پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

از دفتر زمانه فتد نامش از قلم
آن ملتی که مردم صاحب قلم نداشت

طبقه بندی موضوعی

سیره خوبان42

پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۳ ب.ظ

در حالات مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل می‌کنند، ایشان را به باغی در حوالی قم دعوت کرده بودند، عده‌ای هم همراه ایشان بودند، یک ظرف انگور گذاشتند جلوی ایشان گفتند، آقا انگور میل بفرمایید، مرحوم شیخ نگاه کرد ولی نخورد، اطرافیان هم منتظر بودند ایشان شروع کند تا آن‌ها هم بخورند، بعد از چند دقیقه فرمودند: این ظرف انگور را ببرید و مقداری انگور از باغ خودتان بچینید و بیاورید، صاحب باغ به باغبان گفت: مگر این انگورها مال باغ خودمان نیست؟ گفت: نه، دیدم انگور باغ بغلی بهتر است از آن باغ چیدم آوردم، به شیخ گفتند شما از کجا فهمیدید، فرمود هر وقت اراده می‌کردم دستم را جلو ببرم، از این انگورها بردارم و به دهانم بگذارم، حال تهوع بهم دست می‌داد، فهمیدم این انگور را نباید بخورم.

  • بیژن شهرامی

نظرات (۱)

  • مهدی نیک بخت
  • با سلام خدمت شما دوست عزیز
    وب بسیار جالبی داری!!!
    برای تبادل لینک می توانید با ما همکاری کنید
    اعلام امادگی در نظرات
    بازدید وب خود را افزایش دهید
    ما آماده ایم به محض اطلاع لینک می شوید
    ما را با نام
    گردوی بوانات و سلامتی
    لینک فرمایید

    ***در ضمن این پیام یک تبلیغ نیست***
    افتخار ما همکاری با شماست  
    gerdo-bavanat.blog.ir
    تشکر فراوان

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی