سیره خوبان57
درباره دکتر محمد قریب ...
مردی که از نظر محافل و مجلات علمی دنیا « پدر طب اطفال ایران » و « یکی از چند بنیانگذار طب نوین اطفال در دنیا » بوده ، سخنرانیهای علمی اش را به شیوه قدما با حمد خدا و درود فرستادن به معصومین شروع می کرد و با گیوه به تنیس می رفت ! برخلاف رسم آن دوران همسرش را به کوه و سینما می برد و دخترانش را به ورزش تشویق می کرد و در عین حال بر سر حفظ حجاب اصلا شوخی نداشت . شاگردان دختر بی حجاب را به کلاس درسش راه نمی داد . هم مدرن بود و هم سنتی، هم پای درس تفسیر آیت الله طالقانی می نشست و هم با استادان طب کانادایی و آمریکایی رفاقت وصمیمیت داشت . برای آنها از سعدی می خواند و برای آیت الله طالقانی اخبار و مطالب «تایم» را ترجمه می کرد . معروفترین پزشک ایران در دنیا بود و در عین حال نرخ ویزیت اش از همه ارزانتر بود . تا آخر عمر هم علیه رژیم شاه فعالیت کرد و با این حال برای طبابت به دربار هم می رفت . معروف است که وقتی مرکز طبی اطفال را ساخت ، گفت بر تابلوی آن بنویسند اینجا برای درمان فقر است ، نه باعث فقر فقرا .
دکتر علی اکبر ولایتی ، خاطره آخرین دیدار با استادش را این طور تعریف کرده که 3 روز قبل از مرگ دکتر قریب ، او را در مطبش دیده ؛ ضمن حرف و بحث از مقالات علمی جدید ، به مقاله ای درباره توارث می رسند ، دکتر قریب یاد پدرش می افتد و به جای ادامه بحث علمی ، خاطراتش از پدر و از کودکی را تعریف می کند و یکباره به گریه می افتد . می گوید پدرم طوری بود که همه به او می گفتند « خدا پدرت را بیامرزد » اما من نتوانستم کاری بکنم که مردم پدرم را دعا کنند.
- ۹۴/۰۴/۲۹