پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

پنجره ای رو به آفتاب

بیژن شهرامی

از دفتر زمانه فتد نامش از قلم
آن ملتی که مردم صاحب قلم نداشت

طبقه بندی موضوعی

سیره خوبان(10)

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۶ ق.ظ

آیت الله مولوی قندهاری:«در قندهار شخصى به نام محبّ على زندگى مى‏کرد. وى مرد پاک طینت و نیک سیرتى بود و از ارادتمندان ویژه حضرت على‏علیه السلام محسوب مى‏شد. محبّتى به آن حضرت، تمام دل و جانش را احاطه کرده و به مرحله عاشقى رسیده بود. به نحوى که هرگاه به او مى‏گفتند: «محب على! بیدارِ على باش»؛ از حال طبیعى خارج مى‏شد و بى‏اختیار اشکش جارى مى‏گردید.

هنگامى که از دنیا رفت، او را براى غسل، در غسالخانه بردند. دوستانش در عزاى او گریه مى‏کردند. در هنگام غسل، یکى از دوستانش گفت: «محب على! بیدارِ على‏باش»؛

ناگاه دست راستش را حرکت داده آرام آرام بر روى سینه‏اش قرار داد. همه از این واقعه عجیب، متحیّر شدند. خیلى زود، این خبر در بین شیعیان قندهار پخش شد. آنها دسته دسته مى‏آمدند و آن منظره شگفت را مى‏دیدند و از روى شوق مى‏گریستند. دست محب على، تا پایان غسل، همچنان روى سینه‏اش قرار داشت.

  • بیژن شهرامی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی