خودشان تمدنی دارند و شهری که در نظام آموزشی آن مدام خطر موجودی به نام خرس گوشزد می شود!

در این میان سلستین بچه موشی که والدینش را از دست داده و حالا در یک مرکز خیریه نگه داری می شود عوض کشیدن نقاشی هایی که یادآور این عداوت است آثاری را ارائه می دهد که در آنها دوستی خرس و موش به تصویر کشیده شده است.

این همچنان ادامه دارد تا این که سلستین که حالا کمی بزرگتر شده است به مجموعه ای منتقل می شود که وظیفه اش نفوذ به شهر خرس ها و انتقال دندان های آنها به دل زمین است چرا که مهمترین سلاح موش ها دندان است و دندان پزشکی آنها به دندان های وارداتی سخت نیازمند است!

سلستین در شهر خرس ها گذرش به خانه خرسی می افتد که دندان افتاده فرزندش می تواند هدیه خوبی برای موش های دندان پزشک باشد اما از بخت بدش قبل از انتقال دندان به بیرون از خانه، دیده می شود و به ناچار در سطل زباله خانه پنهان می شود بی خبر از این که قرار است گیر خرسی ولگرد به نام ارنست بیفتد که سخت گرسنه است و علاقه زیادی به موش خوری دارد!

سلستین که خوب یاد گرفته چگونه خرس ها را فریب دهد شروع می کند به دلیل آوردن که به این علت و آن علت من به دردت نمی خورم و ارنست هم که زودباور است به شرط این که سلستین جای چند انباری شیرینی و شکلات را به او نشان بدهد از خیر خوردنش می گذرد.

ارنست در انیمیشن خرسی خوش گذران است که ترجیح داده عوض قاضی شدن- که خواست اطرافیانش بوده- موسیقی دان بشود حتی به قیمت طرد شدن از جامعه و سکنی گزیدن در بیرون از شهر و دستبرد زدن به سطل های آشغال و انبارهای شیرینی فروشی!

سلستین که علیرغم علاقه مند بودن به نقاشی مجبور است دندان پزشک شود با همان یک دانه دندان به دل زمین برمی گردد اما خیلی زود دوباره برگشت داده می شود تا تعداد بیشتری دندان به دست آورد.او موقع برگشتن متوجه می شود که ارنست به دلیل دست درازی به یکی از شکلات فروشی ها دستگیر شده است بی درنگ به کمکش می رود و به هر تدبیری که شده نجاتش می دهد.

رابطه دوستانه سلستین و ارنست و حجم انبوهی از دندان که موش به کمک خرس به شهرش می برد رفته رفته توجه دو جامعه خرس ها و موش ها را به خود جلب می کند تا آن جا که پلیس های هر دو اجتماع درصدد دستگیریشان بر می آیند و نهایتاً گذرشان به دادگاه شهرهایشان می افتد اما وقوع همزمان آتش سوزی در جلسات محاکمه و نجات یافتن قضات به وسیله ارنست و سلستین اسباب آزادی و محبوبیت آن ها را فراهم    می آورد.

این گونه است که ارنست و سلستین اجازه پیدا می کنند به دوستیشان ادامه بدهند...

***

و اما نکاتی درباره این انیمیشن:

  • این اثر با بودجه ای ده میلیون یورویی در استودیو لاپارتی پروداکشنز (La Parti Productions) و لس آرماتورس (Les Armateurs)ساخته شده و در سال 2012 میلادی به نمایش درآمده است.

  • کار به صورت دو بعدی و در ژانر «کمدی درام ماجراجویی» طراحی و تولید شده است.

  • جذابیت کار به دلیل پیرنگ قوی،قوت کار تصویرگران و گنجاندن صحنه های خنده آور در سطح بالای قرار دارد.

  • داستان این انیمیشن طی سال های 1981 تا 2004 میلادی (25سال) در قالب 24جلد کتاب توزیع جهانی داشته است که از مهمترین دلایل شهرت اثر و اقبال عمومی به آن می باشد.

  • اختصاص جوایزی مانند سزار به انیمیشن آن را در امتداد توجه محافل سینمایی جهان قرار داده است.

  • کیفیت بالای اثر مرهون تجارب قبلی بنگاه تولید کننده و نیز فناوریهای روز اروپاست ضمن این که رمان نویس و نگارنده فیلمنامه هم خود از جمله نویسندگان بزرگ اروپا به شمار می آیند.

  • دشمنی موش و خرس چندان ملموس نیست شاید اگر بچه ها به یاد مجموعه موش و گربه نمی افتادند ارنست یک گربه می شد تا یک خرس.

  • دستبرد زدن به اموال دیگران کاری مذموم و ناپسند است که در این مجموعه مورد استفاده قهرمانان داستان قرار می گیرد!

  • تأکید غیر مستقیم بر اهمیت دندان و رعایت بهداشت دهان از نقاط قوت انیمیشن است.

  • تأکید بر صلح و دوستی به جای دشمنی و ستیز و توجه به این مهم که خوبی گم نمی شود از دیگر نقاط حائز ارزش کارتون است.

  • داستان پیچیدگی زیادی ندارد اما این سادگی چنان خوب مدیریت شده است که نقطعه ضعفش به حساب نمی آید.

  • و سخن آخر این که این اثر 80 دقیقه ای نقد زندگی غربی و اعتراضی است که فرهیختگان آن سامان به سست شدن ارزش های انسانی و اخلاقی دارند.


  • بیژن شهرامی

آرمان شهر حیوانات

يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۴۶ ب.ظ

به نام خدا

 

نقد و بررسی انیمیشن «آرمان شهر حیوانات»[1]

بیژن شهرامی

انیمیشنی جدید در ژانر کمدی و ماجراجویی که میلیون ها نفر آن را دیده اند و پسندیده اند،

آرمانشهری متفاوت،

اثری با کلیدواژه های:زوتوپیا،صلح و دوستی،مبارزه با تبعیض نژادی،خرگوش پلیس، روباه متهم،شیر شهردار و...

  • کم نیستند نوجوانانی که دوست دارند پلیس بشوند و می شوند همان طور که جودی هپس[2] علیرغم نظر اطرافیان که او را به کار در مزرعه پرورش هویج توصیه می کنند با تلاش به خواسته اش می رسد.او شنیده است که شعار مردم کلانشهری در نزدیکی مزرعه شان این است: "در اینجا هرکس می تواند هر چیزی که می خواهد بشود."

  • انتخاب خرگوش با هدف صورت گرفته است چرا که این موجود در بین حیوانات درنده همیشه مظلوم واقع شده است.پس اگر او بتواند پلیس شود گواه درستی شعار شهر خواهد بود.

  • زوتوپیا یا همان شهری که جودی در آن لباس پلیس را بر تن می کند بزرگ،مدرن،چند اقلیمی(به لحاظ آب و هوایی) و محل زندگی انواع و اقسام حیوانات است ولی تا به حال سابقه نداشته خرگوشی درخواست اشتغال در اداره پلیس فدرال را داشته باشد،هر چه باشد این شغلی برازنده موجودات قوی تر از اوست که توان در افتادن با گرگ و روباه و موجودات شرور دیگر را دارند.

