پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

از دفتر زمانه فتد نامش از قلم
آن ملتی که مردم صاحب قلم نداشت

طبقه بندی موضوعی

گپ و گفتی با حضرت عیسی علیه السلام

جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۲۱ ب.ظ

به نام خدا

 

گپ و گفتی با حضرت عیسی بن مریم علیه السلام

 

بیژن شهرامی

به همراه برادرم از روستایی که عمه ام در آن زندگی می کند بیرون می زنیم تا به آبادیمان برگردیم.کمی که از ده دور می شویم چشممان به آقایی می افتد که به همراه تعدادی از یارانش هم مسیر ما هستند.حدس می زنم حضرت عیسی علیه السلام باشد چرا که از عمه و شوهر عمه ام شنیده ام برای تبلیغ خداپرستی به این حوالی تشریف آورده اند.

برادرم که همین حدس را زده است با هیجان خاصی بر سرعتش می افزاید تا خود را به حضرت برساند و من هم به دنبالش.

کمی مانده به آنها برسیم،آقا می ایستد،برمی گردد و نگاهمان می کند.چهره زیبایی دارد مخصوصاً چشمانی که نور و مهربانی در آنها موج می زند.

می خواهیم نفسی تازه کنیم و سلام بدهیم که آقا پیش دستی می کند:

  • سلام فرزندانم.

  • سلام آقا،شما همان کسی نیستید که می گویند پیامبر خدا است؟

  • بله،من بنده و فرستاده خدا هستم.

  • اسمتان حضرت عیسی(ع) است؟

  • بله

  • پس چه طور مسیح هم نامیده می شوید؟

  • چون خدا به من اجازه داده است بیماران را با مسح کردن(دست کشیدن) شفا بدهم.

  • ما و پدر و مادرمان شما را قبول داریم و خدا پرست هستیم.

  • چه خوب،پس حالا با دو نوجوان با ایمان سخن می گویم.

  • راستی راستی شما مرده ها را زنده می کنید؟

  • قرار نیست کسانی که از دنیا رفته اند زنده شوند مگر...

  • مگر این که مردم با دیدن آن به خدا ایمان بیاورند.

  • بله،آن هم با اجازه خدا.

  • حالا چرا مرده ها را زنده می کنید؟

  • در این زمان علم پزشکی رونق دارد و زنده کردن مردگان کاری است که هیچ پزشکی قدر به انجامش نیست.

  • و این یعنی معجزه.

  • بله،یک موقعی جادوگری در بین مردم رواج داشت.حضرت موسی علیه السلام کاری انجام داد که ماهرترین ساحران هم از انجامش ناتوان بودند.

  • پس معجزه هر پیامبری با شرایط زمان خودش هماهنگی دارد.

  • آری،چیزی نخواهد گذشت که پیامبری خواهد آمد که معجزه اش متفاوت و البته جاودان خواهد بود.

  • او کیست.

  • احمد(محمد) صلی الله علیه و آله و سلم.

  • معجزه اش چیست؟

  • کتابی آسمانی.

  • آیا آن هم با شرایط زمان خودش هماهنگی دارد؟

  • آری در زمان او شعر و شاعری رواج  خواهد یافت و حضرتش کتابی خواهد آورد که شاعران چیره دست سروده های خود را در برابر آیه های آن بی مقدار خواهند یافت.شاعران زمان او شاهکارهای شعریشان را بر دیوار عبادتگاهی به نام کعبه می آویزند اما با شنیدن آیه های کتاب او شبانه شعرهایشان را از آنجا برخواهند داشت!

  • اسمش چیست؟

  • قرآن که به معنی "خواندنی" است.

  • راستی شما مجسمه های گلی پرندگان را هم زنده می کنید؟

  • بله،آن هم با اجازه خدا.

  • چرا همه اش می گویید با "اجازه خدا"

  • برای این که مردم به اشتباه نیفتند.

  • چه اشتباهی؟

  • این که مرا بالاتر از جایگاهی که دارم فرض کنند.

  • پدر و مادرم می گویند شما بنده و فرستاده خدا هستید نه فرزند او.

  • آفرین به پدر و مادرتان.بله من فرزند مریم پاک هستم.وجود پاک خدا بی نیاز از همسر و فرزند است.

  • دلتان نمی خواست پدر هم می داشتید؟

  • من هر آن چه را که خدا برایم می پسندد می پسندم.

  • این برای بعضی ها عجیب است.

  • که بدون داشتن پدر متولد شده ام؟

  • بله.

  • خوب این نشانه توانایی خداست ضمن آن که ماجرای حضرت آدم علیه السلام از من عجیب تر است.

  • چه طور؟

  • حضرت آدم بدون داشتن پدر و مادر متولد شد حال آن که من مادر داشته ام.

  • راستی شما اهل کجایید؟

  • شهر "بیت اللحم" در فلسطین که به آن "ناصره" هم می گویند.

  • به همین علت به پیروان شما نصرانی می گویند؟

  • آری.

  • می گویند شما در گهواره سخن گفتید؟

  • بله،به خواست خدا سخن گفتم تا گواه پاکی مادرم باشم و مردم  بدانند در آینده پیامبر خدا خواهم بود.

    این سخن گفتنتان ادامه پیدا کرد؟

  • نه،تنها همان یک بار بود و بعد از آن مثل سایر نوزدان رشد کردم و به تدریج حرف زدن را یاد گرفتم.

  • واکنش مردم به این معجزه الهی چه بود؟

  • دانستند مادرم بانویی پاک و با ایمان است.

  • در آن زمان چه کسی پیامبر بود؟

  • حضرت زکریا علیه السلام.

  • با شما نسبتی داشت؟

  • بله شوهر خاله مادرم بود.

  • حضرت یحیی(ع) فرزند اوست.

  • بله،درود خدا بر او باد که مظلومانه شهید شد.

  • چه کسی او را شهید کرد؟

  • هرودیس پادشاه ستمگر فلسطین.

  • اه،اه،چه بوی بدی آمد.

  • بوی پیکر بی جان سگی است که آن جا افتاده.

  • حال آدم از دیدنش به هم می خورد.

  • بله ولی دندان های سپید و زیبایی دارد.

  • حق با شماست.راستی چرا ما بدی هایش را گفتیم و شما خوبی هایش را؟

  • خوب شما نیز می توانید همین طور رفتار کنید.

  • راستی شما فرزند هم دارید؟

  • پس شما چه کاره اید؟

  • این برای ما باعث افتخار است که فرزندتان باشیم ولی منظورمان بچه شخص خودتان است.

  • من هنوز ازدواج نکرده ام.

  • چرا؟

  • چون همیشه در سفر هستم  از دهی به دهی و از شهری به شهری.

  • برای تبلیغ دین خدا؟

  • بله،من باید پیام خدا را به مردم برسانم.

  • چه پیامی؟

  • این که تنها او را بپرستند و تنها از او یاری بجویند،دروغ نگویند،غیبت نکنند،مال حرام نخورند و...

  • شما کتاب آسمانی هم دارید.

  • بله،خداوند "انجیل" را به من داده است.

  • انجیل یعنی چه؟

  • یعنی بشارت،خبر خوش و مژده.

  • چه مژده ای؟

  • که به زودی خاتم پیامبران خواهد آمد و بعد از او فرزندش مهدی(ع) جهان را پر از خوبی و خوشی خواهد کرد.

  • شما او را خواهید دید؟

  • من برای یاری فرزندش بازخواهم گشت.

  • خوش به حالتان.

  • شما هم اگر منتظرش باشید می توانید جزو یارانش باشید.

  • راستی؟ چه خوب!

    در این هنگام گذرمان به یک قبرستان می افتد.حضرت می ایستد و با چهره ای گشاده و خوش حالی خاصی شروع به خواندن دعا می کند.شادی او به گونه ای است که یکی از حواریون(یاران) از او می پرسد:

  • یا روح الله اتفاقی افتاده است!؟

  • بله فرزندم.

  • چه اتفاقی؟

  • یادتان هست موقع آمدن به همین جا رسیدیم؟

  • آری،اتفاقاً برخلاف این دفعه ناراحت شدید؟

  • آن روز فرشته وحی به من خبر داد صاحب فلان قبر حال و روز خوشی در آن دنیا ندارد اما امروز فهمیدم حال و روزش بهتر شده است.

  • چرا؟

  • کودکش در مدرسه راه و رسم عبادت خدا را آموخته و به همین خاطر پدرش را بخشیده اند.

  • آنجا را نگاه کنید دو نفر با هم گلاویز شده اند.

  • دعوایشان بر سر تکه ای زمین است.

  • حتماً این می گوید مال من است و دیگری می گوید مال من.

  • بله،بروید و از قول من به آنها بگویید که این تکه زمین مال هیچ یک از شما نیست!

  • چه طور؟

  • منظورم این است که آنها مال زمین هستند نه بالعکس.مدتی بعد که عمرشان تمام شود این زمین است که صاحب بدن هایشان می شود.

    کمی جلوتر به روستایمان می رسیم.مردم که از آمدن حضرت باخبر شده اند به استقبالش آمده اند.دوست داریم به خانه ما بیاید.هر چه باشد ساعتی همسفرش بوده ایم و نسبت به هم حقی پیدا کرده ایم شاید خدا کرد و حضرت برایمان تقاضای مائده(غذا)آسمانی هم فرمود.

  • درج شده در مجله کیهان بچه ها


  • بیژن شهرامی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی