سیره خوبان21
شیخ طوسى (ابوجعفر محمد بن حسن متوفى سال 460 در نجف ) از علماى بزرگ اسلام قرن پنجم است ، و مؤ سس حوزه علمیه نجف بود، او خود نقل مى کند: از عجائب روزگار که مرا تکان داد و به حال خود متوجه شدم اینکه : درباره انواع و اقسام داد و ستدها و تجارتها، کتابى جامع نوشتم ، و نهایت کوشش را در تکمیل آن نمودم ، و در این مورد، همه کتابهاى مربوطه را دیدم ، و با خود مى گفتم کاملترین کتاب را درباره مسائل خرید و فروش و تجارت نوشته ام و در این باره ، اطلاع من از همه بیشتر است .
تا اینکه در مجلسى ، دو نفر بادیه نشین نزد من آمدند و درباره خرید و فروش بین خودشان که انجام گرفته بود، چهار سؤ ال از من کردند، و من هیچیک از آنها را نتوانستم پاسخ دهم ، سرم را بپائین انداختم ، و در مورد این پیش آمد، غرق در فکر شده بودم ، آنها به من گفتند: آیا در نزد تو جواب سؤ ال ما نیست با اینکه تو زعیم و بزرگ این جماعت هستى ؟ گفتم : نه ، پرخاشى کردند و رفتند، سپس بازگشتند و نزد کسى که من همه شاگردانم را از او مقدم مى داشتم ، آمدند و مساءله خود را از او پرسیدند، او پاسخ آنها را بى درنگ بطور کامل داد که قانع شدند، و در حالى که خشنود از پاسخ او بودند، و او و عملش را مى ستودند رفتند. و این پیش آمد پند و نصیحت کوبنده اى براى من بود، که به خود آیم ، و هرگونه عجب و خودپسندى را از خود دورسازم ، و دیگران را کوچک نشمرم ، بلکه در برابر همه ، متواضع و فروتن باشم ، آرى این احساس کوچکى در برابر دو نفر بیابانى مرا تکان داد و درس بزرگى به من آموخت
اقتباس از سفینة البحار ج 2 ص 162
- ۹۴/۰۴/۰۸