  • اسم شهر برگرفته از اوتوپیا[3] یا همان آرمان شهر(مدینه فاضله)است که در صورت تشکیل ساکنانش در کمال آرامش و به شکلی سعادتمنانه در کنار هم زندگی خواهند کرد[4].به معنی دیگر زوتوپیا همان آرمانشهر تحقق یافته است با این تفاوت که ساکنانش نه آدم بلکه حیوانات آدم نمایی است که سعی کرده اند توحش  و تهدید هم را کنار بگذارند و به شکلی متمدنانه در کنار هم زندگی نمایند. [5]

  • در این کلان شهر همه چیز حساب شده است:درهای مترو که سایزهای مختلفی دارد تا همه حیوانات بتوانند سوار شود و...

  • رئیس بوگو[6] فرمانده پلیس زوتوپیا یک بوفالو است و علیرغم نظر آقای شهردار که یک شیر روشنفکر است- چندان مایل به حضور جودی در جمع همکارانش نیست.این نارضایتی ممکن است در بین حیوانات عظیم الجثه شهر هم نمود داشته باشد که مایل نیستند یک خرگوش پلیس آنها باشد.

  • رئیس بوگو سرانجام تسلیم می شود و کار سبکی را در اداره به او محول می کند اما این چیزی نیست که جودی را راضی کند.او باید منتظر فرصتی باشد تا خود را مأموری کارآمد و کاربلد نشان دهد و از پله های ترقی شغلی بالا برود.

  • نکته ای که در پلیس شدن جودی نباید از نظر دور داشت تحمل شکست های متعدد است که با صبر و تلاش به پیروزی و تحقق آرزویش می انجامد.

  • روزها می گذرد تا این که جودی متوجه می شود زوتوپیا چندان هم آرمان شهر نیست و رگه هایی از بزهکاری،هر چند پنهان در آن دیده می شود.

  • گزارش هایی که به اداره پلیس می رسد از ناپدید شدن یک سمور آبی و چندین جانور شکاری دیگر را می دهد  و این پرونده ای است که جودی درصدد پیگیری آن برمی آید.

  • با شروع تحقیقات جودی با روباهی به نام نیک ویلد[7] آشنا می شود که در پس چهره موقر و متین خود روحی ناآرام و فریبکار دارد.

  • ماجرا از آنجا شروع می شود که نیک در مظان اتهام قرار می گیرد و با وجود آن که نقشی در گم شدن سمور آبی ندارد اما درصدد است بی گناهیش را ثابت کند.شاید آن چه بیش از همه باعث می شود جودی به او شک کند خلاف های ریز و درشت او در گذشته است و پیش داوری از نوع خرگوشی درباره روباهها.

  • با شروع همکاری جودی و نیک اتفاقات و دیالوگ های جالب و خنده داری را شاهد هستیم که انیمیشن را از افت کیفی دور می کند و نهایتاً به این می انجامد که پشت تمام این مفقود شدن ها یک حیوان اهلی قرار دارد نه گونه ای شکاری!

  • «زوتوپیا» پنجاه و پنجمین انیمیشن بلند سینمایی ساخت کمپانی والت دیزنی است و بیش از صد دقیقه زمان را بخود اختصاص داده است و در اتفاقی کم نظیر بدون همکاری با کمپانی پیکسار تولید شده است.

  • بایرون هاوارد[8] و ریچ مور[9] و کریس سندرز[10] کارگردانی این اثر را بر عهده داشته اند ضمن آن که داستان آن را جارد بوش[11] و نورماند لمای[12] هم نوشته اند.

  • طراحی صحنه ها،شخصیت ها و حتی نوع پوشش افراد از نقاط قوت انیمیشن است به عنوان مثال وقتی جودی کلافه از حل کردن معمای گم شدن سمور آبی به خانه برمی گردد می توان تعلق او به روستا و مزرعه را با نوع پوشش که دارد کاملاً حس نمود.

  • پذیرش اختلافات قومی از سوی ساکنان شهر و پاک نشان دادن محیط از تبعیض نژادی از نقاط قابل توجه انیمیشن است که جامعه بشری فارغ از قرار داشتن در شرق و غرب دنیا باید آن را طلب نمایند و این در تعارض با آموزه های صهیونیستی در فلسطین،بودایی گری افراطی در میانمار،شیعه ستیزی در بحرین و سعودی ومانند آن است.

  • انتقاد از کندی انجام امور در ادارات از دیگر انتقادهایی است که انیمیشن به دنیای امروز وارد می کند آن هم با مبتلا دانستن زوتوپیا به آن.

  • همخوانی کنش های جانوری انیمیشن با طبیعت واقعی حیات وحش ستودنی است و این از آنجا نشأت می گیرد که سازندگان از مطالعه طبیعت و حیات وحش غافل نبوده اند.چنان که کارگردان اثر می گوید:« تیم تولید ما به کنیا سفر کرد تا از نزدیک دنیای وحش را نگاه کند، زندگی هر دو گونه مد نظر یعنی شکارچیان و طعمه ها، آنهایی که می خورند و آن هایی که خورده می شوند. بیشتر اتفاقاتی که در دنیای حیوانات اتفاق می افتد در کنار نهر های آب است. تمام حیوانات در آن جا گرد هم می آیند و حضور دارند. بوفالو ها آهو ها را هل می دهند و فیل ها بوفالو ها را هل می دهند و اتفاقات جالب دیگر همه و همه در این مکان اتفاق می افتد.»[13]

  • انیمیشن علیرغم تمام نقاط قوت خود ضعف هایی نیز دارد مثلاً این که حیوانات گوشت خوار چگونه تغذیه می کنند؟ آیا حیواناتی که شهرنشین نشده اند باید تاوان آن را بدهند!؟

  • ایجاد دلبستگی عاطفی بین پلیس و متهم مطلوب نیست همان طور که ایجاد دلبستگی بین بازیگران یک فیلم یا نمایشنامه آسیب زا است.(امری که در انیمیشن مغفول مانده است.)

  • زوتوپیا انیمیشنی برای تمام سنین است. سازندگانش با استفاده از زرق و برق های تصویری و استفاده از حیوانات کلیشه ای و دوست داشتنی خرگوش و روباه، کودکان و نوجوانان را به خود مشغول می کند و با استفاده از تحریک احساس نوستالوژیکی به همراه داستان پلیسی و پیچیده، سعی می کند که بزرگسالان را با محصول جدید خود همراه کند.

  • واکنش منتقدان نسبت به انیمیشن «زوتوپیا» نیز در مجموع مثبت بوده به حدی که 98 درصد از 125 منتقدی که در سایت «روتن توماتوز» اظهار نظر کرده‌اند، به آن رأی مثبت داده‌اند. این منتقدان، «زتوپیا» را یک انمیشن جمع و جور و درخشان با پیامی متفکرانه ارزیابی کرده‌اند که به خوبی می‌تواند مخاطبان جوانتر را سرگرم کند. منتقدان سایت نظر سنجی «متاکریتیک» نیز انیمیشنی خوب که در سطح جهانی نیز حرف برای گفتن دارد، ارزیابی کرده و 29 منتقد این سایت امتیاز 81 از 100 را به انیمیشن داده‌اند.[14]

  • برخی عنوان«تنبل ترین انیمیشن دیزنی» را برای زوتوپیا برگزیده اند این شاید ناشی از حضور شخصیت هایی مثل اسلاث- پستانداری اهل آمریکای جنوبی- است که در کندی و آهستگی بی نظیر می باشد.

  • فیلم با مدنظر داشتن رفتار پستانداران مختلف سعی در آموزش چگونگی رفتار آنها در موقعیت‌های مختلف اجتماعی دارد و به عنوان منبعی آموزشی نیز قابل استفاده است به عنوان مثال بچه ها با دیدن این انیمیشن طرز آب خوردن زرافه را می بینند و...[15]

  • در پایان امیدواریم این انیمیشن را ببینید و درباره آن نظر بدهید.



[1] -Zootopia

[2] -Judy Hopps

[3] -utopia

[4] - واژه Utopia در اصل یونانی و از دو کلمه "ou" به‌معنای "بی" و "Topos" به‌معنای "مکان" گرفته شده است. در زبان فارسی این کلمه را به "جایی که وجود ندارد" یا "ناکجاآباد"، آرمان‌شهر، مدینه فاضله و جامعه فاضله معنا می‌کنند. اما در معنای کلی‌تر شهرهای آرمانی و سرزمین‌های خیالی را می‌گویند که تاکنون در تاریخ محقق نشده و تنها به‌صورت خیالی در اذهان وجود دارد و در نتیجه اغلب از نظر جامعه‌شناسان تنها ارزش ادبی دارند و در واقعیت نمی‌گنجند. (نشریه کلام و عرفان، سال دوم، بهار 1387، شماره پنجم، ص37.)

[5] - نام انیمیشن از دو قسمت zoo به معنای باغ وحش و utopia به معنای آرمان شهر تشکیل شده است.

[6] -Bogo

[7] -Nick Wilde

[8] - Byron Howard

[9] - Rich Moore

[10]- Keris sanderz

[11] - Jared Bush

[12] - Normand Lemay

[13] -  مصاحبه با عوامل انیمیشن زوتوپیا،محمد رحمانیان

[14] - آرمان‌شهر حیوانات در انیمیشن «زوتوپیا»

[15] - سرزمینی رویایی برای قهرمانان دیزنی،آرش واحدی


  • بیژن شهرامی

پاندا کونگ فو کار 3

يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۴۶ ب.ظ

 

 

نقد و بررسی انیمیشن " پاندا،کونگ فو کار 3" [1]

محصول سال 2016 میلادی

بیژن شهرامی

"کونگ‌فو" اصطلاحی چینی برای اشاره به انواع هنرهای رزمی  از جمله "ووشو" است که در روزگار ما طرفداران بسیاری دارد.

البته در زبان چینی معنای اصلی این اصطلاح "تخصص فرد در هر مهارتی است" نه لزوماً "مهارتهای رزمی."

شاید بتوان گفت که این تغییر معنایی مهم احتمالاً به دلیل ترجمه نامناسب فیلم‌های چینی اتفاق افتاده است...

و اما پانداها":

آنها نوعی خرس اند که بیشتر در کشور چین زندگی می‌کنند و به سادگی توسط لکه‌های سیاه روی گوش ، دور چشم و بدن و مانند آن شناسایی می شوند.پانداها بر خلاف دیگر خرس ها که بیشتر گوشت می خورند-علاقه زیادی به تغذیه با گیاه بامبو دارند!

 

حال که با " کونگ فو" و "پاندا" بیشتر آشنا شدیم نوبت آن است که نیم نگاهی به انیمیشنی کونگ فو کار3 بیندازیم:

  • برای برقراری ارتباط بهتر با انیمیشن خوب است ابتدا دو قسمت قبلی آن را ببینیم.

  • در قسمت نخست که تولید سال 1387 خورشیدی است[2] پاندایی به نام"پو" [3]برای رسیدن به مقام استادی در رشته کونگ فو تلاش می کند. او در این مسیر با "استاد شیفو" [4]آشنا می شود و علیرغم میل باطنی وی می کوشد لقب "جنگجوی اژدها" را برای مبارزه با ببری شرور به نام "تای لانگ"به دست بیاورد.استاد شیفو که ابتدا تنبلی پاندا را سد راه پیشرفت او دیده است رفته رفته تغییر عقیده می دهد و حاضر می شود موارد لازم را به او بیاموزد.این آموزش عاقبت نتیجه می دهد و پو طی ماجراهایی جالب و جذاب موفق به از میان برداشتن ببر بدجنس           می شود.

  • در قسمت دوم که محصول سال 1390 خورشیدی است پو از طرف استادش مأموریت پیدا می کند کشور چین را از سلطه "ارباب شن" خارج کند، شن،طاووسی خبیث است که از بزی پیشگو خبر حاکم شدنش را شنیده و برای به دست آوردنش تلاشها کرده است.یکی از اقدامات او در این مدت قلع و قمع پانداها است چرا که به گفته بز پیشگو آنها روزی قدرت را از چنگش بیرون می آورند.

    ارباب شن پانداهای بسیاری را از بین می برد و در این جنایت "پو" از پدر و مادرش جدا           می افتد و تحت سرپرستی یک اردک به نام "پینگ"[5] قرار می گیرد.

  • در قسمت سوم پو به صورت اتفاقی به پدر واقعیش برمی خورد که برای یافتن او فرسنگ ها راه را زیر پا گذاشته است.او که در غذافروشی ناپدریش کار می کند با دیدن شکل و شمایل، شکمو بودن و از همه مهمتر توضیحاتی که پاندای غریبه درباره گم شدن پسرش می دهد می فهمد فرزند اوست.

  • به هم رسیدن پدر و پسر با شیطنت های کودکانه و ورجه وروجه رفتن هایشان همراه است تا این که یک مرتبه خبر می رسد دشمن به دهکده حمله کرده است.

  • پو و دوستانش به جنگ مهاجمان به سرکردگی گاومیشی وحشی به اسم استاد "کای"[6]            می روند و موفق به عقب راندن آنها می شوند و استاد شیفو با اطلاع از دست داشتن کای در حمله تصمیم می گیرد آخرین پیش نیاز را برای این که پو بتواند وی را از میان بردارد در اختیارش قرار دهد.

  • پیش نیاز مورد اشاره چیزی نیست جز کشف نیروی درونی که در چین به آن مرحله "چی"[7] می گویند و دست یافتن به آن البته به این سادگی ها ممکن نیست.

  • " رفتن به دهکده پانداها که در محلی اسرار آمیز مخفی است" پیشنهاد پدر پو برای دست یافتن به مرحله چی است.این پیشنهاد پذیرفته می شود و پو دهکده محل زندگیش را به قصد آنجا ترک می کند.همراهان او در این سفر یکی پدر واقعیش است و دیگری آقای پینگ ناپدریش که تاب دوری از او را ندارد.

  • پو در حالی که از فرط شادی در پوستش نمی گنجد وارد دهکده پانداها می شود و با پانداهایی که از دیدنش خوش حال شده اند طرح دوستی می ریزد اما این مانع از آن نمی شود از پدر بخواهد او را در رسیدن به مرحله چی که وعده اش را داده است یاری کند.

  • پدر پو که به گزاف مدعی داشتن توانایی مزبور شده است به ناچار اعتراف می کند و دلیلش را برای این کار از دست ندادن دوباره فرزند برمی شمارد!

  • اقامت پو و پدر و ناپدریش در دهکده پانداها ادامه دارد تا این که خبر می رسد گاومیش وحشی یا همان استاد کای در حمله ای تازه جمعی از مخالفانش را دستگیر کرده است از جمله استاد شیفو!

  • خبر ناگوار را ببر جنجگو[8] آورده است که موفق شده از چنگ مهاجمان بگریزد و خود را به دهکده پانداها برساند.

  • ماجرا با نزدیک شدن گاومیش وحشی به دهکده پانداها حس و حال بیشتری به خود می گیرد به گونه ای که...

  • تقابل خیر و شر مقوله ای است که در این انیمیشن هم مورد توجه قرار گرفته است.

  • بسیج مردمی و آموزش فنون رزمی به آنان برای مقابله با دشمن آموزه ارزشمندی است که در این اثر کارتونی مورد توجه قرار گرفته است.

  • ساخت قسمت های تازه ای از یک انیمیشن که سری اول آن با اقبال عمومی رو به رو شده است کار ساده ای نیست چرا که شکست قسمت های تازه ممکن است دستاوردهای قسمت موفق ابتدایی را کمرنگ جلوه دهد.

  • سازندگان پاندای سه با علم به این مطلب تا به حال قسمت های دوم و سوم را اراده داده اند که البته کارشان به دلیل تشکیل اتاق فکر و جذب و ارائه ایده های تازه تا این مرحله به شکست نیجامیده است اگرچه افت کیفیت سایه به سایه در تعقیبشان بوده و است.

  • انیمیشن در دو نسخه انگلیسی و چینی تولید شده است و ستارگان صوت پیشه مطرح در دنیای انیمیشن کوشیده اند قوت اولیه اثر را در بخش های تازه حفظ نمایند.

  • انیمشن به دو عالم مادی و روحانی اشاره دارد.

  • از شخصیت های جدید اضافه شده به سومین قسمت انیمیشن می توان به پدر پو و تعدادی دیگر از پانداها اشاره کرد که البته برای بیرون آوردن اثر از تکرار و یکنواختی کافی نبوده است.

  • خاستگاه "کونگ فو" و زیستگاه "پاندا" هر دو امپراتوری چین باستان است و انیمیشن با به کارگیری همزمان این دو مؤلفه طرح نو درانداخته است که شاید اگر به همان دو قسمت اول و دوم محدود می شد خردمندانه تر بود.

  • نترسیدن از دشمن،تحمل جور استاد و سختی های آموختن دانش و مهارت،داشتن تعلق خاطر به والدین،میهن دوستی،شاد بودن در عین جدیت و مبارزه از جمله آموزه های ارزشمندی است که اثر کارتونی بدان ها پرداخته است.

  • کم رنگ شدن نقش کارکترهای قسمت اول یعنی مار،میمون،ببر،لک لک و حشره سبز[9] از نقاط ضعف انیمیشن محسوب می شود چون این شخصیت های پر جنب و جوش توان نقش آفرینی در این قسمت را هم داشته اند.

  • پرداختن به مفاهیمی که تنها برای بیینده چینی قابل فهم است نیز از دیگر نقاط ضعف کارتون پاندای کونگ فو کار 3 به حساب می آید.

  • انیمیشن 95 دقیقه ای پاندای کونگ فو کار 3 مثل دو قسمت پیشین خود ساخته کمپانی آمریکایی دریم ورکز[10] بوده و خانم جنیفر یو نلسون[11] 44 ساله کارگردانی آن را بر عهده داشته است.

  • آقایان"توماس جیکوب بلک"[12] و "داستین هافمن"[13] و خانم ها"آنجلینا جولی پیت" [14]و"لوسی لیو"[15] از جمله صداپیشگان مشهوری هستند که در نسخه اصلی انیمیشن به جای پو و دیگر قهرمانان داستان سخن گفته اند.

  • قوت رنگ و شفافیت صحنه ها از نقاط قوت انیمیشن است.

  • "خودت باش"و "خانواده مهم است" دو شعار راهبردی است که صاحب نظران از انیمیشن پاندای کنگ فو کار 3 استخراج کرده اند.



[1]  -Kung Fu Panda

[2] - 2008 میلادی

[3] -Po

[4] -Master Shifu

[5] - Mr Ping

[6] - Kai

[7] - Chi

[8] - Tigress

[9] - حشره ای ملخ فام با پاهایی کشیده که فال بین و قاطر کش هم نامیده شده است.

[11] - Jennifer Yuh Nelson

[12] - Thomas Jacob Black

[13] - Dustin Hoffman

[14] - Angelina Jolie Pitt

[15] -Lusy Liu


  • بیژن شهرامی

اتاقی بر روی جارو

يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۴۴ ب.ظ

به نام خدا

 

بررسی و نقد انیمیشن کوتاه«اتاقی بر روی جارو»

 

بیژن شهرامی

 

بچه که بودم شب ها با قصه های شیرین مادربزرگم می خوابیدم.الآن که فکر می کنم می بینم مضمون بیشتر آن قصه ها را هنوز در ذهن دارم از جمله کوزه ای که می خواست برود شیره دزدی! او در بین راه  با کلاغ و مرغ و سوزن و عقرب آشنا شد و آن ها را هم که هوس شیره خوردن به سرشان زده بود با خودش همراه کرد.

به خانه مرد شیره پز که رسیدند اول در چوبی خانه را راضی کردند تا کلونش را باز کند و عوضش مقداری شیره بگیرد بعد هم وارد زیر زمین خانه که تاریک بود شدند و هر یک پی کاری رفتند.کلاغ روی دیوار نشست،مرغ در اجاق قایم شد،سوزن در قوطی کبریت خزید و عقرب هم کنار سنگ چماق های روی طاقچه کمین گرفت.

چند لحظه بعد صاحب خانه با سر و صدایی که از زیر زمین می آمد از خواب بیدار شد و نگران و هراسان از اتاق بیرون زد ببیند چه خبر است که یک دفعه...

 

  • افسانه کوزه شیره وقتی یادم افتاد که داداشم داستان انیمیشن «اتاقی بر روی جارو»[1] را برایم تعریف کرد و دیدم بعضی قسمت هایشان شبیه به هم است مخصوصاً در همراه شدن چند موجود جالب و جذاب با قهرمان داستان که آنجا کوزه ای طمعکار بود و این جا خانمی جادوگر!

  • انیمیشن با عبور از روی جنگل های وسیع و زیبای کاج در شبی مهتابی و دل انگیز به سمت یک دریاچه آغاز می شود و در ادامه جادوگری که روی دسته جارویی نشسته و در حالی که صدایش به خنده بلند است به سمت ساحل آبگیر پروازش را ادامه می دهد.

  • انیمیشن بعد از تیتراژ آغازین خود سراغ خانم جادوگر می رود که علیرغم داشتن بینی دراز، کلاه شیپوری،دیگ سیاه،چوب سحر آمیز و دیگر لوازم و مشخصه های جادوگران،مهربان و دوست داشتنی به نظر می رسد.

  • از آنجا که روز شروع شده است آنها به فکر پختن غذا می افتند اما به یک باره دیگ در اثر ریختن قارچ های وحشی در آن منفجر می شود!

  • از نکات آموزنده بخش آغازین انیمیشن یکی همین جا است که تعدادی حشره درصدد بردن مقداری از سبزی هایی که برای آش کنار گذاشته شده است برمی آیند اما با ممانعت گربه اخمو رو به رو می شوند. در این لحظه قهرمان داستان جلو می آید و با مهربانی در دهان هر کدامشان یک  برگ سبز می گذارد تا کار بد گربه جبران شده باشد.

    و یکی هم جایی است که دیگ می خواهد منفجر بشود اما گربه با عکس العمل به موقع خانم جادوگر را کنار می کشد!

  • انفجار دیگ جنگل را تکان می دهد جوری که اژدهای خوابیده در زیر درختان بیدار  می شود تا در ادامه اثر شاهد نقش آفرینیش باشیم.

  • انیمیشن توضیحی برای منفجر شدن دیگ ندارد و صرف ریختن یکی دو تا قارچ خودرو در آن بیننده را قانع نمی کند الا این که بخواهد سمی بودنشان را برساند!

  • با پدیدار شدن سر و کله توده ای ابر باران زا آن ها تصمیم به رفتن می گیرند.بند و بساط خود را جمع می کنند و سوار بر جارو به آسمان پر می کشند و خوش حال از دیدن مناظر دل انگیز به راه خود ادامه می دهند اما به یک باره مجبور به پایین آمدن می شوند چرا که باد کلاه شیپوری خانم جادوگر را با خودش به دل جنگل برده است.

  • تلاش آن دو برای یافتن کلاه با ماجراهای جالبی همراه است و عاقبت آن را در دهان سگی ملموس و گرسنه می بینند که در بوته ای مشغول تکان خوردن و ور رفتن با کلاه است.

  • سگ کلاه را به جادوگر برمی گرداند و همین باعث دوستی و ملحق شدنشان به هم می شود.

  • در ادامه هر سه پرواز می کنند و این بار بهانه شان برای پایین آمدن جدا شدن و فرو افتادن  گیرسر خانم جادوگر است!

  • تلاش ها برای پیدا کردن گیر سر هم با حاشیه های خنده داری همراه است که بر جذابیت انیمیشن می افزاید اما نکته مهم در این بخش از انیمیشن پیدا شدن سر و کله اژدهای بالدار و آتشبار است که درصدد تعقیبشان برآمده است!

  • با پیدا شدن گیر سر توسط پرنده سبز آن سه پای درد دل او می نشینند و علیرغم مخالفت گربه و سگ عضو چهارم کاروانشان می شود.اشک ریختن و دلسوزی جادوگر برای پرنده از بخش های تأثیر گذار انیمیشن به حساب می آید.

  • پرواز کاروان در زیر بارش باران و بر فراز دشت های سرسبز و خرم چندان ادامه پیدا نمی کند چرا که این بار نوبت فرو افتادن چوب جادویی و فرود برای یافتن آن و احتمالاً اضافه شدن فردی دیگر به جمع باصفای آنهاست!

  • حدسمان درست است و این بار بعد از چند صحنه خنده دار قورباغه ای ناز به جمع آن ها اضافه    می شود و ادامه پرواز با جارویی که از فرط زیادی سرنشین در آستانه شکستن است!

  • چند لحظه بعد و درست بعد از فرار از برخورد با کوه دسته جارو می شکند و سرنشینانش سقوط می کنند الا خانم جادو گر که با هر زحمتی شده تعادل تکه باقی مانده را حفظ می کند و به یک باره خود را در مصاف با اژدها می بیند!

  • این که خانم جادوگر در مصاف با اژدهای گرسنه و آتشبار چه می کند و رفقایش چه طور جانش را نجات می دهند  مطلبی است که با دیدن انیمیشن بدان پی خواهید برد.

  • پویانمایی«اتاق روی جارو» 25 دقیقه ای است و تولید کشور انگلستان در سال 2012 میلادی            می باشد.

  • این انیمیشن بر مبنای کتابی مصور به همین نام از خانم «جولیا دونالدسون»[2] ساخته شده و از نامزدهای اسکار در بخش بهترین انیمیشن کوتاه بوده است.

  • تبدیل حسادت ها و رقابت ها به رفاقت و همدلی از آموزه های اصلی انیمیشن است که با پرداختی کاملاً دلنشین و هنری همراه بوده است.

  • گزیده گویی شخصیت های انیمیشن و راوی از نقاط قوت اثر است اگر چه از قسمت برخورد با اژدها که اوج هیجان اثر است شتاب آلوده عبور شده است.

  • مکس لانگ و جان لاشور[3] این فیلم را کارگردانی کرده‌اند.

  • تصویرگری انیمیشن بسیار عالی است و پایان شکوهمندش هیچ وقت از ذهن بیننده خارج نخواهد شد.

  • با دیدن این نمایش احتمالاً یاد داستان های دیگری هم خواهید افتاد از جمله خاله پیرزن که همه حیوانات یک به یک مهمان خانه نقلی اش شدند! 



[1]  -Room on the Broom

[2] - Julia Catherine Donaldson

[3] -Jan Lachauer – Max Lang 


  • بیژن شهرامی

بهمن و بختک

يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۴۴ ب.ظ

 

 

به نام خدا

 

نگاهی به انیمیشن بهمن و بختک

بیژن شهرامی

 

دهه فجر با تمام زیبایی هایش از راه می رسد و بچه های مدرسه کوشش مثل دیگر دانش آموزان این سرزمین دیرینه می کوشند برنامه های خوبی را آماده کنند.

عده ای از بچه ها مشغول آماده کردن سرود هستند،تعدادی هم تدارک نمایشی خنده دار را می بینند،من و چند نفر دیگر هم مسئول انتخاب انیمیشنی هستیم که بچه ها با دیدنش به سال های پر فراز و نشیب منتهی به پیروزی انقلاب بروند.

برای یافتن چنین انیمیشنی به صدا و سیمای شهرمان می رویم که نزدیک مدرسه مان است.مسئول روابط عمومی آنجا ما را به واحد کودک و نوجوان معرفی می کند که مدیرش آدم خوشرو و مهربانی به نام آقای حسینی است.

او با حوصله به حرف هایمان گوش می دهد و چون چنین انیمیشنی در بخش آرشیوشان موجود نیست قول می دهد با شبکه پویا یا مؤسسه تولید انیمیشن صبا تماس بگیرد و نتیجه اش را به ما بدهد.

دو روز انتظار من و دوستانم به جست و جو در اینترنت ،مراکز فروش سی دی های کارتونی،اداره ارشاد ،سازمان تبلیغات و ...می گذرد که البته نتیجه ای نمی دهد تا این که تلفن همراهم زنگ می زند و فردی که از طرف آقای حسینی حرف می زند از ما می خواهد به محل کارش برویم.

با رفقا راه می افتیم و خود را به ساختمان تلویزیون می رسانیم،آقای حسینی که با تلفن مشغول صحبت است ما را دعوت به نشستن می کند و حرفش که تمام می شود یک عدد سی دی را جلویمان می گذارد.

او می گوید:«این انیمیشن کار مرکز پویانمایی صبا درسال 1391درباره انقلابه،اسمش هم هست بهمن و بختک!بختک که می دونید چیه؟»

سرمان را به علامت بله تکان می دهیم.من هم به نمایندگی از بقیه می گویم:«یه جور کابوسه که بیشتر مردم اون رو تجربه کرده اند.»

می خندد و می گوید:«بله اما در این انیمیشن بختک اسم یک ساواکیه!»

دوستم علی می گوید:«و بهمن؟»

می گوید:«بهمن یک نوجوونه،هم سن و سال شما که انقلابیه و پا به پای بزرگترا تو راهپیمایی ها شرکت می کنه.»

می پرسم:«شما این انیمیشن رو دیدید؟»

می گوید:«بله دیشب دو بار نگاهش کردم،یک بار تو اداره،یک بار هم با بچه ها تو خونه.»

دوستم علی می گوید:«انیمیشن دو بعدیه یا سه بعدی؟»

می گوید:«دو بعدیه.»

دوست دیگرم سعید می گوید:«کارگردانش کیه؟»

می گوید:«آقای ابراهیم موحدی.»

می گویم:«کار جدیه یا کمدی؟»

می گوید:«تمام اتفاقات بین این دو کاراکتر در قالب فانتزی رخ می‌ده که کمی برگرفته از انیمیشن پلنگ صورتیه.»

او سپس می افزاید:«کاراکترهای این انیمیشن بهمن و بختک هستند؛ “بختک” یک مامور ساواکیه که هر روز صبح رئیس‌اش با او تماس می‌گیره و با صداهایی نامفهوم، مأموریتی بهش می‌ده که بیشترش جلوگیری از فعالیت‌های بهمنه.»

علی می گوید:«تو این انیمیشن صحنه های اکشن هم اومده؟»

می گوید:«کارگردان سعی کرده سوژه‌ها یا داستان‌هایی از دهه فجر که قابلیت فانتزی شدن رو داشته باشه انتخاب کنه و از صحنه‌های درگیری و خشونت که حالت تراژیک داره استفاده نکنه، مثل این که از اول قرار بوده این مجموعه بدون صحنه‌های خشن و با پارامتر شاد و فانتزی، ساخته بشه ضمن این‌که کودکان و نوجوانان با اتفاقات این روزها آشنا بشوند؛ مثلاً، روز 12 بهمن که قراره امام خمینی (ره) به کشور بیاد، مردم خیابون‌ها را گل بارون می کنند و “بهمن” که نوجوان انقلابیه در خیابون‌ها گل می‌چینه و از اون طرف، “بختک” گل‌ها را به شیوه‌های مختلف جمع می‌کنه، اما بهمن با زیرکی خاصی، دوباره گل‌ها را می‌چینه.»

سعید می گوید:«انیمیشن صامته؟»

می گوید:« اعمال کاراکترهای بهمن و بختک به صورت پانتومیمه و حتی زمانی که کاراکترها در حال فکر کردن هستند نیز تفکرشان به حالت ابری در بالای سرشون قرار می‌گیره، اما در حالت کلی این انیمیشن چیزی بین با دیالوگی و بی دیالوگیه.»

می گویم:«آخر انیمیشن چی می شه؟»

می گوید:«در تمام قسمت‌های انیمیشن، کاراکتر مثبت یعنی بهمن پیروز می‌شه، همچنان که قسمت آخر کار با عنوان “22 بهمن”، بختک تصمیم می‌گیره با رئیس‌اش از فرودگاه فرار کنه و زمانی که به فرودگاه می‌رسند، می‌بینند که اون جا مملو از مردمه و تصمیم می‌گیرند که با ماشین به سمت مردم حمله کنند و ماشین به شکل فانتزی به صورت موجودی خشن در می‌آد که می‌خواد از میون مردم بگذره اما مردم هم به صورت یکپارچه به هم متصل شده و به شکل یک مشت گره کرده، ماشین اون‌ها را از بین می‌بره.»

علی می پرسد:«انیمیشن چند دقیقه ایه؟»

می گوید:«20 قسمت ده دقیقه ایه.»

سعید می گوید:«این که شبیه پلنگ صورتیه بد نیست؟»

می گوید:«نه،اتفاقاً فکر می کنم خیلی هم خوبه چون بچه ها خاطره خوبی از پلنگ صورتی دارند.»

می خواهیم چیزهای بیشتری از این انیمیشن بدانیم اما آقای حسینی باید جایی برود به همین خاطر ترجیح می دهیم اول آن را تماشا کنیم بعد اگر باز سوالی ماند بیاییم و بپرسیم.


  • بیژن شهرامی

پرندگان خشمگین

يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۴۳ ب.ظ


  • بیژن شهرامی

افسانه مبارز

يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۴۳ ب.ظ

به نام خدا

نقد و بررسی انیمیشن «افسانه مبارز»[1]

بیژن شهرامی

کارتونی مهیج با کلید واژه های:هنر رزمی کونگ فو،قبیله آتش،حیوانات آدم نما و قبرستان یخی،

اثری که ما را به گذشته های دور کشور چین می برد و در اوج اتفاقاتش غافلگیرمان می کند،

فیلمی از جنس بیم و امید،

                                               انیمیشن افسانه مبارز.

هنرهای رزمی شمشیر دو لبه ای هستند که در دسترس انسان است هم می توان با آن پهلوانی کرد و دستگیر افتادگان و مظلومان بود و هم می توان با آن طراری کرد و راهزن جان و مال همنوعان خود شد.

دغدغه سوء استفاده از قدرت خواه هنرهای رزمی و خواه غیر آن تنها اختصاص به جامعه ما ندارد.با ریز شدن در فرهنگ دیگر ملل هم می توان این دل مشغولی را به نظاره نشست.

در آسیای جنوب شرقی هنرهای رزمی فراوانی وجود دارد از جمله کونگ فو [2]که طرفداران بی شماری دارد و دامنه آن به دیگر سرزمین ها نیز کشیده شده است.[3]

تقابل یک کونگ فو کار شریف با فردی خبیث که این هنر را به پلیدی آغشته است الهام بخش کارگردانان چینی آقایان یوآن[4] و داک[5] در تولید انیمیشن افسانه[6] مبارز شده است.

  • انیمیشن در سال 2015 میلادی در کشور چین و به صورت دو بعدی رایانه ای  تولید شده است و مخاطب آن نیز نوجوانان هستند.

  • انیمیشن حدود 90 دقیقه است و در ردیف آثار سینمایی شرق آسیا تماشاگران بسیاری در گوشه و کنار دنیا داشته است.

  • قهرمان انیمیشن خرگوشی سفید[7] و انسان نما به اسم "توو" است که در مدرسه هنرهای رزمی "ببر" مشغول یادگیری کونگ فو است اما علیرغم کامل نبودن مهارتها ناچار است با افرادی که مزاحم جان و مال مردم هستند و بعضاً از این هنر رزمی نیز سوء استفاده می کنند درگیر شود.او شاگرد استاد بزرگ است که در انیمیشن به تصویر کشیده نمی شود.

  • انیمیشن از آنجا شروع می شود که توو در میان ابراز احساسات رهگذران از دستبرد یک گاو وحشی[8] و همدستانش به یک مرکز عمومی باخبر می شود او که نمی تواند شاهد چپاول اموال مردم باشد با وی درگیر می شود و طی ماجراهایی هیجان انگیز موفق به شکست دادنش می شود.

  • در بخشی از صحنه نبرد،توو کم می آورد و می گریزد تا فرصتی برای شکست دشمن بیابد.این آموزه مهمی است که شکست می تواند پل پیروزی باشد.

  • از همان ابتدای شروع نمایش می توان اهتمام سازندگان انیمیشن به معرفی پیشینه فرهنگی و اجتماعی سرزمین شان را دید.آن گونه که با دیدن چند دقیقه ای از بخش آغازین فیلم می توان خود را در چین قدیم احساس کرد با همان چراغ های دلفریب و درهم آمیختگی رنگ و نور،دوره گردهایی با کلاهای مخصوص و چوب هایی بر دوش که دو ظرف به ریسمان های آویخته از دو سویش وصل اند،خانه های چوبی با سقف های سه گوش مخصوص و...

