پای صحبت حضرت سلمان فارسی(ره)

خاطره ای از علامه شهیدی(ره)

در مراسم افتتاحیه همایش ملی آموزگاران ابتدایی در تهران قاری قرآن مشغول تلاوت بود که یکی از مسئولان کشوری وارد شد.آقایانی که در ردیف اول نشسته بودند به احترامش بلند یا نیم خیز شدند الا دکتر سید جعفر شهیدی که به احترام تلاوت قرآن از جایش تکان نخورد.

بعد از تلاوت رویش را به سمت مسئول فوق برگرداند و با او سلام و احوال پرسی کرد.

خاطره ای از کنگره ملاحسینقلی همدانی(ره)

در تابستان 1373 کنگره بزرگداشت عارف مرجع پرور مرحوم ملاحسینقلی همدانی در شهر همدان و به میزبانی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آن استان در محل دانشگاه بوعلی سینا برپا شد.

من هم مقاله ای تقدیم داشته و به عنوان مهمان حضور داشتم.

از میهمانان همایش حضرت آیت الله حسن زاده آملی بود که به ندرت در همایشی شرکت می کردند و حضورشان بر وزانت مراسم افزوده بود.

ایشان در آن همایش خاطره ای از علم غیب و روح متعالی استادش مرحوم الهی طباطبایی(ره) را متذکر شدند که بسیار عبرت آموز بود. 

سرّ خدا که عراف سالک به کس نگفت

در حیرتم که باده فروش از کجا شنید

خاطره ای از میبد

در سال 1374 و به مناسبت تقدیم مقاله به کنگره بزرگداشت مفسر بزرگ قرآن کریم ابوالفضل رشیدالدین میبدی سفری به استان یزد و شهر میبد داشتم.مراسم همایش در طی سه روز و در دانشگاه آزاد آن شهر و به میزبانی اداره کل ارشاد اسلامی آن استان برگزار شد.

خاطرات خوبی از آن سفر دارم از جمله آن که متولیان همایش تعدادی از خانه های آن شهر را برای چند روز به امانت گرفته و در اختیار مهمانان قرار داده بودند،با تمام وسایل!

مهمان نوازی و خلاقیتشان تحسین برانگیز بود.

آگاتا کریستی در ایران

نویسنده نام آشنای انگلیسی،خانم آگاتا کریستی(درگذشته 1976میلادی) در یکی از سفرهای خود به ایران  متوجه آثاری کارآگاهی و جنایی شد که به اسم او چاپ و روانه بازار کتاب شده بود حال آن که به قلم وی نبودند!

چند تا از آنها را با دقت خوانده و متعجبانه گفته بود:داستانهایی قوی است چرا نویسندگانشان آن را به اسم خود چاپ نکرده اند1؟

 

سه حکایت

قصه های روضه

 

اخلاص

در کنگاور فردی بود شیرین عقل، اما همین که محرم امام حسین(ع) فرا می رسید دسته ای از بچه ها را راه می انداخت و عزاداری می کرد.
یکی از اهل دل برایم تعریف کرد روزی گذرم به قبرش افتاد خطاب به او گفتم:عباد،امشب تاسوعای امام حسین(ع) است دسته راه نمی اندازی؟
همان شب در عالم رؤیا او را بر جایگاه بلندی دیدم که برای جماعتی از بزرگان نوحه می خواند و آنها سینه می زدند...

کبوتر و درخت

 

2

 

 

دورهمی نفت سوزها(موزه ای متفاوت در کرمان)