  • توو در ادامه گذرش به جنگل می افتد و در آن جا ناخواسته به محل مبارزه گوزنی پیر با مهاجمی به ظاهر شرور راه پیدا می کند که با بهره گیری از هنرهای رزمی درصدد از بین بردن طرف مقابلش است.او که گوزن سالمند را مظلوم می یابد به یاریش می شتابد و او را پس از نجات دادن به خانه اش می آورد و مورد درمان قرار می دهد تا به هوش بیاید و از خود بگوید.

  • گوزن پیر "فرمانده جان" نام دارد و طبق گفته خودش رئیس قبیله "آتش" است و علت درگیریش با فرد مهاجم آن است که می خواسته جانشین او شود.

  • یکی از اعضای مدرسه که در غیاب مدیر پنی[9] مراقب خرگوش است تا از تمرین هایش باز نماند گفت و گوی او با جان را برنمی تابد و با ورود به اتاق بحث را نیمه تمام می گذارد.استدلال او این است که می خواهیم برای مربی بزرگ جشن تولد بگیریم و حالا عذر غریبه ها را می خواهیم.

  • جان بیمار قصد ترک مدرسه را دارد اما هم نمی تواند و هم توو  اجازه نمی دهد چون معتقد است ما باید رحم و عدالت داشته باشیم.

  • "عدالت" آن قدر ارزشمند است که تذکردادن آن به هم در این انیمیشن بسیار تأثیر گذار است.

  • در ادامه دختری گربه ای به نام "لانگ" با شمشیر آتش بار و نیرویی خارق العاده از راه می رسد که ظاهراً قصد کشتن فرمانده جان را دارد.

  • با آمدن او ترقه های کنار گذاشته شده برای جشن به شکلی مبهم آتش می گیرند و مدرسه و خانه های اطرافش را طعمه خود می سازند که احتمالاً کار گربه مهاجم است.

  • لانگ بعد از قتل پدرش سرگروه قبیله "هوو" است که الماسی آبی رنگ به نام گنجینه آتش را در معبدی کوهستانی نگهداری می کنند.آن طور که فرمانده جان مدعی است این الماس به سرقت رفته  و اگر نیروی پنهان در ان به دست لانگ و سربازانش بیفتد جهان روی آرامش را به خود نخواهد دید.

  • «قبل از این که جو گیر بشی فکر کن!»

    این جمله ای است که خرگوش کوچک به توو می گوید چرا که اعلام کرده حاضر است به جای فرمانده جان بیمار و سالمند به جنگ لانگ برود.این کار هم می تواند منصرف کردن دیگران از کار خوب تلقی شود و هم زود اعتماد نکردن به غریبه ها.

    سخنان خرگوش در جواب وی شنیدنی است:«من باید از نیرویی که خدا در بازوانم قرار داده در راه مبارزه با اشرار که امنیت جهان را به خطر می اندازند استفاده کنم.»

  • توو به همراه پنی (مربی مدرسه) و نیز دستیارش آماده رفتن می شوند و ابزارهای لازم را هم برای این کار برمی دارند آن ها مجبورند راهی طولانی و سخت را در دل دره ها و صخره ها بپیمایند.

  • قلعه ای که گنجینه آتش در آن نگهداری می شود در تصرف گربه ها و بر روی کوهی ساخته شده که دست نایافتنی می یابد اما چاره ای نیست که باید راهی برای نفوذ به آن پیدا نمود.

  • نداشتن غرور و خود پسندی ویژگی همیشگی توو است که مشورت کردن با اطرافیان هر چند کم سن و سال و کم تجربه برایش پسندیده است.

  • کمک گرفتن از ابزارهای ساده و غیر جنگی(مثل ماهیتابه!) برای نبرد با دشمن نکته جالب دیگری است که در انیمیشن به آن برمی خوریم و این بدان معنی است که با دست خالی و امکانات ساده هم می توان جلوی دشمن ایستاد و سد راه او شد.

  • برای رسیدن به گنجینه آتش باید از گذرگاه پنهان عبور کرد که این امر میسر نمی شود مگر با کمک گرفتن از مهارتهای رزمی کونگ فو.

  • توو و همراهانش با تحمل دردسرهای فراوان بالاخره خود را به محل نگهداری کریستال می رسانند اما سر رسیدن همزمان لانگ و فرمانده جان به یک باره معادلاتی جدید و غیر قابل تصور را رقم می زند .

  • این که سرانجام این کشمکش چه خواهد شد و کریستال اسرار آمیز نصیب چه کسی خواهد شد مطلبی است که إن شاء الله با تماشایش متوجهش خواهید شد.

    در ادامه ذکر یکی دو نکته لازم است و آن این که:

  • فرماندهان بزرگ هم گاهی کم می آورند و این وظیفه اطرافیان است که او را در این لحظات حساس تنها نگذارند تا نیروی از دست رفته را بازیابد و به حربگاه برگردد.

  • برخی از شاگردان ممکن است لیاقت دریافت مهارتهای رزمی را نداشته باشند.مربی اگر به این نتیجه رسید نباید دست به ریسک بزند هم چنان که توو متوجه می شود نباید مهارتهای کونگ فو را به یکی از نقش آفرینان انیمیشن یاد می داد.

  • دستور دادن کوچکترها به بزرگترها و نیز خالی از نزاکت بودن آن در چند جای انیمیشن دیده می شود که محل تأمل است.

  • نشان داده نشدن مربی بزرگ خود پرسش برانگیز است.

  • جستن نیروهای فوق العاده در کریستال جادویی و مانند آن یا طلب کردن آن از درون خود نکته دیگری است که احتمالاً این انیمیشن بدان خواهد پرداخت.به قول میرزا حبیب خراسانی:

    گوهر خود را هویدا  کن  کمال  این  است  و بس

    خویش را در خویش پیدا کن کمال این است و بس

  • لزوم دشمن شناسی مطلب دیگری است که به خوبی از این اثر استفاده می شود و این که نقاب تزویر عاقبت فروافتادنی است.

  • و نکته آخر این که شکست ظلم و ستم حتمی است اگر چه ممکن است قدری دیر یا زود داشته باشد.

    چراغ ظلم ظالم تا ابد هرگز نمی سوزد

    اگر سوزد شبی سوزد شب دیگر نمی سوزد



[1] -LEGEND of RABBIT

[2] - «تمرین کونگ‌فو» در اصل به معنی تمرین یک رشته رزمی نبوده است بلکه به فرایند کلی تمرینات بدنی و ذهنی یک شخص و آموزش‌ها و تکامل مهارت‌های او اشاره داشته است. حالا این مهارت ممکن است در زمینه یک هنر رزمی باشد یا هر مهارت دیگری در رشته های هنری، علمی و فنی مختلف.

[3] - از سبک های ایرانی کونگ فو می توان به کونگ فو پرتوآ ، کونگ فو توآ و کونگ فو گرات سان اشاره کرد.

[4] - Ma Yuan

[5] - Dong Dake

 

 

[7] - مردم چین در قدیم الایام معتقد بودند که یک خرگوش در کره ماه زندگی می کند . آنها می گفتند که قادرند این خرگوش را در زمان درخشش هلال کامل ماه رویت کنند!در شجره نامه خدایان چین، الهه ارشدی به نام  وآن مونیان نیان وجود دارد . این  الهه مسئول عمر طولانی است زیرا اکسیری ساخت که اگر انسانی بخورد ، عمری جاودان می یابد و هرگز پیر نمی شود . طبق افسانه های چینی ، خرگوش در خدمت این الهه است . به این دلیل چینی های باستان بر این باور بودند که خرگوش ها عمر طولانی دارند . امروزه هم بر این باور هستند که سال خرگوش نمادی از طول عمر و سلامت تن است .از ضرب المثل های چینی نیز می توان دریافت که خرگوش از قدیم الایام برای مردم این کشور نمادی از مقاومت ، زیرکی و باهوشی بوده است . ضرب المثل "دونگ رو تو تو " به کسی اطلاق می شود که شکست ناپذیر است .

و ضرب المثل "جیائو تو سانکو" این معنا را به ذهن می دهد که خرگوش همیشه چند حفره در زمین ایجاد می کند تا هیچ شکارچی نتواند ردش را پیدا کند .

[8] - گاو در افسانه های چینی صاحب ساعات نیمه شب است(نمادها و سال چینی،ص34) به همین خاطر سازندگان فیلم صحنه برخورد گاو وحشی با خرگوش داستان را در شب به تصویر کشیده اند.

[9]-Penny


  • بیژن شهرامی

کتاب های پرنده

يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۴۲ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

معرفی و بررسی انیمیشن «کتابهای پرنده آقای موریس لس مور»

 

بیژن شهرامی

بعد از سال ها سر وقت کتابهای دوره دبستانم می روم و یکی از آنها را به صورت اتفاقی برمی دارم.کتاب فارسی است و صفحه ای که جلویم باز می شود مزین به شعری ماندگار از مرحوم عباس یمینی شریف است که بیشتر مردم ایران حداقل یک دو بیتش را حفظ هستند:

من     یار    مهربانم      دانا  و  خوش  زبانم
گویم  سخن فراوان      با  آن  که   بی زبانم
پندت دهم   فراوان      من   یار    پند  دانم
من دوستی هنرمند      با سود  و  بی زیانم
از من  مباش  غافل      من     یار    مهربانم

خواندن این کتاب من را یاد انیمیشنی می اندازد که مدتی پیش تماشا کرده ام که گویی کارگردانش با الهام از این شعر زیبا کتاب ها را موجوداتی جاندار فرض کرده است؛انیمیشنی زیبا و آموزنده به نام     « کتابهای پرنده آقای موریس لسمور»[1]

 

  • انیمیشن با نواخته شدن صدای ماشین چاپ و گشوده شدن یک کتاب جلد قهوه ای که بر روی انبوهی از کتاب قرار گرفته است و اسم انیمیشن را هم بر روی جلد دارد آغاز می شود.

  • داستان در داخل کتاب به تصویر کشیده می شود و نقطه شروعش جایی است که قهرمان داستان کلاه لگنی بر سر در تراس طبقه دوم هتلی سه طبقه نشسته و در کنار ده ها جلد کتاب مشغول نوشتن است.

  • در ادامه به ناگاه گردبادی وحشتناک از راه می رسد و همه چیز را به هم می ریزد.گردباد رفته رفته قوت می گیرد تا جایی که موریس را مثل پرکاهی بلند می کند و با خود می برد.جالب این که او در این گیر و دار مترصد نگاه داشتن کتاب جلد قرمزی است که وزش تندباد حروفش را هم با خود برده است!

  • گردباد در ادامه تندتر و بی رحم تر ظاهر می شود به شکلی که خانه ها را هم از ریشه می کند و به همراه دیگر اشیاء و افرادی که از زمین کنده است با خود می برد.

  • بخش دوم انیمیشن با فروکش کردن گردباد و فرود خانه ها در دشتی بزرگ و جادویی آغاز    می شود و موریس از در ورودی یکی از همین کلبه ها که به صورت واژگون فرو افتاده بیرون می افتد و کلاه و عصایی که مشخصه اوست در مقابلش قرار می گیرد و سپس کتابش هم از آسمان جلویش می افتد.

  • موریس کتابش را ورق می زند و سپس برمی خیزد و از محل دور می شود که به یک باره در آسمان با دسته ای از کتاب های پرنده که خانم مهربان و خندانی با ریسمان به آن ها متصل شده رو به رو می شود!

  • موریس متعجبانه کتابی را که در دست دارد به آسمان پرتاب می کند تا شاید آن هم قدرت پرواز داشته باشد اما مشاهده می کند که فاقد این توانایی است.در این لحظه بانویی که در آسمان است کتابی را که در دست دارد برایش پایین می اندازد و خود به راهش ادامه می دهد!

  • در ادامه موریس کتابش را از زمین برمی دارد و به دنبال کتاب پرنده ای که بانو برایش فرستاده و در خلاف جهت حرکت او ادامه مسیر می دهد و سر از کتابخانه ای درمی آورد که ساکنانش کتاب های جاندار و دارای توانایی پرواز هستند.

  • موریس محو تماشای کتابخانه می شود.روی دیوارش عکس افرادی نصب شده که پیش از او متصدی کتابخانه بوده اند از جمله عکس همان بانویی که در حال پرواز با کتاب ها مشاهده کرده بود.

  • عادت کردن به فضای جدید نیاز به یک راهنما دارد و راهنمای او در این سرزمین چیزی نیست به جز...(ادامه را با دیدن انیمیشن دنبال کنید.)

  • انیمیشن «کتاب های پرنده» بیینده را به یاد انیمیشن «هانس و گرتل» می اندازد با این تفاوت که آنها به خانه ای از جنس شکلات پا گذاشتند و اینجا موریس به جایی پا می نهد که ساکنانش کتاب هستند!

  • انیمیشن 15 دقیقه ای است و به کارگردانی مشترک آقایان ویلیام جویس[2] و برندان الدنبرگ[3] محصول سال 2012 کشور ایالات متحده آمریکا می باشد ضمن آن که به صورت دو بعدی ساخته

    شده  و  در  سال  مزبور  برنده جایزه اسکار شده است.

  • اگر انیمیشن عمداً کوتاه ساخته شده است اما می توانست حوادث فرعی هم داشته باشد تا از یکنواختی بیرون بیاید.

  • صامت بودن انیمیشن از ویژگی های آن است ضمن آن که آموزه های ارزشمندی مثل انس با مطالعه،پرواز با کتاب،نظم،مهربانی،امانت دادن و امانت گرفتن کتاب،نگارش و...ازآن استفاده می شود.

  • از صحنه های تأثیر گذار اثر جایی است که موریس در کسوت پزشک کتابی بیمار را مورد معاینه قرار می دهد و درمان او را در این تشخیص می دهد که توسط شخصی خوانده شود!

  • انیمیشن فاقد هیجان است و اگر درصدی از آن بهره مند می بود مخاطبان بیشتری را جذب خود می نمود.

  • انیمیشن فاقد صحنه های مبتذل و گمراه کننده است و کاری فاخر و پر محتوا به شمار می آید.

  • تقریباً بیشتر اجزای انیمیشن به صورت واقعی ساخته شده و سپس فیلمبرداری شده و سپس با جلوه های رایانه ای ویرایش و تکمیل شده است

  • موسیقی انیمیشن از نقاط قوت اثر به حساب می آید

  • و نکته آخر این که در روزگار قحطی مطالعه تولید و حتی تماشای چنین انیمیشن هایی بسیار باارزش و مهم است.



[2] - William Joyce

[3] - Brandon Oldenburg


  • بیژن شهرامی